سعید روستایی تا بهحال سه فیلم ساخته و یکی از مهمترین ویژگیهای هر سه فیلم او، شخصیتهای درخشانی است که ماجراها به واسطه حضور آنها پیش میروند؛ به بهانه انتشار فیلم آخرش، مروری داریم بر بهترین شخصیتهای خلق شده توسط سعید روستایی در «ابدویکروز»، «متری شیشونیم» و «برادران لیلا».
به گزارش فیلمنیوز، شخصیتهایی که سعید روستایی در هر سه فیلمش خلق کرده همگی منحصربفرد هستند. شخصیتهایی که حتی اگر به عنوان قاچاقچی، معتاد و … هم معرفی شوند، مطلقا سیاه یا سفید نیستند و ویژگیهایی دارند که به دل مینشینند و بهراحتی از ذهنمان بیرون نمیروند.
روستایی در «برادران لیلا» هم چند شخصیت درخشان خلق کرده که با بازی موفق بازیگرانش در دلها نشستهاند. انتخاب این شخصیتها به این معنا نیست که سایر شخصیتهای این سه فیلم، موفق نبودهاند. طبیعی است که هم در «ابدویکروز» و هم «برادران لیلا» میتوانستیم به تمام شخصیتها اشاره کنیم، اما سعی کردهایم دست روی مهمترینها بگذاریم.
محور اصلی فیلم «ابدویکروز» که ماجراها به نحوی به او ربط پیدا میکنند، سمیه است؛ دختری ساده و مهربان در خانوادهای که هر آن نزدیک از فروبپاشد. او مراقب تکتک اعضای خانواده است و اگر نباشد معلوم نیست چه کسی قرار است برایشان غذا بپزد، خانه را مرتب کند، به درسهای پسرکوچک خانواده برسد و بقایای جرم برادر معتاد را پاک کند. به این جهت است که ازدواج او برای همه به نحوی حکم تیر خلاص را دارد.
سمیه با اینکه به خاطر این خانواده از عشقش دست کشیده و دنبال استعدادهایش نرفته، رفتارش با خانواده تغییری نکرده و باز هم ترجیح میدهد به جای کندن از آنها کنارشان بماند. پریناز ایزدیار چنان در نقش سمیه فرو رفته که کاملا این شخصیت را با همه ویژگیهایش میپذیریم. ایزدیار برای این نقش سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را از جشنواره سیوچهارم فجر گرفت.
محسن فیلم «ابدویکروز» یک معتاد دوستداشتنی است؛ وضعیتی دوگانه که معدود بازیگرانی مثل محمدزاده میتوانند آن را بهدرستی از آب دربیاورند. او در «ابدویکروز» نقش مکمل بازی میکرد، ولی همه نگاهها به سمت شخصیت اوست. محمدزاده از یک معتاد از ریخت و قیافه افتاده، وجهی تازه به نمایش گذاشت؛ معتادی احساساتی و مهربان که برای دفاع از خانوادهاش هرکاری میکند.
دیالوگ «نرو سمیه» از زبان محسن با آن لحن خسته و پر از بغض آنقدر مورد توجه قرار گرفت که در موقعیتهای مختلف مثل یک موتیف مدام تکرار میشد. نوید محمدزاده در نقش محسن، بهخوبی حس ترحم و نفرت را در بازیاش به نمایش میگذاشت تا جایی که مخاطب هم از دستش حرص میخورد و هم برایش دل میسوزاند.
پیمان معادی در «ابد و یک روز» نقش مرتضی، برادر بزرگ خانواده را بازی میکند. او در ظاهر مدافع خانواده و حافظ کیان خواهروبرادرهاست، اما در واقعیت حاضر میشود خواهرش را به خانوادهای افغان بفروشد تا در ازایش برای خودش اغذیهفروشی بازی کند. این مرز باریکی در بازی پیمان معادی است و بدون آنکه دچار اغراق شود، به باور مخاطب مینشیند. بهطوری که تا پایان فکر میکنیم مرتضی منتظر فرصتی است تا بازی را برگرداند و نمیتوانیم باور کنیم به خواست خودش با خواهرش چنین معاملهای کرده است.
مرتضی جزو کاراکترهای موفق کارنامه معادی است. برای آن نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره سیوچهارم فجر شد و تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشن خانه سینما و انجمن منتقدان گرفت.
ناصر خاکزاد، سردسته مافیای تولید و توزیع شیشه است که قبلا با اسم دیگری محکوم به اعدام شده و به نحوی فرار کرده. نکته قابل توجه درباره شخصیت ناصر، علاقه شدیدش به خانواده است. او در خانوادهای بسیار فقیر رشد کرده و با خرده فروشی مواد شروع کرده و نهایتا به یک کارتل مواد مخدر تبدیل شده است.
تا اواسط سریال، احساسات مخاطب را درگیر نمیکند، اما از یک جایی به بعد وقتی متوجه میشویم ریشهی تمام مشکلات ناصر به عقدههای دوران کودکیاش میرسد و تمام مدت تلاش کرده زندگی خانوادهاش را سروسامان دهد از جایگاه یک قاچاقچی برایمان خارج میشود. حساسیت او روی کودکان و تلاشش برای رهایی دادن کودک روزنامهفروش از زندان، ویژگی مهم دیگری را در شخصیتش میسازد. نوید محمدزاده لحظات درخشان زیادی را در این فیلم رقم زد و در سیوهفتمین جشنواره فجر نامزد سیمرغ شد.
پیمان معادی در دومین همکاریاش با سعید روستایی، در فیلم «متری شیشونیم» نقشی کاملا متفاوت با «ابدویکروز» را بازی کرد.
