کشف و قاچاق بسیاری از آثار تاریخی ایران در دیگر کشورها همچون پیدا شدن سنگ نگاره ساسانی در لندن و تندیس شهبانوی ساسانی در موزه امیر قطر، زنگ خطری برای میراث فرهنگی کشور است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، در حالی که خروج سنگ نگاره ساسانی پیدا شده در انگلیس همچنان نقل هر مجلس است و هنوز پژوهشگران و باستان شناسان میراث فرهنگی از کشف آن در لندن در شگفتی و حسرت هستند، خبری از وجود تندیس شهبانوی ساسانی در موزه امیر قطر منتشر شد.
مشخص نیست که چنین آثار تاریخی بزرگ و ارزشمندی چگونه به راحتی از کشور خارج شده و بار دیگر زنگ خطری برای میراث فرهنگی و یادگارها و آثار باستانی کشور به صدا در آمده است.
برخی باستان شناسان، فعالان و پژوهشگران میراث فرهنگی اطلاعات و نظراتی درباره تندیس شهبانوی ساسانی در موزه امیر قطر و همچنین کشف سنگ نگاره ساسانی در لندن ارائه میدهند.
سیاوش آریا فعال و پژوهشگر تاریخ ایران و میراث فرهنگی در فارس اظهار کرد: با وجود سکوت مسئولان وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در برابر چگونگی و خارج شدن سنگ نگاره ساسانی به نمایش درآمده در موزه بریتانیا و با آگاهی از پیش و پس از ۷ سال، برخی باستان شناسان پرده از یک تاراج دیگر و رونمایی آن در کشور قطر خبر میدهند.
این فعال میراث فرهنگی بیان کرد: با شنیدن چنین خبرهایی، آه از نهاد هر ایرانی و دوستدار تاریخ و فرهنگ ایرانی بلند میشود.
آریا تصریح کرد: سکوت جامعه علمی و دانشگاهی و به ویژه باستان شناسی کشور جایز نیست و مسئولان میراث فرهنگی و دیگر نهادهای مسئول باید پاسخ گو باشند و شفاف و آشکار با مردم و افکار عمومی سخن بگویند.
او در ادامه به سخنانی از علی رضا جعفری زند (باستان شناس) و مهدی فرجی (باستان شناس با گرایش پیش از تاریخ و آغاز دوره تاریخی) میپردازد.
علی رضا جعفری زند باستان شناس گفت: به تازگی تندیس برنزی شهبانوی ساسانی که به اندازه اندام یک انسان است و به گمان فراوان و براساس سنگ نگارهها و سکههای موجود از این بانو، نگاره شهبانو شاهپوردختک، همسر بهرام دوم ساسانی را نشان میدهد که در موزه امیر قطر رونمایی شده است و هیچ کس از آن آگاهی ندارد و کسی هم دربارۀ آن چیزی نگفته و نمیگوید.
این باستان شناس در ادامه آورده است: به راستی تندیس به این بزرگی چگونه و از کجا به کشور قطر برده شده است؟ باید بدانید که موزه قطر پیشینهای ندارد و بیشتر آثار به نمایش درآمده در آن، وابسته به کشور ایران است و با این کارها برای خود و مردم کشورش پیشینه، هویت، اصالت و شناسنامه فرهنگی و تاریخی درست میکند. جای بسیار افسوس و دریغ است که اثری به این ارزشمندی و ناشناس از کشور در زمان و مکانی که نمیدانیم، خارج شده است. این درد بسیار بزرگی برای فرهنگ کشور است.
او تصریح کرد: همچنین یک گردنبند هخامنشی بسیار ارزشمند در موزه «میهُو»ی کیوتوی ژاپن که خودم از نزدیک دیده ام، رونمایی شده است. من بسیار شگفت زده شدم که این گردنبند هخامنشی بسیار ارزشمند و بی مانند (منحصربه فرد) در آن جا چه میکند؟
جعفری زند ادامه داد: باید بدانید که این تنها بخش کوچکی از تاراج میراث فرهنگی تکرارناپذیر کشور است. سنگ گورهای اسلامی بسیار ارزشمندی در کشور امارات وجود دارد که دارای نبشتههای (کتیبه) قرآنی و نام افراد و نقش و نگارهای زیبایی همانند درخت سرو و ... است که همگی از کشور ایران به یغما رفته است و کسی هم از چند و، چون آن آگاهی ندارد.
