جمهوری اسلامی نوشت: رئیس ستاد اقامه نماز در نامهای به رئیس جمهور خواستار بازنگری در آئیننامه ترویج و توسعه فرهنگ نماز، ایجاد ساختار سازمانی برای ترویج و توسعه فرهنگ نماز در دستگاههای اجرائی توسط سازمان اداری و استخدامی کشور و در نظر گرفتن طرح و بودجه برای کارهای فرهنگی در تمامی وزارتخانهها شد.
وی در همین نامه همچنین خواستار توجه ویژه سازمان برنامه و بودجه و شورای عالی انقلاب فرهنگی به ترویج و توسعه فرهنگ اقامه نماز و ارتقاء جایگاه مساجد در اسناد بالادستی مانند برنامه هفتم توسعه اجتماعی شده است. خبرگزاری مهر که این خبر را مخابره کرده، این نکته از نامه را هم آورده که رئیس ستاد اقامه نماز خواستار برگزاری شورای عالی اقامه نماز در نهاد ریاست جمهوری با مسئولیت معاون اول حداقل سالی یکبار و پیگیری مفاد آئیننامه ترویج و توسعه فرهنگ اقامه نماز مصوبه هیئت وزیران شد. براساس همین خبر، رئیس دفتر رئیسجمهور در نامهای خطاب به معاون اول و وزرا، موافقت رئیس جمهور با نامه ارسالی حجتالاسلام قرائتی را ابلاغ کرد.
ممکن است افرادی با دیدن این خبر خوشحال شوند و بگویند که بحمدالله مسئولان سطح بالای کشورمان در فکر ترویج نماز و فرهنگ دینی هستند و حتی برای آن بودجه در نظر میگیرند و در عالیترین سطوح جلسه برگزار میکنند.
نگاه دیگر اینست که چرا کار جمهوری اسلامی به جائی رسیده که باید با بودجه دولتی، مردم را به خواندن نماز و انجام عبادات ترغیب و تشویق کند؟
علت پیدایش این سؤال اینست که فلسفه وجودی نظام جمهوری اسلامی ایجاب میکند مردم را با عمل خود به سوی دینداری که خواندن نماز و انجام سایر عبادات از اقتضائات آنست ببرد و نیازی به اختصاص بودجه و تبلیغات دولتی برای پایبند شدن مردم به عبادت خدا وجود نداشته باشد. اینکه بعد از گذشت ۴۴ سال از استقرار نظام جمهوری اسلامی و آنهمه تبلیغات دینی که در این چهار دهه و نیم توسط رسانه ملی صورت گرفته و آنهمه برنامه که دستگاههای متعدد و مختلف فرهنگی با بودجههای کلان اجرا کردهاند و آنهمه نیرو که برای این کار استخدام شدهاند، هنوز به بازنگری در آئیننامه ترویج و توسعه فرهنگ نماز و ایجاد ساختار سازمانی برای ترویج و توسعه فرهنگ نماز در دستگاههای اجرائی نیاز داریم، نشانه بینتیجه بودن آنهمه فعالیت و بیهودگی هزینه کردن آنهمه بودجه برای ترویج نماز و توسعه فرهنگی است. به همین دلیل، نهتنها کسی نمیتواند با شنیدن این خبر خوشحال شود بلکه همگی باید به خاطر ناکامی بزرگی که در بخش فرهنگی داریم نگران باشیم.
نگرانی از ناکامی فرهنگی هنگامی نمایانتر میشود که امروز را با دوران قبل از انقلاب مقایسه کنیم که در آن زمان بدون آنکه حتی یک ریال بودجه دولتی به ترویج نماز اختصاص یابد، مردم با شوق فراوان و با بودجه شخصی خود به ساختن مساجد، ایجاد نمازخانه در ادارات و پرداخت هزینههای تبلیغات دینی اقدام میکردند و روز به روز بر تعداد نمازخوانها و افراد متدین اضافه میشد.
در آن دوران، نهتنها دولت برای ترویج نماز بودجهای نمیداد بلکه به شکلهای مختلف علیه ترویج نماز و عبادات و ترویج دین کارشکنی میکرد و حتی کسانی را که از بودجه شخصی خود برای کمک به ترویج نماز و دینداری هزینه میکردند تحت تعقیب قرار میداد.
بنابراین، اگر قرار است جلسه شورای عالی تشکیل شود باید برای یافتن پاسخ این سؤال باشد که چرا با اینهمه صرف بودجه، بکار گرفتن نیرو، اختصاص دادن اینهمه ساختمان و تجهیزات، ایجاد آنهمه سازمان و تشکیلات و انجام آنهمه تبلیغات دینی، امروز کار جمهوری اسلامی به جائی رسیده که نیازمند بازنگری در آئیننامه ترویج و توسعه فرهنگ نماز است؟
نمیخواهیم بگوئیم این ناکامی به این یا آن دولت یا این دستگاه و آن دستگاه و یا این شخص و آن شخص مربوط است. واقعیت اینست که این ناکامی فراتر از دولتها و ناشی از نوع نگاه به حکمرانی است. در نظام جمهوری اسلامی، باید این تفکر حاکم باشد که «دوصد گفته، چون نیم کردار نیست»، همان حدیث عرشی که میفرماید «کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم» مردم را نه با زبان بلکه با عمل به خدا و درستکاری دعوت کنید.
این اصل اسلامی، اکنون چند دهه است که به فراموشی سپرده شده و عدم انطباق گفتار و کردار جای آن را گرفته است. وقتی حکمرانی، «حرف محور» باشد نه «عمل محور»، مردم به همه چیز بیاعتماد میشوند و تبلیغات دینی هم هر قدر پرهزینه و پرزرق و برق باشد بینتیجه خواهد بود.
برای ترویج نماز و رشد دینداری در جامعه، نیازی به بودجه ستاد اقامه نماز و برگزاری شورای عالی اقامه نماز و سازمانهای عریض و طویل تبلیغات و تحقیقات و تشریفات نیست، حکمرانی در جمهوری اسلامی اگر «عمل محور» باشد و عطر و بوی صداقت داشته باشد، نماز خواندن و دینداری خود به خود فراگیر خواهد شد.