وقتی شهری را به حال خودش رها میکنند، چه بلایی به سر خانههایش میآید؟ پاسخ این است که طبیعت آنها را با خود یکی میکند. خزه شروع به پوشاندن ساختمانها میکند، شن و ماسه کل خانهها را میبلعد و درختان و حیوانات از گذرگاههایی که زمانی پررفتوآمد بود بالا میروند.
به گزارش فرادید، در این مطلب، هشت مورد از شهرها و سکونتگاههای تاریخی را به شما معرفی میکنیم که طبیعت آنها را در خود بلعیده است.
۲۰ فوریهی ۱۹۴۳، زمین مجاور سکونتگاه مکزیکیِ سن خوآن پارانگاریکوتیرو شروع به لرزیدن کرد، خاکستر به هوا برخاست و ناقوی کلیسای شهر بیوقفه شروع به نواختن کرد. آتشفشان نزدیک این شهر به نام پاریکوتین فوران کرده بود و گدازههای آن جاری شده و به زمینهای اطراف راه پیدا کرده بود. خوشبختانه، مردم سن خوآن پارانگاریکوتیرو موفق شدند قبل از تماس گدازه با آنها شهر را تخلیه کنند و هیچکس جانش را از دست نداد. این شهر با وقوع همین فوران آتشفشانی نابود شد و مغازهها و خانههایش از شدت گرمای سنگهای مذاب سوختند. پس از خنک شدن و خشک شدن گدازهها، تنها چیزی که از شهر باقی مانده بود، منار مخروطی آن بود که در چشماندازه سیاه شهر دیده میشد. مردم این شهر جایی در همان نزدیکی زندگی جدیدی را آغاز کردند و خانهی قبلیشان در نهایت به یک جاذبهی توریستی تبدیل شد.
از قرن سیزدهم، واله دی مولینیِ ایتالیا که معنایش «درهی آسیابها» است، خاستگاه تعدادی کارخانهی پررونق آرد بود که گندم آسیابشدهی نواحی اطراف را تامین میکردند. این آسیابها ته یک درهی عمیق ساخته شدند تا از رود جاری آن استفاده کنند. ساختمانهای صنعتی دیگری نیز خیلی زود نزدیک آن بنا شدند، از جمله یک کارخانهی چوببری و یک رختشویخانه. با گسترش آسیابهای مدرنِ تولید پاستا در نواحی وسیعتر، کارخانهی آرد از کار افتاد و متروک شد. در دههی ۱۹۴۰، ساختمانهای این کارخانه به حال خود رها شدند و تا به امروز به همان شکل باقی ماندند. بهترین جا برای دیدن آنها از منظرۀ بالای دره است.
داستان شهر کلمانسکوپ از سال ۱۹۰۸ آغاز شد؛ زمانی که یک کارگر راهآهن متوجه چند سنگ درخشان میان ماسههای پراکندهی صحرای نامیب در آفریقای جنوبی شد. آن سنگها الماس از آب درآمدند و تا سال ۱۹۱۲، این شهر مهد صنعت پررونق معدن الماس شده بود. این شهر در اوج شکوفایی خود مسئول تامین بیش از ۱۱ درصد تولید الماس جهان بود. معدنیابهای آلمانی این شهر، به رغم اختلافات منطقهای جدی و رو به افزایش، از این تجارت ثروت زیادی به دست آوردند. اما این خوششانسی دوام نداشت: کشف زمینهای مملو از الماس جنوب در سال ۱۹۲۸ سبب ترک دستهجمعی ساکنان آن شد. در دهههای بعدی، تنها تعداد کمی از مردم در این شهر ماندند و عاقبت این شهر توسط همان ریگهای روانی که زمانی دلیل بقاء آن بود، بلعیده شد.
دهکدهی هوتووان در شرق جزیره شِنگشان چین زمانی خاستگاه جامعهی پررونق ماهیگیری بود، اما انزوای نسبی و محدودیت امکان تحصیل در اواخر قرن بیستم منجر به افول تدریجی جمعیت این شهر شد. سال ۲۰۰۰، این شهر رسماً بسته شد و آخرین ساکنان آن به جای دیگری نقلمکان کردند. با رفتن ساکنان این شهر، طبیعت جای آن را گرفت. این شهر با توجه به مجاورتش به صخرهها و تپههای جزیره، خیلی زود به لطف طبیعت، سبزپوش شد. از آن زمان به بعد، این شهر چیزی شبیه تجدید حیات را تجربه کرده است، اگرچه که دیگر جایی برای زندگی نیست و به یک جاذبه توریستی تبدیل شده است.
