فرشاد مومنی استاد دانشگاه علامه طباطبایی (ره) با بیان اینکه قرائتهای تک ساحتی از هویت میتواند فاجعه ساز باشد، تاکید کرد: ما دچار ستیز بین هویتهای تکواره هستیم. گویی کسانی از سر جهل و مزدوری لذت میبرند که به جای سخن از وحدت و مهربانی از ستیز و خشونت سخن به میان آورند. باید عدل را در اجزا و مولفههای هویت خود لحاظ کنیم وگرنه نجات پیدا کردنی در کار نیست. مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتیتر است.
به گزارش جماران، نشست تخصصی «جایگاه حکمرانی شایسته در شاهنامه فردوسی» برگزار شد. فرشاد مومنی اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی (ره) در این نشست با بیان اینکه در شرایط بحرانی باید به بنیادهای خود برگردیم تا بدانیم چه چیزی کج نهاده شده است، گفت: همه آنچه که از زبان حکیم طوس شنیده ایم، در ادبیات توسعه امروزی با اشکال جدیدتری مطرح میشود. یکی از بزرگترین حسرتهای ما در از دست دادن زودهنگام استاد علی رضا قلی این است که او سی سال قبل از درگذشت خود این مساله را متوجه شد تا جاییکه بین ۱۳ تا ۱۹ هزار فیش از شاهنامه استخراج کرد. او در این کوششهای ژرف کاوانه در احصای چرایی گرفتاریهای ایران توانست دریابد که معجزه ادبی شاهنامه، کم بهاترین وجه این اثر تاریخی است. او همچنین دریافته بود که فردوسی و یارانش اسلام را پذیرفته بودند، اما سلطه جائرانه اعراب را خیر؛ بنابراین مساله جمعی فردوسی این بود که چرا ایران از دوران مجد و عظمت خود به این دوران گرفتاری، دچار شده است لذا پروژه فردوسی، رمز گشایی از فراز و فرودهای ایران زمین بوده است.
وی افزود: وجوه معرفتی و مطالعاتی منتهی به شاهنامه یک کار گروهی از سوی آزادگانی بوده که همگی با فردوسی هم نظر بوده اند و فردوسی را مسئول تلفیق نهایی کرده اند. وقتی آن تیم، کارهای پژوهشی خود را به اتمام رساندند، این دغدغه را پیدا میکنند که چه کسی این پروژه را نهایی کنند. آنها در آن شرایط اختناقی که سلطنت محمود غزنوی به وجود آورده بود، سراغ فردوسی میروند و به او میگویند این کار صرفا از عهده شما بر میآید. پس از مخالفت فردوسی، آن تیم دانش پژوه، سه گروه استدلال برای قانع کردن فردوسی به کار میبرند. استدلال نخست این بود که آنها میگفتند تو به زهد و اخلاق شناخته میشوی پس جاسوسان سلطان محمود در صورت اطلاع از فعالیتهای تو، نمیتوانند برچسبهایی مانند فسق و فجور به تو بزنند. این معلوم میشود که یکی از ابزارهای آن شاه برای کنار زدن افراد، پرونده سازی بوده است. استدلال دوم آنها این است که به فردوسی میگویند تو دهقان زادهای یعنی دستت به دهانت میرسد و برای گذران امور، نیازی به چاپلوسی نداری. امروز هم مساله منابع مالی یکی از پاشنه آشیلهای کارهای اصیل است. امروزه حکومت گران گرامی برای امور کم اهمیت منابع زیادی ازاد میکنند، اما به امور زیربنایی اهمیتی نمیدهند. سومین استدلال برای متقاعد کردن فردوسی این است که به او میگویند تو حکیم و جامع علوم منقول هستی لذا فردوسی در نهایت میپذیرد که طی چند دهه کار را به اتمام برساند.
