جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا در سخنانی که اخیرا در اندیشکده واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک داشت از سیاست جدید واشنگتن در قبال برنامه هستهای ایران رونمایی کرد. البته وی در سخنانش و آنجا که گفت «آزادی عمل اسرائیل را در مقابل ایران به رسمیت میشناسد»، به وضوح سیاست بازدارندگی آمریکا را به تصویر کشید اما در حوزه دیپلماسی خیلی واضح سیاستهای دولت را اعلام نکرد. سالیوان بدون اشاره به برجام گفت که به دنبال یک توافق بلندمدت با ایران هستیم و به جزئیات توافق نیز هیچ اشارهای نکرد. وی همچنین بار دیگر بر پیگیری روند دیپلماسی برای مساله هستهای ایران تاکید کرد.
به گزارش دنیای اقتصاد، به طور کلی صحبتهای سالیوان روی این نکته متمرکز بود که آمریکا میخواهد دیپلماسی به پشتوانه بازدارندگی را در قبال مساله هستهای تهران دنبال کند و وی با صحبتهایش در عین حال ابهامات در حوزه دیپلماسی را افزایش داد. درواقع بعد از اظهارات اخیر این مقام آمریکایی بسیاری از تحلیلگران از مبهم بودن این صحبتها سخن گفتند اما روز دوشنبه ولی نصر و علی واعظ در مقالهای برای فارن افرز به نوعی از صحبتهای سالیوان ابهامزدایی کردند و این مقاله را میتوان پیوست صحبتهای مشاور امنیت ملی آمریکا برآورد کرد. علی واعظ چهرهای نزدیک به رابرت مالی و عضو گروه بینالمللی بحران است و ولی نصر نیز از دیرباز به عنوان مشاور در چند دولت آمریکا حضور داشته است. نصر در دولت جورج بوش پسر مشاور وی و در دولت اوباما مشاور دستیار ویژه رئیس جمهور در امور افغانستان و پاکستان بود. لذا هر دو نفر در سیاست خارجی آمریکا ذینفوذ هستند و حرفشان تاثیرگذار است و نکته دیگر آنکه وزن این مقاله با توجه به اسم ولی نصر افزایش یافته است. در مقاله فارن افرز تاکید شده که عملیات نجات برجام تقریبا غیرممکن است و دلایلی هم برای آن ذکر میکند از جمله پیشرفت غنیسازی اورانیوم در ایران، تاثیر منفی ناآرامیهای داخلی و حمایت ایران از جنگ روسیه علیه اوکراین بر لغو تحریمها از سمت غرب و عدم تمایل تهران به توافق با دولت بایدن که تنها دو سال از عمر آن باقی مانده است. اما نکته مهم این مقاله اشاره به راهحل جایگزین برجام است که تقریبا احیای آن غیرممکن شده و این راهحل بر اساس نوشته نصر و واعظ همان شکلگیری «طرح گفتوگوی منطقهای» است. پیشتر ایلان گلدنبرگ و همکارانش در آگوست ۲۰۲۰ و در گزارش ۱۰ هزار کلمهای به سالیوان رئیس وقت ستاد انتخاباتی بایدن بر پیگیری طرح مشابه یعنی «مجمع گفتوگوهای منطقهای» تاکید داشتند؛ منتها بعد از احیای برجام.
بازیگری چین
بعد از توافق اخیر بین ایران و عربستان سعودی با میانجیگری چین به نظر میرسد طرح مجمع گفتوگوهای منطقهای جدیتر از گذشته در دستور کار واشنگتن است و همانطور که اشاره شد حتی احتمال میرود که جایگزین برجام شود. زیرا امروز از یکسو تهران و ریاض به عنوان دو قدرت مهم منطقه دیگر در مدار تنش فزاینده قرار ندارند و از سوی دیگر چین که ابتکارعمل این آشتی را برعهده گرفته بود امروز بیش از هر زمان دیگری به تامین امنیت و ثبات در منطقه نیاز دارد. زیرا نزدیک به ۶۰ تا ۷۰ درصد مسیر تامین انرژی چین از این منطقه عبور میکند و پکن به آرامش در منطقه خلیجفارس نیاز دارد. غرب به خصوص آمریکا نیز از این موضوع آگاه است و به همین دلیل میخواهد از چین به عنوان اهرمی برای تسریع این روند استفاده کند.
در گزارش گلدنبرگ و همکارانش چون هنوز جنگ اوکراین شروع نشده بود بر بازیگری چین و روسیه برای تشکیل این مجمع تاکید شده بود اما امروز با درگیر شدن مسکو در جنگ، تنها پکن میتواند به دلیل دغدغههایی که دارد آمریکا را در سرعت بخشیدن به تحقق این طرح یاری دهد. در مقاله واعظ و نصر بعد از اشاره به میانجیگری چین بین ایران و عربستان آمده است:«این بدان معناست که اکنون امکان آغاز گفتوگو (بدون حضور اسرائیل) برای امنیت و تجارت بیشتر و منطقهای عاری از تسلیحات کشتار جمعی و هستهای در خلیج فارس فراهم شده است.»