او افزود: کشور امارات برای سنگ گورها یک موزه - گورستان درست کرده و به نام خود ثبت کرده است! و در آن سنگ گورهایی وابسته به سدههای سوم تا پنجم مَهی (قمری) وجود دارد تا دورههای معاصر اسلامی. پس باید پرسید سنگ گورهای به این بزرگی چگونه از کشور خارج میشود؟ و چرا کسی از آنها آگاهی ندارد.
این باستان شناس اضافه کرد: باید بدانید که دنباله همین سنگ نگاره ساسانی نویافته بزودی سر از موزههای دیگر کشورها و به ویژه موزههای خصوصی درمی آورد و ما هم هیچ آگاهی و خبری از آن نخواهیم یافت.
جعفری زند ادامه داد: در دهه هفتاد در کنگره پارس شناسی در شیراز از نوشتهای درباره تندیس موبد کَرتیر رونمایی شد که خود من در آن شرکت داشتم.
او تصریح کرد: یک نوشتار (مقاله) درباره نیم تنه موبد کرتیر بود که در دست قاچاقچیان و در درون ایران بود که من پیگیر آن بودم و چندی است که آن تندیس بُرنزی نیز در موزه «میهُو» در ژاپن سر برآورده است! باید دانست موزه «میهو» یک موزه شخصی است. همچنین این تندیس تا اوایل دهه هشتاد که من آگاهی دارم در ایران بود و در دست قاچاقچیان دست به دست، میشد و به یکبارگی سر از موزه خصوصی در آورده است.
جعفری زند گفت: اگر این سنگ نگاره در کاوشهای باستان شناسی به دست میآمد، بی اندازه بر دانش ما میافزود و دادههای ما را بالا میبرد و کمک بزرگی برای شناخت فرهنگ و تاریخ ایران بود. اما با قاچاق آن در محوطههای ناشناخته، تنها ۳۰ درصد از آن دادهها را به دست میآوریم و همچنان ۷۰ درصد آن نامفهوم و گُنگ است.
او بیان کرد: همچنین این سنگ نگاره به تنهایی معنا و مفهومی ندارد و از ارزش تاریخی آن کاسته خواهد شد. اثری که از زیر خاک و غیرمجاز بیرون میآید، هویت خود را از دست داده و دیگر بار معنایی نخواهد داشت.
جعفری زند همچنین درباره سنگ نگاره نویافته ساسانی در لندن سخنانی ارائه میدهد.
این باستان شناس میگوید: در گام نخست باید بدانیم که این سنگ نگاره اصالت دارد و آن گونه که برخی از افراد باور دارند، تقلبی نیست. من از همان روزهای نخست که گزارش و تصاویر سنگ نگاره ساسانی موزه بریتانیا در ایران با وجود کیفیت پایین پخش شد، بنا به انگیزههایی آن را اصل دانسته و همچنان باورمند هستم که اصالت دارد.
جعفری زند بیان کرد: معماری ساسانی به ویژه در اوایل دوره آن تا کمابیش سده چهارم میلادی به شدت برگرفته از هنر دوره هخامنشیان است. برای نمونه در کاوشهای باستان شناسی که من در فیروزآباد انجام داده ام به سرستونهایی همانند سرستونهایی که در میراث جهانی پارسه (تخت جمشید) وجود دارد، برخورد کردیم که پیروی از هنر هخامنشیان است، همانند کاخ تالار شورا در پارسه. سرستونها نیز به گونه سر انسان و یا گاو پشت به پشت و همانند آن است.
او در ادامه تصریح کرد: برخی از دیوارنگارهها همانند بر تخت نشستن پادشاه و اطرافیان و یا رژه هدیه آورندگان که به تصویر کشیده اند، روی قالب سنگ تراشیده شده است. یعنی اینها در کنار هم معنا و مفهوم پیدا میکند.
