مصطفی داننده در عصر ایران نوشت: احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده است که وقتی فردی در حال تلاش برای باز کردن در شیشه خیارشور است، به او میگوییم که در یک خیار شور را هم نمیتوانی باز کنی؟ (کنایه به اینکه حتی این کار ساده را هم نمیتوانی انجام بدهی)، اما وقتی خودمان شیشه را به دست میگیریم، متوجه میشویم که باز کردن در خیارشور به این سادگیها هم نیست.
به این موقعیت همان سندروم شیشۀ خیارشور (Pickle Jar Syndrome) است. در زبان فارسی هم ضربالمثلی نزدیک به این معنا داریم: «نشسته لب گود میگه لنگش کن»
سندروم شیشه خیارشور را میشود در رفتار دولتمردان و اهالی مجلس دید. آنها وقتی در راس کار قرار ندارند، مدام پشت سر هم تزهای مختلف اقتصادی میدهند. آنها به گونهای حرف میزنند که مردم فکر میکنند وقتی آنها به کرسی ریاست جمهوری یا صندلیهای سبز پارلمان تکیه بزنند، تمام مشکلات حل میشود و شیر و عسل است که در جویهای کشور جاری میشود.
به صورت مثال برخی در فضای مجازی و سخنرانیهای عمومی میگفتند اگر روحانی برود و تیم او خانه نشین شود، دلار ارزان و کالاها با قیمت مناسب در اختیار مردم قرار میگیرد. اما وقتی همان افراد در پستهای مختلف قرار گرفتند، هیچ اتفاقی نیفتاد و حتی وضعیت اقتصادی بدتر از گذشته شد.
یادمان نرفته است که یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری که الان معاون رئیس جمهور هم هست در جریان مناظرههای انتخاباتی گفت «میشود در عرض سه روز مشکل بورس کشور را حل کرد.» این درحالی است که دولت در حال اتمام سال دوم خود است و بورس همچنان رنگ قرمز به خود دارد.
این سندروم وقتی اتفاق میافتد که مسئولان شناخت درستی از مدیریت و مشکلات کشور ندارند. این بیتجربگی باعث میشود که آنها فکر کنند اداره کشور مانند مدیریت یک ساختمان مسکونی است و با چند دستور و جلسه میشود همه مشکلات را حل کرد. در واقعیت، اما بدون شناخت و داشتن سیاست درست اقتصادی نمیشود باری از دوش مردم برداشت.
نمایندگان مجلس کم کم به پایان عمر نمایندگی خود نزدیک میشوند، اما تقریبا هیچکدام از آن حرفهایی که زمان انتخابات میزدند عملی نشده است. آنها حتی نتوانستند طرح شفایت را در پارلمان اجرایی کنند. این طرح مهمترین نقدی بود که همین افراد به مجلس قبلی میکردند.
نکته جالب ماجرا این است که این افراد در آن زمان حل مشکلات کشور را به مثابه آب خوردن میدانستند، اما وقتی خودشان به روی کار آمدند مدام از جنگ اقتصادی حرف میزنند و انگار نه انگار که دولتهای قبلی هم با این مشکل روبرو بودند.
شاید اگر احزاب قدرتمند در ایران حضور داشتند و نیروهای کارآمد تربیت میکردند و میتوانستند نقش دولت در سایه دولتهای مستقر را بازی کنند و با مشکلات کشور آشنا شوند، حداقل در سطح کلان با سندروم خیارشور روبرو نمیشدیم.