جمیله کدیور در روزنامه اطلاعات نوشت:آمریکا و برخی کشورهای غربی بیش از یک دهه سازمان مجاهدین را سازمانی تروریستی قلمداد کردند.
در همان زمانی که مجاهدین خلق به عنوان تروریست شناسایی شد، تندروهای امریکا، از جمله وزیر دفاع وقت دونالد رامسفلد و معاون رئیسجمهوریدیک چنی، استدلال کردند که از مجاهدین خلق باید به عنوان سلاحی علیه جمهوری اسلامی ایران- هدف بعدی در نقشه راه نومحافظهکاران برای بازسازی خاورمیانه – استفاده شود. اگرچه این گروه در آن زمان همچنان در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داشت، پنتاگون بهطور یکجانبه اعضای مجاهدین خلق را در داخل کمپ اشرف بهعنوان «افراد محافظتشده» بر اساس کنوانسیونهای ژنو تلقی کردو امنیت آنها عملاً توسط نیروهای آمریکایی در عراق تضمین شد و به این ترتیب ایالات متحده از گروهی که آن را تروریست معرفی کرده بود، محافظت میکرد!
در اهمیت فرقه رجوی برای آمریکا همین بس که در سال ۲۰۰۳، دولت بوش پیشنهاد ایران مبنی بر تحویل رهبران مجاهدین خلق در عراق در ازای تحویل اعضای شورای نظامی القاعده و بستگان اسامه بن لادن که هنگام فرار از افغانستان پس از ۱۱سپتامبر ۲۰۰۱توسط ایران دستگیر شده بودند را رد کرد.
اعضای اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۹در بروکسل به حذف نام سازمان از فهرست گروههای تروریستی رای مثبت دادند و وزارت امور خارجه آمریکا هم دردوران أوباما در سال ۲۰۱۲طی بیانیهای نام سازمان و افراد وابسته به آن را از لیست سیاه سازمانهای تروریستی این کشور خارج کرد و پس از آن ملاقات مقامهای عالیرتبه آمریکایی و اروپایی (از مقامهای اجرایی تا نمایندگان سنا و کنگره) با سرکرده مجاهدین صورت گرفت. حضور رجوی نیز در نشستهای رسمی و غیر رسمی و پارلمانهای این کشورها و سخنرانی هایش که همواره ادبیات و مضمونی واحد داشت، در این سالها قابل توجه بوده است.
سازمانی که به رغم فعالیتهای تروریستی غیر قابل انکار علیه کشور و مردم ایران از یک سو و اعمال محدودیتهای سخت بر اعضای خود، تحمیل ازدواج و طلاقهای اجباری، وادار کردن روزانه اعضا به اعتراف در مورد تمایلات جنسی خود در مقابل دیگر اعضای سازمان، عقیم سازی زنان عضو، مصادره دارایی ها، جداسازی خانوادهها برای کنترل اعضا، شکنجه و آزار جسمی و روحی و حبس و قتل منتقدین رهبری سازمان از سوی دیگر، پیشتاز بسیاری از عملیات تروریستی و ایذایی بوده که الگویی برای گروههای تروریستی بعدی واقع شد.
سازمان سالها برای فشار بر ایران، مورد حمایت و توجه مقامات ارشد و بلندپایه آمریکا قرار داشت. در طی سالهای قبل بسیاری از مقامات امریکایی با نفرنخست سازمان ملاقات داشتند؛ از جمله جان مک کین سیاستمدار و سناتور مجلس سنای آمریکا و نامزد انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۰۸؛ مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق آمریکا؛ جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا؛ رودی جولیانی وکیل شخصی ترامپ و شهردار سابق نیویورک؛ مایک پنس، معاون سابق رئیسجمهوری؛ نیوت گینگریچ و روسای سابق حزب دموکرات، ادوارد رندل و هوارد دین و دهها نفر دیگر. سازمان از سوی افراد یاد شده و بسیاری از نمایندگان سنا و کنگره آمریکا و چهرههای سیاسی غربی و عربی به عنوان آلترناتیو جدی نظام مستقر در ایران تلقی میشد. در جریان اعتراضات ۱۴۰۱نیز به طور خاص مورد عنایت تعداد زیادی از سیاستمداران غرب قرار گرفت و در همان ایام جلسات متعدد با مسئول سازمان به شکل آنلاین یا با سخنرانی رجوی برگزار شد.