این باستان شناس اضافه کرد: برای نمونه، اگر به نگارههای هدیه آورندگان در پلکان آپادانا بنگرید و بخواهید بخشهایی از آنها را جدا کنید، اینها تک تک روی یک قالب سنگ تراشیده شده و یکپارچه نیست. با این پیشگفتار به معماری دوره ساسانی میپردازیم.
او افزود: ما در شهر باستانی بیشاپور کازرون در کاخی که منسوب به «والِریَن» است بر روی قالب سنگهای گوناگون نگارکَند (نقش برجسته) پیروزی شاهپور یکم بر والریَن تراشیده شده است. یعنی اگر این قالب سنگها را جدا جدا کنیم، مفهوم آن صحنه و منظره را نمیفهمیم. زیرا شخصیتهای به نمایش در آمده در آن سنگ نگاره، جداگانه هستند.
جعفری زند بیان کرد: باز از همین نمونه سنگ نگاره ها، تکهای از یک نگارکَند ساسانی در شهر استخر مرودشت به دست آمده، که پایین تنه یک زن و به گمان فراوان ایزدبانو آناهیتا است که در موزه میراث جهانی پارسه نگهداری میشود و برجستگی قابل توجهی دارد و روی یک قالب سنگ تراشیده شده است.
او در ادامه میگوید: از همین روی، من باورمندم که بیشتر نگارکَندهای ساسانی برای جایگیری در بناها ساخته میشده است و اینها بر روی قالب سنگ در کنار یکدیگر جای میگرفتند. برای همین هم موزه بریتانیا در گزارش خود آورده است که، سنگ نگاره ساسانی از جایی بُریده و کَنده شده است، و هم اینک میتوانیم به انگیزههای آن با نگرش به توضیحاتی که دادم، پی برد.
این باستان شناس تصریح کرد: همچنین در این سنگ نگاره، فردی انگشت اشاره دست راست را به نشان احترام و کُرنش در برابر فردی بالا برده که در سنت ساسانیان روایی (رواج) داشته است؛ و همین موضوع بیانگر آن است که این سنگ نگاره به گونه منفرد و تک نبوده و بخشی از یک نگاره کاملتر است.
او اظهار کرد: از سویی، در سنگ نگاره ساسانی نویافته در بخش پایین دو سوی پای شخص ایستاده، متوجه رد ۲ پایه ستون میشویم که این ستونها به تاق گِردی در بالای سر شخص میانجامد. این نوع تصویرگری سابقه در هنر ساسانی دارد. چنانچه بر روی بشقابهای سیمین دوره ساسانی و تنگهای سیمین این دوره نیز شناخته شده است.
جعفری زند افزود: از همین روی، به گمان فراوان و به باور من، باید این سنگ نگاره بخشی از صحنهای بزرگتر بوده و جدا شده باشد که به گونه یک قالب سنگ و همان گونه که پیشتر توضیح دادم، بوده است و در پیوند با یک بنای ساختمانی و غیرمذهبی است. زیرا در بنای آتشکدهها در دوره ساسانی به هیچ روی از نقش انسان استفاده نمیکرده اند. اما نه آن گونه که، موزه بریتانیا گزارش داده است و سنگ نگاره از کوهی جدا و بریده شده باشد که امکان چنین چیزی بسیار ضعیف یا ناشدنی است. ولی پشت سنگ نگاره بریده شده و از قالب اصلی جدا شده است.
او ادامه داد: به گمان فراوان برای سبک شدن و جابه جایی و خروج از کشور پشت سنگ نگاره بریده شده است. از همین روی، سنگ نگاره به ۲ بخش تقسیم شده و آسیب دیده است.
این باستان شناس تصریح کرد: در پایان باید بگویم که، این سنگ نگارۀ ساسانی از جایی در کوه جدا نشده است، ولی بخشی از یک پازل بزرگتر است که به تنهایی معنا و مفهومی ندارد و به همان روش که بیان شد و در دوره هخامنشیان هم داریم به گونۀ قالب سنگ بوده است.