صمد پلیسی متفاوت بین شخصیتهای پلیس سینمای ایران است. پلیسی جدی، پایبند به اصول، تندمزاج و انعطافناپذیر که در عینحال رفتاری شیرین دارد و بعضی اوقات مخاطب را به خنده میاندازد. استایل معادی، شیوه راه رفتن، نگاه کردن و میمیک چهرهاش باعث میشود خیلی زود بتوانیم این شخصیت را باور کنیم.
صمد با وجود تمام سختگیریها و پایبندی به قوانین که در شخصیتش بروز پیدا میکند، بسیار دلرحم است و خانواده و کودکان برایش اهمیت زیادی دارند. این مسئله را هم در قبال پسربچه زندانی میبینیم و هم رفتاری که با ناصر خاکزاد میکند. معادی نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره سیوهفتم فجر شد و جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم استکهلم را از آن خود کرد.
تمرکز داستان روی شخصیت علیرضاست، اما همانطور که از نام فیلم برمیآید، قصد دارد موضع برادران لیلا را نسبت به اقدامات عصیانگرانه و سازنده خواهرشان نشان دهد. لیلا دختری بیمار است که تمام عمر از رفتارهای پدر آسیب دیده و حتی عشقش را به خاطر او از دست داده است.
حالا، اما به واسطه حضور علیرضا، در نقطهای ایستاده که میخواهد مقابل پدر بایستد و دست به اصلاحات اساسی بزند. گرچه بخش مهمی از مخاطبان به دلیل غلبه احساساتشان نسبت به پدر خانواده، نتوانستهاند به طور کامل با این شخصیت و اعمالش همذاتپنداری کنند و در قسمتهایی از فیلم، پشت علیرضا ایستادهاند. اما به نظر میرسد هم قصد کارگردان و هم ترانه علیدوستی قهرمانسازی نبوده و اتفاقا فقط در پی این بودهند که زن قدرتمند فیلم یکبار برای همیشه مقابل بیخردی بزرگ خانواده بایستد، حتی اگر اقدامش به جایی نرسد.
یکی از جذابترین شخصیتهای پدری است که اخیرا در فیلمها دیدهایم. بخشی از جذابیت آن به شخصیتپردازی سعید روستایی برمیگردد و بخشی دیگر به بازی درخشان سعید پورصمیمی. اسماعیل به عنوان پدری که تمام عمر آرزوی نشستن روی صندلی بزرگ فامیل را دارد، به عنوان بزرگ خانواده خودش حاضر نیست قدمی بردارد.
او به خاطر اشتباهاتش مدام خانواده را به نابودی کشانده و حالا که میبیند فرزندانش به پولهایش نیاز دارند دست از علایق خودش به نفع آنها برنمیدارد. خود پورصمیمی در نشست خبری فیلم از اسماعیل به عنوان «پدری عقب افتاده که چسبیده به سنتهای قدیم؛ سنتهایی که دیگر هیچ کاربردی ندارد.» صحبت به میان آورده. با وجود رذایل اخلاقی زیادی که در این شخصیت وجود دارد، اما پورصمیمی به قدری آن را شیرین بازی کرده که خیلی از جاها به جای لیلا با او همراه میشویم.
نوید محمدزاده برخلاف دو فیلم دیگر سعید روستایی، اینبار با علیرضا در قالب پسری آرام، عاقل، مهربان و البته سازگار با شرایط معرفی میشود که محور اصلی داستان است و از ابتدا تا انتها با او همراه میشویم. علیرضا اخراج شده و حالا به دنبال بیمه بیکاری است. سخت میپذیرد با لیلا همراه شود و در جلسهای که برادرانش برای خرید و فروش غیرقانونی ماشین برگزار میکنند، تنها کسی است که مخالفت میکند.
او مقابل تصمیمات لیلا میایستد و نمیتواند اجازه دهد به پدرشان رودست بزند. وقتی پدر را سرخورده در سالن عروسی میبیند، متاثر میشود و بعدتر برادران را قانع میکند تا مراعات حال پدر را بکنند. در بخش مهمی از فیلم علیرضا و لیلا در نقطه مقابل هم میایستند و مخاطبان در عین اینکه به هردو حق میدهند نمیتوانند به طور کامل، دیدگاه دیگری را رد کنند.
پیمان معادی یکی از متفاوتترین نقشهایش را در «برادران لیلا» ایفا کرده. هم به لحاظ ظاهری (آرایش مو و لباس) با سایر آثارش متفاوت است و هم شیوه حرف زدن و رفتارهایش. پسری بلندپرواز است که همسرش او را ترک کرده و حالا برای اینکه بالاشهرنشین به نظر برسد حاضر است دست به هرکاری بزند.
او احساسی تصمیم میگیرد و به راحتی اجازه میدهد سرش کلاه بگذارند. بسیار ساده است و حتی میشود گفت خصلتهایی کودکانه دارد. به سرعت خوشحال میشود و با کوچکترین مشکلی بهم میریزد. حوصله کار کردن ندارد و میخواهد هرطور شده سریع به خواستههایش برسد. منوچهر یکی از شیرینیهای فیلم است و از جدیت همیشگی پیمان معادی در این نقش خبری نیست.
انوقت شما میگی عاشق این چند نفر باشه......... این فیلم و عواملش تخم نفاق و کینه میپاشن چطور میشه اینها را دوست داشت......... اون پیر مرد سر پیری اصلا رعایت سن و سال خودش را هم نمیکنه انوقت چطور ممکن رعایت بد و خوب برای مردم بکنه
اقای پور صمیمی الان شما باید بنشینی و ببینی در عمر گذشته ات چه کردی... حالا شروع کردی به رقاصی.... قباحت داره از شما این حرکات بعیده... قدیما افراد مسن حجب و حیایی داشتن ولی شما همهرا قی کردی