طی روزهای اخیر به یکباره سازمان در دو حرکت قابل تامل به وضعی رقت برانگیز دچار شد که طی سالهای اخیر که ماه عسل این سازمان و کشورهای غربی و عربی بود، سابقه نداشته است ونشان از آن دارد که دولتهای غربی آشکارا درصدد فاصله گرفتن از آن برآمده اند. به گونهای که آمریکا درباره حمله پلیس آلبانی به اردوگاه اشرف۳ ضمن حمایت از حق دولت آلبانی برای تحقیق درباره فعالیتهای غیرقانونی در خاک خود، اعلام کرد که آمریکا سازمان مجاهدین خلق را یک جنبش اپوزیسیون دموکراتیک با دوام و مناسب به نمایندگی از مردم ایران نمیداند و از سوءاستفاده این سازمان از اعضای خود ابراز نگرانی کرد. سفیر آمریکا در تیرانا نیز گفت که این بستگی به دولت آلبانی دارد که آیا به میزبانی این گروه ضد دولتی ایرانی ادامه دهد یا خیر…
شایان ذکر است که در سال ۲۰۱۴، آلبانی تحت فشار ایالات متحده، هزاران نفر از اعضای مجاهدین خلق ایران را که قبلاً در عراق مستقر بودند، پذیرفت. از آنجایی که آلبانی کشوری فقیر و ضعیف و به دنبال یافتن جایگاهی برای دیده شدن در مناسبات منطقهای و بین المللی بود، ناگزیر شد آنها را بپذیرد و عملا به خط مقدم نبرد نیابتی ایران و آمریکا تبدیل شد. آگاهان به مسائل آلبانی بر این باورند که آلبانی توسط سفارت آمریکا در تیرانا اداره میشود؛ سفارت آمریکا صلاحیت سیاستمداران این کشور را بررسی و ارزیابی میکند و تصمیم میگیرد که کدام سیاستمدار به قدرت برسد یا وارد مجلس شود یا نه…
بر این اساس و به باور بسیاری، میزبانی مجاهدین خلق در آلبانی یک تصمیم و انتخاب آلبانیایی نبوده و نیست، بلکه امری آمریکایی و اسرائیلی بوده است. گذشته از بی اطلاعی و ناآگاهی عمومی سیاستمداران آلبانیایی نسبت به خطر تروریسم و پیامدهای تروریسم و این فرقه تروریستی بر کشور، فساد مالی رهبران آلبانی و شائبه ارتباط آنها با جرائم سازمان یافته همچون پولشویی و قاچاق مواد مخدر و نیاز آنها به منابع مالی سازمان (که گزارشهایی از پرداختهای هنگفتش به سیاستمداران آلبانی نیز منتشر شده است) و حامیان عربی و غربی اش، آلبانی با موافقت با حضور سازمان نه فقط از کمکهای مالی میلیونی آمریکا و سازمان ملل و برخی کشورهای عرب برخوردار شد، بلکه با میزبانی از مجاهدین خلق نقش خود را در منطقه و روابط بینالملل و موقعیت خود را در قبال آمریکا و متحدان غربی تقویت کرد.