این باستان شناس با گرایش دوره تاریخی در پاسخ به این پرسش که، سنگ نگاره ساسانی نویافته در ارتباط با کدام محوطه و کاخ ساسانی میتواند باشد و آیا به نظر نمیرسد از بیشاپور کازرون به دست آمده باشد، گفت: به دید من، این سنگ نگاره از یک محوطه کاوش نشده و ناشناخته و در کَند و کاوهای غیرمجاز سوداگران اموال تاریخی و فرهنگی به دست آمده است و نمیتواند در پیوند با شهر بیشاپور باشد.
او افزود: همچنین به گمان من، این محوطه از سرزمین پارس است و این زنگ خطری بزرگ برای میراث فرهنگی کشور است که همواره به تاراج میرود.
مهدی فرجی یک باستان شناس با گرایش پیش از تاریخ و آغاز دوره تاریخی نیز در یادداشتی به سنگ نگاره ساسانی نویافته در لندن پرداخته است.
او در این یادداشت آورده است: خبر اندر خبر از پیدایی یادمانهای نیاکانی ما در آن سوی مرزها همچنان میپیچد و هر از گاهی، یافتهای رونمایی میشود که از سویی، سبب بهت و ستایش همگان بوده و از دگر سو، اندوه بار و دردناک است و سنگ نگاره ساسانی نویافته از همین گونه است.
فرجی تصریح میکند: سخن پیدایی و بازگشت آن در آینده، گرچه شادی بخش مینماید، با این همه، ملال آور و اندوهناکتر از آن که هیچ کسی نمیبیند و در همهمه شادی بازگشت گم میشود، ناآگاهی و نادانی (به گمان باید از روی عمد باشد) کارشناس انگلیسی است که درباره آن داد سخن سر میدهد، نقشه راه نشان داده، قیمت گذاری کرده و آب از لب و لوچه نابخردانی روان میسازد که شنیدن چنین سخنانی برایشان همانند ترسیم دست یابی به گنج گرانی است که بی هیچ دودلی کوه، دره و دشت را شخم خواهند زد. مگر نه آن که، این نابخردان فرومایه در هر گوشه و کنار و فضای مجازی گوشهای خود را تیز کرده اند؟!
او این چنین ادامه میدهد که شوربختی دیگر آن که، دیرینگی سنگ نگاره ساسانی را ۲ هزار سال پیش عنوان میکند که سخن درستی نیست و بیش از ۲۰۰ سال اختلاف دارد. گرچه با بررسی بیشتر و موشکافانهتر که مجال آن در این جا نیست، میتوان پِی برد که این سنگ نگاره سالها پس از بنیاد پادشاهی ساسانیان بر دست اردشیر پاپکان تراشیده شده و شکل گرفته است.
فرجی در ادامه نوشتار خود آورده است: سنگ نگاره ساسانی که بلندایی بیش از یک متر دارد، فردی را نشان میدهد که انگشت اشاره دست راست را به گونه احترام و کُرنش بالا آورده، ایستاده و در چارچوبی قوس دار تراشیده شده است.
او گفت: با کنکاش کنجکاوانهتر میتوان در ۲ سوی بخش پایین نگارکَند، ستونی با پایه ستون گرد و سرستونی به گمان «کرنتی» دید که بیانگر شرف یابی فرد به پیشگاه شاهنشاه ساسانی در یک کاخ است.
این باستان شناس افزود: کاخهای ساسانی در سرزمین پارس یادآور چنین فضاهای معماری هستند و باز به شکل او باید خوب نگریست. موهای بافته شده با چنین ریختی را در سنگهای برجسته ساسانی میتوان بر نقش «کَرتیر» موبد موبدان نامدار پادشاهی بهرام دوم دید.
