فرارو- همزمان با به صدا در آمدن ناقوسهای یک جنگ جدید میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان، این روزها بیش از هر زمان دیگری موضوع ورود ایران به میان بحران در کانون توجهات قرار گرفته است. تمامی شواهد و قراین از این امر حکایت دارند که بر خلاف جنگ سپتامبر ۲۰۲۰ میان نظامیان باکو و ایروان، این بار داستان برای تهران معنایی متفاوت دارد. جمهوری اسلامی ایران، طی هفت ماه گذشته نیز به وضوح نشان داده، نمیخواهد بازیگری منفعل در عرصه معادلات میدانی باشد.
به گزارش فرارو، اظهارات تهدیدآمیز الهام علیاف در چند وقت اخیر و گزارشهای منتشر شده از سوی رسانهها و دولت ارمنستان، وقوع جنگ جدید را بیش از هر زمان دیگری محتمل کرده است. اگر در جنگ ۴۴ روزه سپتامبر ۲۰۲۰ منازعه بر سر قرهباغ کوهستانی بود، این بار باکو ایجاد کریدور زنگزور –لاچین در جنوب ارمنستان را هدف گذاری کرده است. کریدور و منطقهای که مستقیما با امنیت، منافع و جایگاه ژئوپلتیکی ایران در قفقاز جنوبی ارتباط پیدا میکند.
علیاف، با حمایت متحدان اصلی خود یعنی ترکیه و اسرائیل، اجرایی کردن "دالان بینالمللی تورانی" را در سر میپروراند. تمرکز او بر ایجاد دالان «زنگزور- لاچین» یعنی شاهراه ارتباطی برای پیوند آسیا و اروپا است. سیونیک از شرق توسط جمهوری آذربایجان و از غرب توسط نخجوان احاطه شده است و فقط مرز ۴۴ کیلومتری از جنوب با جمهوری اسلامی ایران دارد. این منطقه علی رغم اینکه ارمنستان را به منطقه قره باغ کوهستانی متصل میکند، برای ایران از اهمیتی استراتژیک برخوردار است.
در صورت کنترل باکو بر این استان، عملا بخشی از راه ارتباطی ایران با ارمنستان و به تبع آن ارواسیا و اروپا در اختیار جمهوری آذربایجان و متحداناش قرار میگیرد. این مسیر محل سالانه میلیونها دلار تجارت خارجی ایران با همسایگان و حتی کشورهای اروپایی است. کنترل باکو بر استان سیونیک میتواند به کانونی برای حضور نظامی اسرائیل در مرز شمالی ایران در منطقه زنگزور تبدیل شود. کنترل این منطقه موجب خواهد شد که آنکارا و باکو دست بالا را در زمینه انرژی و ترانزیتی نسبت به تهران داشته باشند.
افزون بر این موارد، از نگاه ایران تصرف استان سیونیک میتواند مقدمهای برای تصرف کل کشور ارمنستان و برهم خوردن موازنه قوا در منطقه باشد. همچنین، ایجاد کریدور موردنظر باکو به معنای حذف تهران از ژئوپلتیک قفقاز و بسته شدن تنها دالان مستقیم ارتباط سرزمینی ایران با اروپا خواهد بود. جمهوری اسلامی ایران با آگاهی از این مسائل، طی ماههای بعد از مرداد سال گذشته (۱۴۰۱) که انگیزه باکو برای تصرف استان سیونیک آشکار شد، با صراحت رویکردی تقابلی را در پیش گرفته است.
برگزاری رزمایش سپاه در منطقه عمومی رود ارس و تمرین عبور از مرز، افتتاح کنسولگری ایران در شهر قاپان استان سیونیک ارمنستان و هشدارهای چندباره با دولت جمهوری آذربایجان مبنی بر مخالفت ایران با هر گونه تغییر در مرزهای ژئوپلتیک منطقه، از جمله اقدامات جدی تهران بوده است. در جدیدترین کنش نیز همزمان با جدی شدن احتمال وقوع جنگ، جنگندههای F۴ و F۱۴ ارتش جمهوری اسلامی بر فراز آسمان شمال غرب ایران و در نواحی نزدیک به مرزهای ارمنستان، باکو و نخجوان به پروزا در آمدهاند. نمایشی که میتوان معنای هشدار جدی تهران به باکو را از آن مورد بازخوانی قرار داد.
