خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشتند: اکنون که بنا بر آزادی زندانیان سیاسی و معترضان شده است، شاید بتوان با آزادی زنان دربند سیاسی از جمله خواهرمان فائزه، مرهمی بر زخمها و دردها گذاشت.
به گزارش جماران، خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی در رنجنامهای با عنوان «بغض لِأبیک» نوشتند: قرار بود این رنجنامه را پس از ششمین سالگرد رحلت پدرمان، آیت الله هاشمی رفسنجانی منتشر کنیم، اما اندیشیدیم که او که قلبش تا واپسین لحظات برای ایران وانقلاب میتپید ودر این راه رنجها کشید، شاید راضی نباشد گه ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را با بازگوکردن دردهایمان برای مردمی که در این روزگار سخت، بار بزرگ مشکلات را بردوش میکشند، تلخ کنیم، بنابراین تصمیم گرفتیم اکنون و پس از برگزاری مراسم ۲۲ بهمن، از او بگوییم. او که تحمل رنج شکنجههای طاقت فرسای ساواک که آثارش تا پایان عمر در بدنش باقی بود، ترورشدن بوسیله فرقان با دوگلولهای که در بدنش نشست، حضور درروزهای سخت جبهه ها، مجاهدت شبانه روزی برای سازندگی و سرانجام تحمل تخریب ها، تهمتها و توهینهای فراوان آن هم از سوی مدعیان انقلابی که هاشمی در کنار یارانش طالقانی، منتظری، بهشتی، مطهری، رجایی، باهنر، خامنهای و... تحت رهبری امام خمینی آن را به ثمر رسانده بودند، او را پیراسته از هر نام و تعلقی به دیدار معبود رساند.
این متن میافزاید: شاید این انتظار نابجا باشد که ما فرزندان هاشمی در سالگرد درگذشت پدر خود، اگر تسلیت و احترامی از سوی نشستگان بر سرسفره انقلاب نمیبینیم، شاهد تداوم توهین ها، تهمتها وتخریبهای ناجوانمردانه او با بودجه بیت المال نباشیم و اگر تکریم نمیشویم تاوان بغض وکینه اصحاب قدرت را نسبت به پدر پس ندهیم، اما هرچه که هست، امروز از پنج فرزند هاشمی، دختر کوچکش در زندان، دوفرزند رد صلاحیت شده اند، دختر دیگرش غیرقانونی از تدریس در دانشگاهی که پدر موسسش بود، اخراج شدند و همه فرزندان بدلیل زنده نگهداشتن یاد و افتخار به نام پدر، تحت فشارند ومادر رنجور و بیمارمان که عمری پشت در زندانهای رژیم گذشته و فعلی رنج میکشید، امروز در فراق دختر زندانیش بی تابی میکند و دخترش میشنود که جرمش فرزند هاشمی بودن است.
اگرچه در تاسی به سیره پاک امام حسین (ع)، که روز عاشورا در پاسخ به این پرسش که «مگر من به شما کوفیان چه بدی کرده ام که اینگونه بر من وخانواده ام حمله میبرید؟»، شنید: «بغضا لِأبیک» و شهادتی را که نام پرافتخار پدرش علی (ع) برایش رقم زده بود، برگزید ما نیز به دادن تاوان نام هاشمی و تحمل آتش کینههایی که هنوز از سینههای اصحاب قدرت، از آن بزرگمرد روستایی زاده که عمرش را برای ایران ورفاه وتوسعه این کشور صرف کرد، زبانه میکشد، افتخار میکنیم، اما از دشمنان ومخالفان هاشمی میخواهیم که در این پرسشها تامل کنند و اگرهم جوابی هم برای افکار عمومی که از اینهمه تناقض سردرگم است، ندارند به وجدان خود پاسخگو باشند:
یکم: اگر به مکتب و خط امام خمینی، معتقدید، چه کسی نزد امام معتمدتر ونزدیکتر و مورد اتکاتر از هاشمی بود؟ که به تعبیر آیت الله خامنه ای، امام فقط برای سلامتی ایشان در سفرها مخصوصا به جبهه، نذر میکرد و به تعبیر مرحوم یادگار امام، نزدیکترین چهرهها به امام بود، شخصیتی که در جوانی اش، امام تنها در تشییع پیکر پدر او شرکت کرد و در مبارزه به او اعتماد کامل داشت، در آستانه پیروزی و پس از انقلاب نیز نزدیکترین جایگاه را نزد امام داشت و بیشترین و مهمترین حمایتها و مسئولیتها را از امام دریافت کرد.
دوم: اگر مدعی پیروی از آیت الله خامنهای هستید، چه کسی به ایشان نزدیکتر از برادر بود... همراه و همسنگر وحامیش بود، در زمان تعقیب ساواک میزبانش بود و مادرمان همچون خواهری از او پذیرایی مینمود، پیشنهاد عضویت ایشان در شورای انقلاب و امامت جمعه تهران به امام ارائه کرد و در ریاست جمهوری مهمترین حامی و پیشتیبان او در برابر فشارهای سیاسی بود، پس از رحلت امام جلسه سرنوشت ساز انتخاب رهبری را اداره کرد تا کشور از بحران عبور کند و در دوران ریاست جمهوریش آنگونه در صداقت وخدمت، کارنامهای را رقم زد که آیت الله خامنه ای، در پایان دوره سازندگی گفتند: «هیچ کسی برای من هاشمی نمیشود». پس از آن دوران نیز در قالب مشاوری دلسوز و ناصحی امین در خدمت به کشور و رهبری کوتاهی نکرد و با وجود اختلاف سلیقه و نظر در حوزههایی نظیر سیاست خارجی وتوسعه اقتصادی از تقابل و تضعیف رهبری پرهیز کرد، آنگونه که شخص رهبری فراز ماندگار خطبه خرداد سال ۱۳۸۸ را در مورد خدمات وسلامتش ایراد کرد واز او دربرابر تخریب افراطیون حمایت کرد.
