عبدالجواد موسوی، شاعر و روزنامهنگار در هممیهن نوشت: «نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟» این مصراع مولانا که احمدمسعود آن را توئیت کرده، درست مثل خدنگی که بر جگری بنشیند، روح و روان مرا زخمی کرده است. زهر این مصراع کامم را تلخ کرده است. آیا آنها که مخاطب سخن احمد مسعود هستند نیز چنین حال و روزی دارند؟ بعید میدانم. آنها خود را بری از هر عیب و خطایی میدانند و بر فرض هم که خطاکار باشند بهقول آن خطیبِ عبوس:، چون نیتشان خیر است حتی اشتباهاتشان جزو ذخایر اخروی آنها محسوب میشود.
روزی که گفتیم و نوشتیم به رسمیت شناختن این طایفه از خدا بیخبر عواقب ناگواری در پی خواهد داشت نوشتند: افسادطلبان و غربگدایان (این اصطلاحات بیمزه را دوستان خودارزشیپندار به منتقدانشان نسبت میدهند) در پی آنند که ایران را وارد جنگ کنند، بهتر است این جماعت برای اثبات شجاعتشان بروند در سوریه بجنگند! یعنی همینقدر سخیف و بیمنطق. با همین منطق میتوانستیم به آنها بگوییم مگر شما که عمری است برای امپریالیسم آمریکا رجز میخوانید و تاوانش را این مردم بیچاره میدهند، جایی جنگیدهاید؟ علاوه بر این مگر هر کسی گفت فلان گروه تروریستی را به رسمیت نشناسید به این معناست که باید با آنها وارد جنگ شد؟ ما فقط گفتیم در به رسمیت شناختن آنها از همدیگر سبقت نگیرید.
ما فقط گفتیم مثل همیشه از هول حلیم توی دیگ نیفتید. ما فقط گفتیم احمدمسعود و جبهه مقاومت را تضعیف نکنید. همین؛ و نه بیشتر. یادش بخیر زمانی در همین مملکت به قرائت متحجرانه از اسلام میگفتیم، اسلام آمریکایی. چه شد که اسلام آمریکایی ناگهان به اسلام مطلوب بعضیها بدل شد؟ این مردم اگر قرار بود اسلام آمریکایی را به رسمیت بشناسند، چرا انقلاب کردند؟ ما قرار بود پرچمدار اسلامی باشیم که نه به قرائتهای متحجرانه تن میدهد و نه حاضر است هویت و فرهنگش را پیش پای تجددمآبی قربانی کند. حالا کار به جایی رسیده که چند نفر از مسئولان بروند سراغ محمدحسین جعفریان و صراحتاً به او بگویند: احمدمسعود سکولار است و طالبان، مسلمان. به هرحال هرچه باشد ما با طالبان دستکم ده درصد اشتراکات داریم، اما با سکولارها هیچ وجه اشتراکی نداریم. به جعفریان گفتم: خب با این استدلال مضحک چرا در سوریه با داعش همکاری نکردند و علیه اسد نجنگیدند؟ حکومت بشار اسد سکولار است و داعش، دعوی حکومت اسلامی دارد و حالا اگر نه ۱۰ درصد دستکم یک درصد که با داعش وجه اشتراک داریم؟
روزی هم که برخی به بهانه منافع ملی برای طالبان غش و ضعف میرفتند، گفتیم که این گروه خشن نه با پوشش ما نه با زبان ما نه با دین و آئین ما سر سازگاری ندارند. چه منافعی؟ همین گروه کوچک، اما دلیر و باغیرت احمدمسعود هیچ وجه اشتراکی که با ما نداشته باشند در زبان فارسی با ما مشترکند. برخلاف طالبان که فارسیزبانان را دشمن خود میدانند و در این مدتی که قدرت را دست گرفتهاند از هیچ خصومتی علیه فارسیزبانان فروگذار نکردهاند. اگر درکی از فرهنگ و زبان فارسی داشتید باید همین یک مصراع درخشان مولانا جلالالدین شما را از خواب غفلت بیدار میکرد.
نمیخواهم بگویم احمد مسعود کیست و میزان دلبستگی این پسر به زبان و فرهنگ فارسی تا چه میزان است. نمیخواهم از اخلاق و جوانمردی او بگویم و در مقابل از وحشیگریهای طالبان. اما شما را به خدا به جای گوش دادن به مشاوران نابغهای که به شما میگویند احمد مسعود سکولار است و طالبان مسلمان، در گفتار و کردار این دوطایفه دقت کنید. شما احمدمسعود و نیروهایش را از خود راندید، اما آنها حتی از شما گلایه نکردند. تندترین حرف احمدمسعود همین مصراع مولاناست: نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟ اما طالبانی که شما به آنها سفارت دادید، طالبانی که زودتر از همه آنها را به رسمیت شناختید، طالبانِ ضدفرهنگی که شما به نمایشگاه کتاب دعوتشان کردید با شما چه کردند؟ سخن رئیسجمهور و وزیر خارجهتان را به هیچ گرفتند.
سرود ساختند و شما را به فتح تهران تهدید کردند. سربازان این مرز و بوم را به خاک و خون کشیدند. دیگر چه باید کنند تا بفهمید اینها دشمنان قسمخورده انسانیتند؟ ما فتنهگر و افسادطلب و غربگداییم، احمد مسعود که پدرش پیمان برادری با حاج قاسم سلیمانی داشت، چه؟ نیروهای مقاومت که از شریفترین بچههای افغانستانند و ما آنها را بیپشتوپناه در مقابل مشتی وحشی رها کردهایم و هر روز خونشان به زمین ریخته میشود، چه؟ دلتان خوش است که آمریکاییها افغانستان را ترک کردهاند، اما نمایندگان اسلام آمریکایی هر روز دارند با همان سلاحها و تجهیزات خون شریفترین مردم ایران و افغانستان را بر زمین میریزند. راستی اصلا شما فکر هم میکنید؟