در میانه روند و تحولات اخیر این پرسش جدی قابل طرح است که در صورت وقوع حمله جمهوری آذربایجان به ارمنستان، واکنش احتمالی ایران چه خواهد بود؟ پاسخ به این پرسش میتواند ترسیم کننده احتمالاتی مختلف و چند سطحی باشد. احتمالاتی که میتوان آنها را در قالب چهار سناریو مورد ارزیابی و بررسی قرار داد.
ورود تمام عیار و مداخله مستقیم در میدان درگیری احتمالی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان یکی از سناریوهای محتمل خواهد بود. مفروض سناریوی حاضر این است که جنگ جدید احتمالی میان باکو و ایروان، از چنان اهمیتی برای تهران برخوردار است که تمامی امکانات و ابزارهای خود را برای مقابل با زیادهخواهی الهام علیاف به کار خواهد گرفت.
در چارچوب سناریوی فوق، ایران با اعلان جنگ به جمهوری آذربایجان، در درگیری جدید احتمالی میان دو کشور در کنار ارتش ارمنستان قرار خواهد گرفت. حتی این امکان وجود دارد که نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران در نواحی جنوبی استان سیونیک ارمنستان مستقر شوند. یکی دیگر از احتمالات در چارچوب این سناریو، انعقاد قرارداد دو جانبه همکاری نظامی میان ایران و ارمنستان خواهد بود تا ایروان اجازه ورود قوای نظامی ایرانی را به نواحی جنوبی سرزمین خود صادر کند.
هر چند این سناریو بر روی کاغذ میتواند در مقام یک احتمال مطرح باشد، اما در عرصه میدانی تحقق آن بسیار دشوار خواهد بود. اعلام جنگ ایران به باکو و ورود فراگیر به منازعه احتمالی، به معنای برافروخته شدن جنگی تمام عیار در منطقه خواهد بود که میتواند بازیگران متعددی را وارد بحران کند. این سناریو تبعات بسیار گستردهای را میتواند به همراه داشته باشد. حتی امکان وقوع یک بحران بزرگ در سطح جهانی نیز میتواند قابل پیشبینی باشد.
سناریوی حاضر تا حدود زیادی ایدئالیستی و بدبینانه است که چندان انطباقی با واقعیات میدانی و معادلات موازنه قوا در سطح منطقهای ندارد. اسرائیل و لابیهای ضدایرانی، مهمترین طرفداران چنین سناریویی خواهند بود؛ یعنی شرایطی که تهران وارد یک جنگ فراگیر و ناخواسته شود که از بستر آن فرصتهای برای افزایش فشارها بر ایران متولد شود.
به نظر میرسد استراتژیستهای ایرانی نیز موافق چنین حالتی از ورود ایران به جنگ میان ایروان و باکو نخواهند بود. البته این امر بدین معنا نیست که چنین گزینهای از روی میز کاملا خارج است. در سطح فرامنطقهای نیز اعم از روسیه، چین و غرب موافق این سناریویی نخواهند بود. اروپا و آمریکا، با توجه به درگیر بودن در جنگ اوکراین، به نظر میرسد رغبتی به گشوده شدن یک بحران بینالمللی دیگر ندارند. روسیه نیز به واسطه درگیر بودن در جنگ اوکراین، خواهان ایجاد یک بحران جدید در حوزه نفوذ و نواحی همجوار خود نیست. مجموع این عوامل نشان میدهد که سناریوی ورود فراگیر و مداخله مستقیم تهران در جنگ احتمالی هم در سطح داخل و هم در خارج از کمترین حمایت ممکن برخوردار خواهد بود.
با توجه به نامحتمل بودن سناریوی مداخله فراگیر و مستقیم ایران در جنگ احتمالی، دیگر سناریوی قابل طرح در قالب ورود محدودتر به میدان معادلات است. در این سناریو، همچنان ورود مستقیم ایران به جنگ را شاهد خواهیم بود، اما گستره آن محدودتر است. در چارچوب سناریوی حاضر، ایران علاوه بر حمایت تسلحاتی از ارمنستان، به طور مستقیم نیز در قالب حملات پهپادی هدایت شده و موشکی وارد تقابل با نظامیان جمهوری آذربایجان خواهد شد.
