فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکدهها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
عمل هر کس چه نیک و چه بد به خود او مرتبط است، زیرا در سرای دیگر هر آنچه را که در چرخ گردون به عمل آورده درو میکند. همگان طالب لقای دوست هستند. گرچه مسیرها گوناگونند، اما مقصد نهایی یکی است.
با آن که تو مقصود خود را درست برگزیدهای، اما شرایط به گونهای است که اکنون قدم گذاشتن در مسیری که میخواستی صحیح نیست پس باید مانع را از پیش روی برداری.