این روزها کاربران بسیاری از فضاهای مجازی استفاده میکنند و تقریبا استفاده از این فضا در دهه گذشته جزو لاینفک زندگی شده است؛ اما از زمان شیوع کرونا که آموزش از طریق این فضا برای دانشآموزان ممکن شد، تعداد کودکان و نوجوانانی که باید برای حضور مجازی در کلاسهایشان از اینترنت استفاده میکردند هم افزایش یافت. به مرور ساعات استفاده این دست کاربران کم سن و سال از فضاهای مجازی بیشتر شد و در نتیجه بعد از دوران کرونا حتی با حضوری شدن مدارس هم از اعتیاد استفاده از اینترنت در آنها کم نشد.
در این باره گفت و گویی با «مقداد حکیمی» روانشناس حوزه کودکان داشتهایم که در زیر میخوانید:
درست است. میزان استفاده از اینترنت در کودکان نسبت به گذشته افزایش یافته است و بخشی از این معضل برمیگردد به دوران شیوع کرونا، زیرا در این دوران کودکان برای کسب آموزش مجبور به استفاده از فضاهای مجازی شدند. اما معضل اصلی بیشک برمیگردد به آن دسته از والدینی که به اصطلاح عامیانه قصد خلاص شدن از دست فرزندشان را دارند.
برخی از والدین که مشغله بسیاری دارند و دنبال وقت بیشتری برای خود هستند فضای مجازی را به جای خود برای کودک جایگزین میکنند که این موضوع آسیب زیادی به کودک میزند، اما شیوع کرونا و پرمشغله بودن همه ماجرا نیست. بخش سوم آسیبی است که والدین به دلیل اختلافات خانوادگی و تعارضاتی که دارند به کودک وارد میکنند، آنها برای اینکه مشغله و سرگرمی برای فرزندشان ایجاد کنند، وی را بدون محدودیت در فضاهای مجازی رها میکنند. در واقع این موضوع یکی از شایعترین و اصلیترین دلیلی است که کودکان در این فضا با مجوز والدین رها میشوند.
نمیتوان آسیبهای خطرناکی را که به کودکان وارد میشود، منکر شد؛ از آسیبهای روانی و جنسی گرفته تا آسیبهای اجتماعی. والدین باید به این آگاهی برسند که این آسیبها فقط تربیتی نیستند، بلکه کودک زودتر از موعد دچار آسیبهای روانی و جنسی میشود. زیرا در این فضا که اصلا مناسب او نیست سوالاتی برایش مطرح میشود و کودک به دنبال گرفتن پاسخ ممکن است وقت بیشتری را در این زمینه بگذارد. در حالی که برخی خانوادهها فکر میکنند که بچه فراموش میکند و چنین کنجکاویهایی گذرا هستند. اما برعکس، چون این فضا برای کودک جذابیت دارد مجدد به این موضوعات مراجعه میکند.
به عنوان نمونه شما یک کودک ۱۰ ساله را در نظر بگیرید. در حالت طبیعی این کودک از لحاظ روانی کاملا آماده است تا خلاقیتش رشد کند و قوه تفکرش شکل بگیرد. اما همین کودک وقتی بیشتر از نرم معمول وارد فضای مجازی میشود به مرور قوه تفکر خود را از دست میدهد و وارد پروسه تقلید میشود. همچنین الگوهایش تغییر میکند. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که کودک در این فضا فقط کارتون میبیند و هیچ استفاده دیگری از اینترنت ندارد، پس آسیب هم نمیبیند، غلط است. زیرا برای این کار هم باید زمان مشخص کرد. زیرا استفاده بدون محدودیت از اینترنت قدرت پرسشگری را از کودک در هر حالت میگیرد. کودک باید وقت برای استفاده از ابزار، خواندن کتاب و ... را هم داشته باشد.