سوم: اگر ارادتمند و علاقهمند به سردار شهید حاج قاسم سلیمانی هستید، آیا نمیدانید حاج قاسم از روابط بسیار نزدیک وصمیمانهای با آیت الله هاشمی چه در دوران دفاع مقدس، در قالب سرداری تحت امر فرمانده جنگ، چه در دوران سازندگی بعنوان جهادگر سازندگی و چه پس از آن بعنوان مشاوری امین و معتمدی دلسوز برخوردار بود؟ آیا سخنان ماندگار سردار سلیمانی در وداع با پیکر هاشمی را که مهر بطلانی بر دههها تخریب ودروغ وتهمت افراطیون بود را نشنیدید؟
چهارم: اگر خود را انقلابی میدانید، چه کسی مانند هاشمی، شناسنامه انقلاب است که پیش از آغاز نهضت امام خمینی، مبارزه را آغاز کرد و توسط گروهکها ترور شد و در جبههها تا آخرین روزها وعملیات مرصاد در صف مقدم وخطر بود، امام خمینی زندگی چه کسی غیر از هاشمی را با نهضت وانقلاب گره زد؟، چه شخصیتی با آغوش باز از همه گروهها و افراد رنج کشیده در انقلاب و به حاشیه رانده شده استقبال میکرد؟ چه کسی به تعبیر رهبر انقلاب ثروتش را در راه انقلاب صرف کرد و از انقلاب اندوخته برای خود برنگرفت؟
پنجم: اگر خود را شیفته وطن و ایران اسلامی میدانید، کدام شخصیت را در تاریخ معاصر ایران سراغ دارید که شصت سال مبارزه و فعالیت سیاسیش را با هدف دفاع از ایران و آبادانی این سرزمین تداوم بخشیده باشد؟ در کدام دوره نظیر دوره سازندگی خرابیها و محرومیتهای ایران به عمران و آبادانی تبدیل شد و سنگ بنا و تداوم توسعه در دولت اصلاحات و دوره برجام با زحمات چه کسی بنیان نهاده شد؟
ششم: اگر خود را مردمی میدانید، کدام شخصیت را در تاریخ انقلاب سراغ دارید که سیزده بار خود را در معرض رأی مردم قرار داده باشد، هزاران بار در برابر پرسشها وچالشهای رسانهها و افکار عمومی پاسخگو باشد، در برابر تخلفات انتخابات شکایت به خدا ببرد و از ردصلاحیت با آرامش بگذرد، تا مصلحت مردم را بر مصلحت خود مقدم دارد، برای کدام شخصیت با این حجم از تخریب رسمی، پایانی با آرا مردمی بی سابقه و وداعی اینچنین رقم خورد؟
هفتم: اگر حتی مسلمان و پایبند به حرمت دروغ وتهمت وظلم وهتک حیثیت افراد نیستید، آزاده هستید؟، جوانمرد باشید و بگویید این نظامی که امروز به خطر افتاده، با زحمت وتلاش چه کسانی تاسیس و حفظ شده است، آنان که شما تبلیغشان را میکنید در دوران مبارزه و جبهه ها، کجا بودند؟، چه سطحی از علم، چه میزانی از شجاعت، چه بهرهای از هوش وتحصیلات برده اند؟ آیا رواست که گذشت شش سال از درگذشت هاشمی نیز آبی بر آتش کینهها نریزد و این دشمنی را با تداوم تخریب هاشمی و آزار خانواده اش ارضاء شود؟
در پایان رنجنامه خانواده آیت الله هاشمی آمده است:
اگر جرم ما فرزند هاشمی بودن است که به آن افتخار میکنیم. تصور میکنید که اگر در دهه فجر و ایام پیروزی انقلاب، هاشمی را سانسور کنید، اگر در مناسبتهای دفاع مقدس و جنگ تحمیلی فرمانده جنگ را حذف کنید، اگر با برق و آب وگاز و راهها و زیرساختهایی که در دوران سازندگی بنا شد، بر هاشمی بتازید اسم او و محبت او را از دل مردم محو میکنید، به این راه اشتباه ادامه دهید که هرچه در دشمنی با او کردید بر محبوبیت او در زمان زندگیش افزود و پس از درگذشتش نیز تفکر و راه و مکتب هاشمی را زندهتر خواهد کرد.
اکنون که بنا بر آزادی زندانیان سیاسی و معترضان شده است، شاید بتوان با آزادی زنان دربند سیاسی از جمله خواهرمان فائزه، مرهمی بر زخمها و دردها گذاشت، مادران وفرزندان وهمسرانی چشم انتظار این زنان هستند و ایام مبعث رسول اکرم (ص) فرصت مناسبی برای مرهم نهادن بر زخم این خانواده هاست.