مومنی خاطر نشان کرد: دانایی تنهایی نهادهای است که مستهلک نمیشود و همواره با فراوانی مواجه بوده است. یکی از وجوه اعجاز دانایی این است که هرچقدر بیشتر به کار گرفته میشود، توسعه بیشتری مییابد. هرکس در ساختار قدرت به دانایی پشت میکند، در درجه اول دست به خودزنی و خود تحریم سازی زده است. فردوسی میگوید «اگر بر خرد چیره گردد هوا/ نیاید ز چنگ هوا، کس رها» یعنی گزینه مقابل دانایی برخورد هوس رانه و بی ضابطه است سپس میگوید «خردمند کارَد هوا را به زیر، بود داستانش چو شیر دلیر» «تا چه کاری همان بِدروی، سخن هرچه گویی همان بشنوی»، «تو تا زندهای سوی نیگی گرای/ مگر کام یابی به دیگر سرای» یعنی در همین ۴ بیت یک پیوند میان اداره بدون برنامه، غیرعالمانه و هوس رانه جامعه با هرج و مرج و عدالت گریزی وجود دارد لذا اداره عادلانه جامعه است که حیات جاودانه را تضمین میکند. فردوسی در جای دیگری میگوید «خرد چشم جان است، چون بنگری/ تو بی چشم، شادان جهان نسپری» «به گفتار دانندگان راه جوی/ به گیتی بپوی و به هر کس بگوی» «کسی که خرد را ندارد ز پیش/ دلش گردد از کرده خویش، ریش». ببینید چقدر خرد با داد و عدالت پیوند دارد. یکی از معجزههای حیرت انگیز دانایی وجه توزیعی آن است یعنی اگر میخواهیم دانایی مان افزایش پیدا کند باید آن را به دیگری بیاموزیم. مساله بسیار حیاتی دیگر از دیدگاه حکیم فردوسی این است که خرد و عدالت باید در کادر هویت ما عملیاتی شود و، چون در مساله عدالت با تقدم امر سیاسی مواجه هستیم، باید توزیع قدرت عادلانه باشد. اگر در ساخت سیاسی رویهها متمایل به سفله گزینی، ظلم و نابرابرسازی باشد و انگیزه کاسبی شخصی پیدا شود، سرنگونی حتمی است. این برآیند مطالعه چند هزار ساله فردوسی و یاران او است.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی (ره) با بیان اینکه قرائتهای تک ساحتی از هویت میتواند فاجعه ساز باشد، بیان کرد: ما دچار ستیز بین هویتهای تکواره هستیم. گویی کسانی از سر جهل و مزدوری لذت میبرند که به جای سخن از وحدت و مهربانی از ستیز و خشونت سخن به میان آورند. باید عدل را در اجزا و مولفههای هویت خود لحاظ کنیم وگرنه نجات پیدا کردنی در کار نیست. مساله عدالت، امروز برای ایران چندین برابر دوره فردوسی حیاتیتر است.
ما یک کار تحقیقی در سالهای اولیه دهه هشتاد صورت دادیم که در آن تمام کتابهای انتشار یافته در رشته اقتصاد را مورد بررسی قرار گرفت. در آن تحقیق، متوجه شدیم که نحیفترین موضوع در پردازش این کتب، مساله «عدالت اجتماعی» بود یعنی ساختار قدرت در حد نصاب، متقاضی عدالت نیست. مشابه این نظریات را در کتاب «مقدمهای بر اقتصاد اسلامی» شهید مطهری هم میبینید. ایشان میگویند در جایی که به عدالت پشت شود، علم، عقل و اخلاق رشد نمیکند.
این اقتصاددان در پایان گفت: آن ساختار قدرتی که در جست و جوی علم و اخلاق باشد به جای اینکه درباره تعداد مقالات انتشار یافتهی دوپینگی گزارش دهد، درباره رفاه مردم گزارش میدهد. به عدالت پشت کرده اند و روی شان به رانت و ربا باز شده است تا جاییکه جایگاه یگانهای در جهان پیدا کرده اند. اینطور میشود که مرکز پژوهشهای مجلس در ماههای گذشته یک دفعه گزارشی ارائه میکند و میگوید از سالهای ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ حدود ۶۶ رتبه سقوط در کیفیت محیط زیست ایران حاصل شده است. یک حکومت گر باید از خود بپرسد ما داریم چه کار میکنیم که برای اولین بار در تاریخ اقتصاد این کشور، اندازه جمعیت فقرا طی سه سال، دو برابر میشود. آیت الله بهشتی میگوید در جامعهای که به عدالت پشت شده باشد، استفاده ابزاری از دین به سکه رایج تبدیل میشود. اگر واقعا این نمایندگان مجلس میخواهند حامل حق و عدالت باشند باید تمام لوایح دولت را با شاقول بهبود کیفیت زندگی مردم و وضعیت تولیدکنندگان این سرزمین بسنجند. اگر این کار صورت میگرفت امکان نداشت اسنادی مانند لایحه بودجه ۱۴۰۱ به تصویب برسد و کشور را به بحران و آشوب بکشد. الآن هم این نصیحت وجود دارد چراکه ممکن است خطاهای مورد اشاره در جریان برنامه هفتم توسعه تکرار شود. انسانهای مشکوکی هم در این مناسبات سفله گزین خود را به تصمیم گیران نزدیک میکنند و میگویند به جای اصلاح سیاستهای غیرعادلانه، مردم را سرکوب کنید. در این شیوه حکمرانی که داغ و درفش نصیب مردم میشود، نمونههای بسیاری در امریکای لاتین و آفریقای دهه ۱۹۸۰ دیده میشود. در آن کشورها حکومتهایی وجود داشتند که در زمینه تعهدات مالی خود به مردم مانند مسکن، تغذیه، آموزش و ... کوتاهی میکردند، اما بین ۶ تا ۷ درصد تولید ناخالص داخلی خود را صرف سرکوب میکردند. از این ناحیه حکومتگران گرامی نیازمند این هستند که هم به خود نهیب بزنند و هم از نهیب کارشناسان دلسوز استفاده کنند.