بخشی از این موضوع به معضلات اقتصادی خانوادهها برمیگردد. زیرا برخی خانوادهها نیاز به منابع درآمدی دارند و این منابع برایشان محدود است. خب سادهترین راه برای کسب درآمد استفاده از فضاهایی مانند اینستاگرام است. یکی از آیتمهایی هم که برای کسب درآمد این روزها باب شده استفاده از کودک است. در فضاهایی مانند اینستاگرام بیشک بیشتر ما با صفحهها و پستهایی مواجه شدهایم که کودکی در حال صحبت است، ساز میزند و یا نقش بازی میکند. نتیجه این کارها این میشود که با جذابیت و شیرین زبانیاش تعداد دنبال کنندگان پیج بالا میرود. هرچه هم تعداد فالورها یا دنبالکنندگان بیشتر شود احتمال گرفتن تبلیغات و کسب درآمد برای والدین از این طریق بالاتر میرود و این دقیقا مفهوم کودک کار، اما از نوع مجازی است. زیرا والدین کودک را مجبور به این کارها میکنند.
درست است. کمتر پیش میآید والدین از کودکانشان بپرسند دوست داری عکست را در صفحه بگذارم یا نه؟ حتی موردی داشتم که کودک مخالف این کار و پاسخش «نه» بود و میگفت «مامان دوست ندارم عکسم را در اینستاگرام بذاری»، اما مادر تن به خواسته فرزندش نمیداد. چون نیاز به کسب درآمد از این طریق داشت. اگر حرف کودک را ملاک قرار میداد یعنی به آزادی وی احترام گذاشته است، دیگر اینجا مفهوم کودک کار مجازی مصداق پیدا نمیکرد. اما ما با والدینی در این زمینه رو به رو هستیم که با استفاده از کودک تولید محتوا میکنند، بنابراین کودک کارمند مادر یا پدر خود است و والد تولیدکننده محتوا.
مسلما رابطه کودک با والد آسیب میبیند. مادر برای تولید محتوا بیشک باید چندین بار فیلم یا عکس بگیرد و نیاز به تکرار و ویرایش برای محتوای دلخواه و جذاب خود دارد. مسلما ممکن است سر کودک فریاد بکشد و سختگیری کند. این خودش مصداق کودک آزاری است.
بله. من موردی داشتم که از ۳ سالگی وارد فضای مجازی شد؛ پسری با چهره و موهای طلایی بسیار زیبا. از او تست گرفتم و متوجه شدم برخلاف ظاهرش اعتماد به نفس بسیار پایینی دارد و خجالتی است. از مادرش پرسیدم آیا کودک در زمینه مدلینگ فعالیت میکند؟ جواب مثبت بود. در تست نقاشی که از این پسر گرفته بودم موهایش را کوتاه و با رنگ دیگری کشیده بود. از کودک پرسیدم چرا این طور کشیدی؟ پاسخ داد: «چون همه از موهایم تعریف میکنند و خودم ارزشی ندارم!».
از مادرش خواستم تا موهایش را کوتاه کند، اما مادر حاضر نشد این کار را انجام دهد و کوتاه نیامد، چون از این طریق درآمد داشت. در واقع این پسر کوچک، کارمند مادرش و شاغل بود! این گونه پدر و مادرها به دلیل منبع درآمدی خوبی که پیدا کردهاند دیگر برایشان مهم نیست که از این طریق دارند حس بیارزشی را به کودک انتقال میدهند. برخی از این کودکان برخلاف ظاهرشان اعتماد به نفس بسیار پایینی هم دارند. وقتی بچههایمان را برای دیده شدن از سوی دیگران، به بازی میگیریم، در واقع به آنها میگوییم که خود واقعیشان ارزشی ندارد و به نوعی آنها را فدای توقعات مادی خودمان میکنیم.
اینکه فضای مجازی مزایایی هم دارد قابل انکار نیست، اما میزان این فایده به فرهنگ و چگونگی استفاده ما از آن برمیگردد. اگر میخواهیم از این فضا برای پرکردن خلاهای روانی، مالی و ... استفاده کنیم قطعا آسیبرسان خواهد بود. فضاهای مجازی برای کسب دانشافزایی و اطلاعات بیشک مفید است، اما اگر قرار است از این فضا به عنوان نقطه فرار به ویژه در زمینه فرزندپروری نگاه کنیم باید کمی بیشتر فکر کنیم. ما باید دلیل فرزندآوری خود را قبل از هرچیزی بررسی کنیم تا نخواهیم در زمینه فرزندپروری با رها کردن کودکانمان در فضاهای مجازی برای خود فرصت بخریم!
منبع: همشهری