او اظهار کرد: این جا نشانۀ قیچی بر روی کلاه در کار نیست و ریشی که آویزان است و «کَرتیر» ندارد! با چنین ریختی بر گونههایی از مهرهای دوره ساسانی نیز، رو به رو هستیم. آیا چنین ویژگی از نشانههای افراد مذهبی پرنفوذ در دوره ساسانی نمیتواند باشد؟
فرجی ادامه داد:، اما نکتۀ بسیار جالب تر، فرد دیگری در سنگ نگاره بهرام دوم در نقش رستم که کلاهی بسیار همانند، تزییناتی کمابیش یکسان و سربَند که بر روی پشت سرِ همه آنها نمایان بوده، دارای همانندی زیادی با نقش برجسته نویافته است و پژوهشگر را وسوسه میکند که سنگ نگاره را همین فرد در سنگ نگاره بهرام دوم در نقش رستم بدانیم.
او تصریح کرد:، اما نشانهای که بر کلاه این شخص قرار دارد بر کلاه سنگ نگاره نویافته در لندن وجود ندارد و یا اگر نشانهای وجود داشته، از میان رفته است.
نظریه بالا بیشتر بر پایه حدس و گمان است و هر آن، میتواند رد یا ثابت شود. هر چند که، معتقدم حجاری به سبک و روش دوره بهرام دوم به بعد شباهت دارد. از سویی، پشت این سنگ نگاره نامشخص است. اما اگر پشت آن صاف هم باشد یا به گفتهای بریده شده باشد، نمیتوان به گونهای بی تردید گفت که از کوه جدا شده است.
این باستان شناس در ادامه نوشتار خود آورده است: با این همه، به چند نکته میتوان اشاره کرد: نخست آنکه این سنگ نگاره بدون تردید بخشی از یک صحنه پرکار «بارعام» و همانند آن است.
دو دیگر آنکه اگر بپذیریم که این سنگ نگاره را از کوه جدا کرده اند با نگرش به داستانی که صحنه را روایت میکند، بدون تردید یک صحنه بزرگتر بوده است و چرا تا کنون هیچ کس آن را ندیده است؟ بدون شک جداسازی از کوه با کمترین بی دقتی سبب تخریب نگارکَند خواهد شد.
او ادامه داد: سومین نکته آنکه سنگ نگارههای ساسانی بیشتر در مسیر راههای اصلی، کنار رودخانههای روان، نزدیک به کاخ و شهرهای پرآوازه زمان خود تراشیده شده اند. همچنین برخی از سنگ نگارههای ساسانی در اندازههای کوچکتر بر روی سنگهای تک چهارگوشی تراشیده شده، که در ایجاد دیوارهای بناها کاربرد داشته اند. نمونهای از آنها را میتوان در بیشاپور کازرون پارس نیز، به خوبی دید و حتی در دوره اِلیماییها در خوزستان.
فرجی گفت: اما به نظر میرسد این سنگ نگاره بخشی از یک سنگ بزرگ تری است که به سادگی میتوانسته اند از بغل و بالا آن را بریده، جدا کرده و با کاستن از حجم و وزن به آسانی جا به جا کرده و حتی از فرودگاه اِنگلیس سردر بیاورد.
او افزود: بر این باورم که این سنگ نگاره بنا به برخی از انگیزهها که بخشی در بالا آورده شد، هرگز از کوه جدا نشده، بلکه بخشی از صحنه بزرگ تری بوده که در دیوار یکی از کاخهای ساسانی که البته هنوز کاوش باستان شناسی و آشکار نشده، به کار رفته است. از همین روی، یکی از این ۲ شیوه میتوانسته به کار رود.
این باستان شناس تصریح کرد: یک شیوه آنکه، سنگهایی که در اندازههای گوناگون به عنوان دیوار بر روی همدیگر سوار و سپس چنین صحنههایی روی آنها بر دستان توانمند هنرمندان ساسانی آفریده شده است.
او بیان کرد: دوم آنکه به عنوان یک پلاک سنگی که باز بخشی از یک صحنه بزرگتر بوده، به گونه جداگانه تراشیده، حجاری و با زمخت یا دندانه دارکردن پشت سنگ برای یک دست کردن و قرارگیری در دیوار (ملات کاربردی)، سپس در فرجام به مانند یک قاب آماده، آن را در دیوار بنایی مهم از این دوره نصب کرده باشند. هرچند که، در این جا باید گفت، چندین پلاک با صحنههای گوناگون را نصب کرده اند تا روایتی را به رخ بکشند.
