جمهوری اسلامی در یادداشتی به بررسی اظهارات اخیر حسن روحانی و محمدجواد ظریف پرداخت.
با اینکه توضیحات روشنگرانه مسئولان مختلف سیاست خارجی در دولت گذشته، رئیس جمهور سابق و بعضی افراد دیگر درباره سیر تحولات مربوط به برجام هر زمان که به افکار عمومی ارائه شود مفید است، ولی در تمام این موارد جای این سؤال اساسی باقی است که حضرات چرا وقایع مربوط به این مطالب را در همان زمان که اتفاق افتادند به اطلاع مردم نرساندند؟ تفاوت میان افشای مطالب گذشته در زمان دیگر با اعلام همزمان آنها در زمان وقوع اینست که گفتن با تأخیر فقط برای ثبت در تاریخ مفید است و مشکلات به وجود آمده در اثر وقایع گذشته را نمیتواند حل کند، ولی اعلام همزمان با وقوع موجب جلوگیری از پیدایش مشکلات میشود. اگر امکان جلوگیری از مشکلات وجود نداشته باشد، لااقل این خاصیت را دارد که مسئولیت را از دوش کسانی که موظفند کاری انجام بدهند، ولی نمیتوانند برمیدارد و متوجه مردم میکند.
متأسفانه مانع بزرگی که مسئولان در هر دورهای تصور میکنند بر سر راه در میان گذاشتن مطالب با مردم وجود دارد و به خاطر همین تصور از مطرح کردن آنها در زمان وقوع خودداری میکنند اینست که میگویند باعث تضعیف این یا آن شخص و یا اصل نظام میشود. این، به جای آنکه یک تصور باشد یک توهم است که از چند دهه پیش به جان مسئولین افتاده و البته بعضی از آنها نیز آن را بهانه قرار دادند برای فرار کردن از انجام مسئولیت در برابر مردم. بنای اولیه انقلابیون واقعی که امام خمینی در رأس آنها قرار داشت این بود که مردم را در هیچ زمینهای نامحرم ندانند و گرفتار این توهم نیز نشوند که در میان گذاشتن واقعیتها با مردم موجب تضعیف فلان شخص یا فلان نهاد و یا اصل نظام خواهد شد.
اگر صحیفه امام را مرور کنید خواهید دید که خود امام خمینی بارها از دولتها و مسئولین دوران ۱۰ ساله رهبری خودشان بعد از تأسیس نظام جمهوری اسلامی انتقاد کردند و ضمن اعلام خطر نسبت به ادامه راهی که آنها در پیش گرفته بودند، راه درست را به آنها نشان دادند. علاوه بر این، امام بارها از خودشان انتقاد کردند و حتی به اشتباه خود در مواردی با صراحت اعتراف کردند و به خاطر اینکه نتوانستهاند به وعدههائی که به محرومین دادهاند عمل کنند، خود را سرزنش و نکوهش کردند. اگر امام دچار این توهم بودند که اعلام خطاها و اشتباهات موجب تضعیف نظام است، هرگز این انتقادها را به زبان نمیآوردند، زیرا ایشان بشدت با تضعیف نظام مخالف بودند و آن را حرام میدانستند. نکته بسیار مهم که باید آن را درک کرد اینست که نظام غیر از افراد است و اصولاً انتقاد منصفانه و خیرخواهانه موجب تقویت نظام است نه تضعیف آن.
موضوع هستهای و افایتیاف، از موضوعات مهمی بودند و هستند که تقریباً تمام دوران بیشتر دولتهای دو دهه گذشته را به خود اختصاص دادند. فعالیتهای هستهای در دولت گذشته عنوان «برجام» به خود گرفت و برجام، به موضوع مناقشات سیاسی در سطح داخلی و بینالمللی تبدیل شد. مسئولان در زمانی که امکان حل مشکلات و رفع موانع موجود بر سر راه برجام وجود داشت، با ملاحظه کاریهای سیاسی و گرفتار «توهم تضعیف» بودن، از در میان گذاشتن مطالب با مردم خودداری کردند و قصور ناشی از چنین توهمی موجب موفقیت مخالفین برجام و تحمیل آنهمه تحریم بر کشور و ملت شد.
کسانی که آن روز مردم را در جریان کارشکنیها قرار ندادند نمیتوانند امروز خود را در مصائبی که متوجه مردم شده سهیم ندانند. این درست است که آنها مایل بودند برجام را بعد از آنکه ترامپ به محاق برد، احیا کنند، ولی با کارشکنی کاسبان تحریم مواجه شدند و به همین دلیل مقصر نیستند، ولی نمیتوانند قصور خود را نادیده بگیرند. در همان زمان نیز به این حضرات گفته میشد که مردم را در جریان واقعیتها قرار دهید، ولی چون مصیبت «توهم تضعیف» گریبان آنان را رها نمیکرد، به وظیفه روشنگری بموقع عمل نکردند. موضوعاتی از قبیل رابطه با طالبان و سنگین شدن کفه تمایل به شرق در سیاست خارجی نیز مشمول همین حکم هستند.
روشنگری امروز برای ثبت در تاریخ خوبست، ولی هیچ دردی از ۳۰ میلیون نفر مردمی که در اثر تحریمها زیر خط فقر قرار دارند، دوا نمیکند. ما تا زمانی که از مصیبت «توهم تضعیف» نجات پیدا نکنیم، نمیتوانیم مدعی برخورداری از نظام جمهوری اسلامی باشیم.