هرچند دولت آلبانی ابتدا اعلام کرده بود که اعضای مجاهدین خلق را به طور موقت میپذیرد، اما آمریکا با افزودن به کمکهای خود به آلبانی، در این کشور انگیزهای ایجاد کرد که طی سالهای بعد همچنان میزبان و متحد مجاهدین خلق باقی بماند. به این ترتیب، اعمال نفوذ یک ابرقدرت جهانی در کشوری کوچک وفقیر و نادیده گرفته شده و منزوی نتیجه داد و آلبانی متحدی وفادار و فداکار برای آمریکا شد که حتی امنیت خود را هم با پذیرش حضور فرقه رجوی به مخاطره انداخت. کشوری که در آن نام و مجسمه جورج دبلیو بوش، یا مجسمه هیلاری کلینتون، یا بلواری به نام دونالد ترامپ از جمله نشانههای سرسپردگی آلبانی به آمریکا مشهود است.
آلبانی نه فقط در رابطه با ایران و فرقه رجوی، بلکه در جریان جنگهای افغانستان و عراق و طرحهای مختلف آمریکا به این کشور کمک کرده است. به همین دلیل، اغلب به عنوان “محل تخلیه” گروههای مختلفی که مقامات آمریکایی نمیدانستند با آنها چه کنند، توصیف شده است. افرادی، چون اعضای گروههای جهادی مصری، آزادشدگان از گوانتانامو، القاعده و اردوگاه اشرف ۳در شمال غربی تیرانا که به مدت یک دهه محل زندگی هزاران تن از اعضای فرقه رجوی بوده است، از این جمله اند. در حال حاضر، تخمین زده میشود که حدود ۳۰۰۰عضو مجاهدین در کمپ اشرف-۳زندگی میکنند.
با توجه به مباحث پیش گفته، حوادث اخیر نشان داد حامیان غربی و عربی اپوزیسیون برانداز و وابسته، چگونه وقتی بهره لازم خود را از آنها بردند و زمانی که منافع آنها ایجاب کند، یا اپوزیسیون از حیز انتفاع ساقط شود، چگونه با آنها برخورد و معامله میکنند.
به این ترتیب، سازمان که چندین دهه فعالانه با آمریکا، کشوری که دائماً با ایران دشمنی داشته است، همکاری کرده و در میان جمعی از سیاستمداران آمریکایی در حجم گستردهای به مناسبت سخنرانی یا کسب حمایت پول پاشی کرده است، انتظار واکنش رسمی مقامات آمریکایی را بدان صورت نداشت. این بدان معناست که تا زمانی که تنشها بین ایالات متحده و ایران باقی است، مجاهدین خلق همچنان برای حامیان خود مفید است و آلبانی به میزبانی آنها ادامه خواهد داد و آلبانی نیز تا زمانی که آمریکاییها به آنها نیاز داشته باشند، میزبان شبه نظامیان فرقه رجوی در خاک خود خواهد بود.
اما اگر روزی در روابط ایران و آمریکا تنش زدایی شود و دو کشور به سمت بهبود روابط پیش روند، فاتحه مجاهدین خلق و دیگر گروههای اپوزیسیون برانداز و وابسته خوانده میشود. اتفاقات اخیر را باید در همین راستا تحلیل کرد. مضافا اینکه تاثیر بهبود روابط ایران و عربستان را نیز نباید در تحولات اخیر مرتبط با کمپ اشرف ۳از نظر دور داشت.
بعد از سرنگونی صدام، عربستان از حامیان جدی سیاسی و مالی سازمان به شمار میآمد که در حمایت از سازمان و ضدیت با ایران سرمایه گذاری جدی مالی و سیاسی و رسانهای و پوشش اخبار و نشستهای سازمان توسط رسانههای وابسته به خود کرده بود. شرکت و سخنرانی چهرههای سعودی همچون امیر ترکی فیصل در گردهمایی پاریس یا ملاقات با مسئول سازمان یا حمایت آشکار مالی عربستان از جمله اتفاقاتی است که با از سرگیری روابط دو کشور بعد از این امکان تکرار ندارد.
باید در انتظار رخدادهای بعدی پیرامون فرقه محصور در کپسول زمان و دیگر براندازان وابسته و متوهم ماند.