قسمت چهارم از مجموعۀ سینمایی جان ویک ۲ ساعت و ۴۹ دقیقه زمان دارد که واقعا هرچقدر هم که تحمل داشته باشید و هرچقدر هم که تماشای ماجراجویی این ماشین آدمکشی برایتان جذاب باشد، باز هم کاسۀ صبر و تحملتان لبریز خواهد شد. در طول این زمان طولانی ما شاهد سفر جان ویک از نیویورک به اوساکا و برلین و پاریس هستیم؛ همراه با سیلابی از مبارزه با مشت و لگد و نانچیکو و اسلحه و خلاصه هر چیزی که دم دست باشد.
به گزارش فرادید؛ تقریبا در هر سکانسی از فیلم شاهد صحنهها و گفتگوها و حتی مبارزههای اضافی هستیم که اگر نبودند تجربۀ بسیار لذتبخشتری در تماشای فیلم داشتیم. با اینکه هستۀ اصلی فیلمهای جان ویک در صحنههای اکشن آنهاست، اما در فیلم چهارم حتی اکشن هم طولانی و بیش از حد اغراقآمیز شده است. شلیک و شلیک و شلیک؛ این آن چیزی است که در این فیلم میبینیم بدون اینکه کمی عمق عاطفی در کار باشد یا پیچیدگی داستان بتواند ما را مجذوب و درگیر خودش کند.
اما تنها مشکل صحنههای اکشن این فیلم طولانی و تکراری بودنشان نیست بلکه شکل صدمه ندیدن جان ویک هم به مرحلهای کاملا بالیوودی و غیرقابلباور رسیده است. شلیکهای متعدد از فاصلۀ بسیار نزدیک طوری از کنار بدن جان ویک رد میشوند که انگار او بیشتر از اینکه مهارت مبارزه داشته باشد، یک جورهایی «نظر کرده» و صاحب معجزه است! حرفهایترین آدمکشهای دنیا برای کشتن جان جمع شدهاند، اما غیر از چند نفرشان انگار بقیه وقتی به مقابل او میرسند تبدیل به بیدستپاترین خلافکاران دنیا میشوند.
با همۀ اینها نکات جذابی هم در فیلم هست: ورود یک دوست نابینای قدیمی که مهارت خارقالعادهای در مبارزه دارد؛ حضور آدمکشهایی با زرههای ضدگلوله که جان ویک فقط باید با شلیک به زیر گلویشان آنها را بکشد؛ و مهمتر از همه جذابیت و کاریزمای همیشگی کیانو ریوز. با اینحال این نکات مثبت آنقدر نیستند که فصل چهارم جان ویک را به سطح فیلمهای قبلی این فرانچایز برسانند. باید امیدوار باشیم که اگر قرار است جان ویک ۵ هم در کار باشد، شاهد داستانی گیراتر، عواطفی عمیقتر و مدتزمانی کوتاهتر باشیم.