مگر میشود اسلام عزیز بشود و نفاق پدید نیاید؟ چگونه میشود که در حکومت امام زمان (ع) اسلام عزیز میشود و نفاق و اهل آن هم ذلیل میشوند؟ خب این خیلی عالی است! ما هزار و چهارصد سال است در همین معنا گیر کردهایم، کفر و شرک را که پیامبر (ص) از بین برد، در نفاق گیر هستیم که اسلام گسترش پیدا نمیکند.
پناهیان گفت: الآن اگر جایش بود کراوات میگذاشتند، اگر نه، یک یقه شیخی و محاسن میگذارند، اصلاً بین آن دولت و این دولت مقدار محاسنشان یک دفعهای تفاوت میکند. آدم اینها را میبیند یعنی افرادش را از نزدیک میتواند ببیند. خب این انواع نفاق است.
به گزارش فارس، علیرضا پناهیان گفت: اگر دین را آنگونه که هست معرفی کنیم آنوقت جذاب میشود. ما تلاشمان در این جهت بود که زیبایی و محبوبیت دین را افزایش بدهیم، به وجه ایجابی و در واقع مثبت تبیین دین نپرداختیم، به آن چیزهایی که مانع دیدن جذّاببودن دین هست پرداختیم؛ لذا گفتیم اینها دین را در معرض تحریف قرار میدهد یا اصلاً بعضی از آن موارد اصلاً تحریف دین بود.
اکثریت قریب به اتفاق کسانی که در جامعه ما دینداری نمیکنند دچار سوءتفاهم هستند. اگر دین را درست بفهمند با آن مشکلی ندارند. بنده یک تجربه چهل ساله تبلیغی در دانشگاهها و محیطهای مختلف دارم و معتقدم که دین اگر درست معرفی بشود-که اولاً تقصیر ما طلبهها است- در این صورت بسیاری از سوءتفاهمها برطرف خواهد شد.
ما هنوز داریم افراد را به دینداری متقاعد میکنیم؛ خُب این برای ما بد است! ما باید به افراد متقاعدشده راه را نشان بدهیم برای اینکه در دینداری موفق بشوند. البته رفتار دینداران هم مؤثر است، اما واقعش این است که گاهی رفتار دینداران را بعضیها از نزدیک میبینند و خوششان میآید، ولی میگویند «این استثناء است!» بنده این را تجربه کردم. مثلاً با جوانها و دانشجوها به اردو میروید و آنها اگر از رفتار شما خوششان بیاید میگویند «تو یکی با دیگران فرق میکنی!» نباید اینطور باشد. پایه معرفت دینی باید یکجوری درست باشد که وقتی مردم به یک آدم خوب رسیدند نگویند که او استثناست! مثلاً به سردار سلیمانی که رسیدند نگویند «او استثنائاً اینقدر گل کرده است!» نه؛ اساساً دین همین است و اصلاً باید انتظار میداشتند و همه باید خودشان در این مسابقه و رقابت در طیّ مراتب عالی دینداری شرکت کنند.
همه باید بدانند که اگر خیلیها از دین خوششان نمیآید بخش عمدهای از آن بهخاطر تحریفهایی است که در دین شده است، و تلقیهای غلطی است که رایج است، یک راههایی دارد که شما به تلقی درست از دین برسید.
ما باید نهضت رفع سوءتفاهم در جامعه ایجاد کنیم تا دشمنان این ملّت سوءاستفاده نکنند از دینگریزی برخی از افراد که در اثر سوءتفاهم پیش آمده است؛ و هر کسی که دینگریز است را به سوی خودشان جذب نکنند. خیلی از دینگریزها چهبسا بهتر از ما مدّعیان دینداری باطن خوبی داشته باشند و گاهی اعمال خوبی داشته باشند. اگر سوءتفاهمها برطرف بشود در دینداری از ما جلوتر میزنند. ما بارها این را تجربه کردهایم.
پس هدف اول، نهضت رفع سوءتفاهم است. هدف دوم را با این فراز دعای افتتاح، خدمت شما عرض میکنم: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ». ببینید در اینجا از کفر سخنی نیست. یعنی خدایا، آن دولتی را تمنّا میکنیم که اسلام و اهلش را عزیز کند، نفاق و اهلش را ذلیل کند. سؤال؛ اگر اسلام و اهلش عزیز بشوند، طبیعتاً نفاق میدان پیدا میکند. همه میبینند که نان در مسلمانی است. مثل بعضیها که همین الآن اگر جایش بود کراوات میگذاشتند، اگر نه، یک یقه شیخی و محاسن میگذارند، اصلاً بین آن دولت و این دولت مقدار محاسنشان یک دفعهای تفاوت میکند. آدم اینها را میبیند یعنی افرادش را از نزدیک میتواند ببیند. خب این انواع نفاق است.
چگونه ممکن است که اسلام در جهان حاکم بشود، ولی نفاق پدید نیاید؟ اسلام وقتی در زمان پیامبر (ص) حاکم شد نفاق پدید آمد. حتی قبل از اینکه حاکم بشود، نفاق پدید آمد. یک نفر از مشرکین از سفر شام برگشت، به او گفتند: شنیدی که یک کسی ادّعای نبوّت کرده است. گفت: بله، میخواهم بروم به او ایمان بیاورم. گفتند چطور؟ تو که اینکاره نیستی! گفت: شنیدهام کارش میگیرد. هر کسی زودتر ایمان بیاورد، پسفردا نانش در روغن است! و او بعدها چه روغنی برداشت و چه نانی در روغن زد!
مگر میشود اسلام عزیز بشود و نفاق پدید نیاید؟ چگونه میشود که در حکومت امام زمان (ع) اسلام عزیز میشود و نفاق و اهل آن هم ذلیل میشوند؟ خب این خیلی عالی است! ما هزار و چهارصد سال است در همین معنا گیر کردهایم، کفر و شرک را که پیامبر (ص) از بین برد، در نفاق گیر هستیم که اسلام گسترش پیدا نمیکند.
چطور میشود که بعد از ظهور، نفاق ذلیل میشود؟ مؤمنین درباره این تحریفهای دین، اینقدر هوشیاری پیدا میکنند که هر کسی حتی اگر حرف حقی هم بزند از فلتات لسانش متوجه میشوند که او مریض (بیماردل) است و دارد یک مقصود غلطی را دنبال میکند. اینقدر هوشیار میشوند. الآن مردم ما تا حدی این هوشیاری را دارند؛ مثلاً یک کسی میگوید «آزادی»، مردم یک نگاه به او میکنند و میگویند «این حرفها به تو نمیآید» یا مثلاً میگوید «رفراندوم!» مردم میگویند «این حرفها به تو نمیآید» این سطح هوشیاری اینقدر باید بالا برود که اصلاً نفاق جرأت بروز پیدا نکند. یعنی بازار نفاق دیگر رونقی ندارد؛ به خاطر شدّت هوشیاری مردم.