مجموعه معبد آنگکور وات در شمال کامبوج در نیمهی نخست قرن دوازدهم توسط شاه سوریاوارمان دوم از امپراتوری خمر ساخته شد. این معبد یکی از محبوبترین و چشمگیرترین سایتهای باستانشناسی در جنوبشرقی آسیا، بزرگترین سازهی مذهبی در دنیا و دارای دستکم ۱۰۰۰ ساختمان است که یک مساحت ۴۰۰ کیلومترمربعی را پوشش میدهند.
کالاکمول در شبهجزیرهی یوکاتان در جنوب مکزیک، یک شهر مایایی است که تصور میشود دوران رونق آن بین قرن پنجم و هشتم پس از میلاد بوده است. آنچه از مردمان این شهر میدانیم این است که آنها با شهر مایایی تیکال (گوآتمالای امروزی) مبارزه کردند. پس از سقوط تمدن مایا، این سکونتگاه دورافتاده جنگلی با طبیعت پیرامونش یکی شد. بخشهایی از کالاکمول به رغم قدمتی که دارند تا به امروز سالم باقی ماندهاند. این سایت بیش از ۶۰۰۰ سازه در خود دارد از جمله یک هرم سنگی سربهفلککشیده. معنای کالاکمول «محل تپههای مجاور» است. کالاکمول سال ۲۰۰۲ در سایت میراث فرهنگی یونسکو ثبت شد.
امروزه، جزیره اوکونوشیما در دریای داخلی ستو در ژاپن بیشتر با نام اوساگی جیما یا «جزیره خرگوش» شناخته میشود. عجیب است که این جزیره کوچک خاستگاه صدها خرگوش وحشی است که سازههای انبوه آن را اشغال کردهاند. معلوم نیست نحستین خرگوش چگونه سر از این جزیره در آورده است. یک نظریه میگوید گروهی از دانشآموزان در اوایل دهه ۱۹۷۰ در بازدید از این جزیره، آنها را آنجا رها کردند. حالا این ساکنان گوشدراز و پشمالو، اوساگی جیما را در سالهای اخیر به یک جاذبه توریستی تبدیل کردهاند در حالی که اوساگی جیما همیشه یک مکان تحسینبرانگیز نبوده است. در جریان جنگ جهانی دوم، ارتش امپراتوری ژاپن از این جزیره به عنوان مرکز تولید گاز خردل و دیگر سلاحهای سمی استفاده کرد. این مراکز بسیار محرمانه نگه داشته میشدند، تا حدی که مکان آن از نقشههای رسمی ژاپن حذف شده بود.
زمانی که هند تحت سلطه استعماری بریتانیا بود، از جزیره راس در اقیانوس هند به عنوان یک مستعمره کیفری بریتانیا استفاده میشد. در این جزیره هزاران نفر در شرایطی زندانی بودند که طبق تمام گزارشات طاقتفرسا بود. برای نمونه، سال ۱۸۵۸، پس از شورش هند، بسیاری از دستگیرشدگان به جرم شورش علیه حاکمیت بریتانیا به مستعمره کیفری تازه تاسیسشده در جزیره راس فرستاده شدند. اما این جزیره منحصراً زندان نبود: زندانیان آن ناچار بودند جنگلهای انبوه جزیره را لخت کنند تا وسیله رفاه ناظران مستعمراتی را در شرایطی نسبتاً لوکس در جزیره فراهم کنند. بریتانیاییها در جریان جنگ جهانی دوم جزیره راس را از ترس نزدیکی نیروهای ژاپنی ترک کردند. سپس این زندان مدت کوتاهی پس از پایان جنگ برای همیشه بسته شد و پس از این اتفاق و نجات جان جنگل از برهنگی، این جزیره بار دیگر به دل طبیعت پیوست و با آن یکی شد.