در صورت تهدیدات مستقیم باکو علیه ایران، حتی حملات موشکی ایران به آذربایجان میتواند ابعادی گسترده و شدید نیز به خود بگیرد. سناریوی حاضر از حیث امکان تحقق میتوان در دسته سناریوهای بدبینانه، اما واقعبینانه قرار بگیرد. شاید ایران نظامیان خود را در خارج از مرزها به کار نگیرد، اما در شرایط افزایش تهدیدات باکو، این امکان مبتنی بر واقعیت است که حملات موشکی و پهپادی مستقیمی را علیه نظامیان جمهوری آذربایجانی انجام دهد.
این سناریو علیرغم محدود بودن مشارکت ایران در جنگ نسبت به مداخله فراگیر و مستقیم، میتواند تبعات گستردهای را به همراه داشته باشد. شاید فرضیه حمله موشکی و پهپادی ایران چندان دور از ذهن نباشد، اما تبعات آن قابل پیشبینی نخواهد بود. در چنین بستری، امکان خروج اوضاع از کنترل و افزایش دامنه بحران وجود دارد. مهمترین حامی این سناریو را میتوان دولت ارمنستان دانست. اسرائیلیها نیز نسبت به مداخله ایران در جنگ رغبت دارند و از حامیان این احتمال محسوب میشوند.
با وجود تمامی پیامدهای احتمالی سناریوی حاضر میتواند گزینهای جدی بر روی میز تهران باشد. حتی افکار عمومی ایرانی نیز تا حدی زیادی موافق نشان دادن ضرب شست به الهام علیاف هستند. از دیدگاه برخی از ناظران سیاسی نیز سکوت و مدارای تهران در برابر باکو میتواند زمینهساز گستاخی فزآیندهتر رئیسجمهور باکو باشد. اگر جمهوری آذربایجان پاسخ قاطع و ضربتی ایران را در قالب چند حمله موشکی ببیند، احتمالا از میل به توسعهطلبی خود دست خواهد کشید. در سطح بینالمللی نیز سناریوی فوق چندان مورد استقبال نخواهد بود.
بر خلاف دو سناریوی ارائه شده که مبتنی بر دخالت مستقیم تهران در جنگ احتمالی جدید میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بودند، سناریوی سوم، میتواند در قالب مداخله هوشمند و عدم ورود مستقیم به میدان جنگ باشد. در قالب این سناریو، ایران در صورت وقوع جنگ حمایت تسلیحاتی و لجستیکی از ارتش ارمنستان را در دستور کار قرار میدهد. حتی دعوت از مستشاران نظامی ایرانی برای حضور در ارمنستان نیز میتواند بخشی از این سناریو باشد.
هدفگذاری تهران در این حالت، حفظ موازنه قوا و وضعیت موجود خواهد بود؛ یعنی نظامیان باکو نتوانند در جبهههای جنگ در مقابل نیروهای ارمنستان پیشروی داشته باشند. سناریوی حاضر بیش از سایر احتمالات، نزدیک به واقعیات میدانی است. آمریکا و کشورهای اروپایی نیز میتوانند مهمترین حامیان این سناریو باشند. حتی این امکان وجود دارد که کشورهای غربی نیز همانند تهران، رویکرد حمایت تسلیحاتی از ارمنستان را در دستور کار قرار دهند.
تبعات حمایت غیرمستقیم تهران از ایروان، به مراتب از مداخله مستقیم کمتر خواهد بود، اما مجددا نمیتوان تبعات این سناریو را محدود و کنترل شده ارزیابی کرد. حداقل در مقطع کنونی به نظر میرسد، سناریوی حاضر میتواند محتملترین سناریوی ممکن باشد.
واپسین و شاید غیرمحتملترین سناریوی ممکن هم میتواند عدم مداخله و انفعال تهران در مواجهه با حمله باکو برای تصرف نواحی جنوبی ارمنستان و ایجاد دالان «زنگزور – لاچین» باشد. سناریوی حاضر، وضعیتی مشابه با رویکرد تهران در قبال جنگ قرهباغ در سال ۲۰۲۰ خواهد بود.
برخلاف گذشته تمامی شواهد و قراین نشانگر آن است که به هیچ عنوان این بار تهران نمیتواند نظارهگری منفعل باشد. هشدارهای چندباره، برگزاری رزمایش و اخیرا نمایش جنگندههای ایرانی در نواحی مرزی آذربایجان از جمله نمودهایی هستند که نشان میدهند ایران نمیتواند همانند سابق نظارهگر بیطرف باشد.