فرجی که بر روی دوره تاریخی نیز پژوهش و فعالیت میکند در پایان نوشتار خود با هشدار به مسئولان فرهنگی کشور به ویژه میراث فرهنگی میگوید: بی گمان سنگ نگاره ساسانی نویافته در کَند و کاوهای غیرمجاز سودجویان در محوطهای ناشناخته و مهم ساسانی و پیش از کاوش باستان شناسان از زیر خاک بدست آمده و قاچاق شده است.
او ادامه داد: از همین روی، کارشناسان میراث فرهنگی در محوطههای ساسانی ایران باید با دقتی بالا حرائم و بیرون از حریم تا فاصله چند کیلومتری محوطهها را پایش کرده و چه بسا این مورد تنها منحصر به استان پارس (فارس) نباشد.
این باستان شناس افزود: چه بسا در نزدیکی همین محوطهها سودجویان ناگرامی و فرومایه اقدام به کَند و کاو غیرمجاز کرده و به بنایی از دوره ساسانی برخورد و چنین سنگ نگارهای را از دل آن بیرون آورده و بریده باشند.
او تصریح کرد: تنها وجود بررسی گودالهای این نابخردان خراب کار کافی نیست، بلکه باید گودالهایی که پر شده و روزها و سالها از آن گذشته، به دقت مورد بررسی و بازبینی قرار گیرند.
فرجی گفت: امید است که به یاری پروردگار این جایگاه بر دستان توانمند باستان شناسان ایرانی شناسایی و کاوش شود.
سنگ نگاره تاریخی در سال ۲۰۱۶ میلادی برابر با ۱۳۹۴ خورشیدی در فرودگاه استانستد لندن به طور اتفاقی و تصادفی، از بار یک هواپیمای مسافربری پیدا شد.
بر اساس اعلام روزنامه گاردین، ماموران گشت مرزی بریتانیا به بسته بندی بی نظم و نامرتب این کالا که اندازهای بیشتر از یک متر داشته، شک کرده و آن را توقیف میکنند و پس از جستجو و تحقیقات اولیه، این شیء را به موزه بریتانیا انتقال میدهند.
موزه بریتانیا در آن زمان (سال ۱۳۹۴ خورشیدی) در رایانامهای (ایمیل) موضوع را به مدیر موزه ملی یا همان ایران باستان در تهران اطلاع میدهد و آن ها، این سنگ نگاره را متعلق به ایران دانسته، ولی در آن زمان هیچگونه اطلاع رسانی درخصوص کشف سنگ نگاره، در رسانهها انجام نشد تا این که، طی روزهای اخیر، روزنامه گاردین از رونمایی آن در موزه بریتانیا آگاهی رسانی میکند.
طی سالهای اخیر کاوشهای غیرمجاز زیادی در کشور انجام شده و باندهای غیرمجاز کاوش با وسایل و ابزارهای مختلف به جان تاریخ و فرهنگ کشورمان افتاده و دست اندازی کرده اند.
کم نیستند حفاران غیرمجازی که سالانه دستگیر و در دام قانون گرفتار میشوند، اما باز بر تعداد این حفاران غیرمجاز و باندهای قاچاق افزوده میشود و چه بسیار آثار تاریخی و ارزشمند کشور که به تاراج میروند و سر از کشورهای دیگر در میآورند.
اینکه چرا و چگونه این افراد به راحتی دست به اینگونه اقدامات میزنند و نبود شفاف سازی و روشنگری درباره این آثار تاریخی ارزشمند (همچون تندیس شهبانوی ساسانی در موزه امیر قطر و سنگ نگاره ساسانی در لندن) و پرسشهای بی پاسخی که در ذهن بسیاری از مردم باقی مانده است همچنان راه را برای سوداگران اموال تاریخی و فرهنگی باز میگذارد.
زنگ خطر برای آثار تاریخی و میراث فرهنگی کشور به صدا درآمده است...