فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح
سواد زلف سیاه تو جاعل الظلمات
بیاض روی چو ماه تو فالق الاصباح
ز چین زلف کمندت کسی نیافت خلاص
از آن کمانچه ابرو و تیر چشم نجاح
ز دیدهام شده یک چشمه در کنار روان
که آشنا نکند در میان آن ملاح
لب چو آب حیات تو هست قوت جان
وجود خاکی ما را از اوست ذکر رواح
بداد لعل لبت بوسهای به صد زاری
گرفت کام دلم ز او به صد هزار الحاح
دعای جان تو ورد زبان مشتاقان
همیشه تا که بود متصل مسا و صباح
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ
ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح
شرح لغت: مباح به ضم اول جایز/ نجاح به فتح اول: رستگاری و پیروزی
عاشقان کوی یار برای آن که به لقای معشوق دست یابند باید در او فانی گردند چرا که شیوهی معشوق آن است که با فانی کردن معشوق او را به آرزوی دیرینه اش خواهد رساند.
در انتظار به سر میبری و دایم دست به درگاه حضرت حق میبری و نزد او دعا میکنی و در دوست داشتن و عاشق بودن جدی هستی. سرانجام به کام دل میرسی و شادمان خواهی شد.