الگوی هستهای در منطقه
یکی از ستونهای طرح جامع منطقهای، «بحث هستهای» است. یعنی بر اساس این طرح قرار است بحث هستهای از یک معاهده صرف با ایران به یک معاهده چندجانبه و بلندمدت با تمام کشورهای منطقه تبدیل شود. این الگو شبیه الگویی است که آفریقای جنوبی در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ پیگیری کرد و داوطلبانه تصمیم به خلع سلاح گرفت. این مدل آفریقای جنوبی بعدتر به یک معاهده چندجانبه بین آژانس و کشورهای آفریقایی تبدیل شد با این مضمون که همه کشورهای عضو این پیمان تعهد دادند که به سمت غنیسازی با درجه بالا و مواردی از این دست حرکت نکنند. البته این کشورها از این مزیت بهرهمند میشوند که برنامه هستهای برای مقاصد صلحآمیز داشته باشند. در رابطه با مهمترین اهداف این مجمع گفتوگوهای منطقهای میتوان به امضای توافق چندجانبه در زمینه منع اشاعه هستهای، امضای توافقی در خصوص منع تولید و اشاعه سلاحهای کشتار جمعی و توافق در خصوص منع بازیگران از دخالت در امور داخلی یکدیگر اشاره کرد.
جایگزین برجام
اما نکته مهم دیگر در مقاله واعظ و ولی نصر که با مقاله ۱۰ هزارکلمهای گلدنبرگ و همکارانش در مرکز امنیت آمریکای نوین متفاوت است، زمانبندی تشکیل مجمع گفتوگوهای منطقهای است؛ در مقاله گلدنبرگ آمده است که بعد از شروع به کار دولت بایدن در ژانویه ۲۰۲۱، تا مارس ۲۰۲۱ احیای برجام عملیاتی میشود و از تابستان همان سال یعنی از ماههای ژوئیه تا سپتامبر نیز طرح احیای گفتوگوهای منطقهای و تمدید بندهای غروب را همزمان با هم شروع خواهند کرد. اما در مقاله نصر و واعظ با علم به اینکه احتمالا خبری از احیای برجام نخواهد بود مجمع گفتوگوهای منطقهای را به عنوان بدیلی برای این توافق درنظر گرفتهاند. لذا میتوان یادداشت ذکر شده را رمزگشایی از صحبتهای مبهم جیک سالیوان درباره یک توافق بلندمدت دانست. البته چون سالیوان در موسسه واشنگتن از مرگ برجام سخن نگفت، این طرح میتواند در عین حال تکمیلکننده احیای برجام هم باشد و منافاتی با آن ندارد. درواقع وقتی طرح جامع منطقهای از طرف آمریکا مورد تایید قرار بگیرد، یک توافق بلندمدت خواهد بود که بند غروب ندارد و برجام هم میتواند به این طرح جامعه منطقهای وصل شود. همچنین ولی نصر و علی واعظ در رابطه با اعضای این مجمع با گلدنبرگ اختلافنظر دارند؛ واعظ و نصر در مقاله خود خلیجفارس به علاوه خاورمیانه را محدوده جغرافیایی بازیگران مجمع معرفی میکنند اما گلدنبرگ فقط خلیجفارس را. این در حالی است که هر چه بازیگران کمتر باشند امکان دستیابی به این طرح آسانتر میشود؛ لذا در صورت پیگیری این طرح احتمال میرود ابتدا از بازیگران خلیجفارس شروع شود و سپس بازیگران دیگری در خاورمیانه نیز به آن اضافه شوند.
موانع اجرای طرح
در این بین شکلگیری مجمع گفتوگوهای منطقهای با برخی موانع نیز مواجه است؛ از جمله اینکه اگر این طرح عملیاتی شود و ایران به جای اجرای برجام بخواهد وارد این مجمع شود، باید از اهرم هستهای خود دست بشوید. اما دیگر کشورهای منطقه هیچکدام یا برنامه هستهای ندارند یا اگر دارند بسیار محدودتر از ایران است. بنابراین این مساله مطرح میشود که ایران در برابر چه چیزی میخواهد این حجم از برنامههستهای خود را محدود کند و به آنچه در مجمع برای همه کشورهای منطقه ذکر شده یعنی ذخیره تنها ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای پایین بسنده کند؟ در این صورت ایران یک اهرم بزرگ و مهم خود را از دست میدهد. اما در صورتی که این روند طبق آنچه گلدنبرگ و همکارانش گفته بودند دنبال میشد و ابتدا برجام احیا میشد و سپس مجمع گفتوگوهای منطقهای، ایران نیز در گفتوگوهای هستهای چانهزنیهای خود را انجام میداد و بعد از بدهبستانهایش با غرب وارد این مجمع میشد. البته باید ذکر شود که طرح مجمع گفتوگوهای منطقهای مزایای خود را دارد که از جمله میتوان به غنیسازی صلحآمیز دائم برای کشورهای عضو، مزایای اقتصادی؛ لغو تدریجی تحریمها؛ شکلگیری منطقه آزاد در خلیجفارس و بهرهبرداری کشورها از آن و کاهش ادراکات تهدید طرفین از یکدیگر اشاره کرد.