بعد از انتخابات ميان دوره اى کنگره امريکا و شکست دموکرات ها در اين انتخابات، نتايج اين انتخابات به انحاى مختلفى از سوى تحليلگران مورد بررسى قرار گرفته است. دکتر سيد محمد کاظم سجادپور، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل امريکا، تاثيرات اين انتخابات را بررسى کرده است.
انتخابات ميان دورهاى امريکا را مى توان در سه وجه بررسى کرد. وجه اول، تاثير اين انتخابات در فضاى داخلى ايالات متحده و تغيير آرايش نيروهاى سياسى در اين انتخابات است. وجه دوم تاثير اين انتخابات در جهت گيرى سياست خارجى دولت اوباما و وجه سوم مى تواند تاثير اين انتخابات در رويکرد سياست خارجى اين کشور در قبال خاورميانه باشد.
وجه اول؛ در رابطه با تاثير انتخابات ميان دوره اى امريکا در فضاى داخلى اين کشور بايد گفت که اين انتخابات بسيار مهم بود و آرايش نيروهاى سياسى در امريکا به گونه اى عوض شد که کم سابقه بود. اين تغيير به نحوى بود که عده اى معتقدند از دوره ترومن يعنى از دهه 1940 تا به حال شاهد چنين تغييرى در انتخابات ميان دورهاى ايالات متحده نبوده ايم. در اين انتخابات، ترکيب مجلس نمايندگان حدود 60 کرسى جابه جا شد. اين تغيير در ترکيب مجلس نمايندگان شکست بزرگى براى دموکرات ها به حساب مى آيد. در رابطه با ترکيب سنا دموکرات ها در عين حفظ اکثريت تعدادى از کرسى هاى خود را از دست دادند. بعد از اين انتخابات در مورد حکمرانان ايالتى هم تغييراتى به وجود آمد و هفت نفر به تعداد حکمرانان ايالتى جمهورىخواه اضافه شدند. اينها در مجموع ضربه بزرگى به سياستهاى دولت آقاى اوباما و دموکراتها بهويژه در صحنه داخلى وارد کرد.
بنا بر نظرسنجىها مسئله اصلى مردم امريکا، مسائل روزمره زندگى اقتصادى ـ اجتماعى داخلى است و نه مسائل بين المللى و حداقل توجه مردم امريکا در اين انتخابات به مسائل بين المللى از جمله افغانستان و پديده مبارزه با تروريسم معطوف بوده است.
وجه دوم؛ على رغم اين که در اين انتخابات سياست خارجى نقش اساسى نداشت، ولى ممکن است در زمينه سياست خارجى پيامدهاى بزرگ و مهمى داشته باشد. صورت اول اين تاثير مى تواند اين باشد که با توجه به اين که اوباما در سياست هاى داخلى به موفقيتى دست پيدا نکرده، سعى مى کند با موفقيت در سياست خارجى، کسرى موفقيت در عرصه داخلى را جبران کند و اين مساله در امريکا مسبوق به سابقه است. در سال 1994 هم که کلينتون در انتخابات ميان دورهاى شکست خورد، بلافاصله سفرى به اندونزى داشت؛ اتفاقا آقاى اوباما هم در سفر 10 روزه خود به آسيا، سفرى هم به اندونزى خواهد داشت. به طور کلى ممکن است اوباما سعى کند از نظر سياست خارجى به موفقيتهايى حتى به صورت شکلى دست پيدا کند تا بتواند عدم موفقيت خود را در عرصه سياست داخلى جبران کند.
صورت دوم اين تاثير مىتواند اين باشد که حضور جمهورىخواهان در کنگره امريکا، دستورالعمل جمهورىخواهان در سياست خارجى را برجسته کند و فشار بر دولت را افزايش دهد. جمهورىخواهان به طور مشخص در سياست خارجى، مخصوصا در مسائل جارى، در چند مسئله ديدگاههاى بسيار مشخصى دارند. اول با تعيين زمان خروج نظاميان امريکايى از افغانستان مخالفند. دوم به استفاده از کاربرد نيروهاى نظامى در سياست خارجى بيشتر معتقدند. سوم در مورد مناسبات بينالمللى امريکا، همکارى با سازمانهاى بين المللى مثل سازمان ملل متحد و اين نوع چندجانبهگرايى گسترده را بر نمىتابند. چهارم در رابطه با چين معتقد به فشار بيشترى به اين کشور هستند و پنجم اين که در بعضى مسائل مربوط به خاورميانه مخصوصا درباره رژيم اسرائيل به حداقل فشار به رژيم صهيونيستى قائل هستند. فشار کنگره ممکن است در اين حوزه ها بيشتر باشد و به هر حال رئيس جمهور مجبور است تعديلاتى در روش و منش سياست خارجى ايجاد کند يا حداقل جمهورىخواهان به طور جدىترى اين مباحث را مطرح کند.
وجه سوم؛ درباره سياست ايالات متحده در قبال خاورميانه و ايران هنوز زود است که بگوييم اين انتخابات چه تغييرى در سياست دولت اوباما در رابطه با ايران و خاورميانه ايجاد مىکند. به نظر مى رسد سياستهاى اوباما درباره ايران تداوم خواهد داشت. نگرش امنيتى امريکا به ايران که نخبگان سياست خارجى ايالات متحده اعم از جمهورىخواه يا دموکرات درباره اين نگرش اجماع نظر دارند، ادامه خواهد يافت. اما به نظر مى رسد در روش اختلافهايى وجود داشته باشد. فشار هاى جناح طرفدار اسرائيل در کنگره و موقعيتى که آنها در کنگره به دست آورده اند، ممکن است نظرات دولت امريکا را تندتر کند. در عين حال ممکن است اوباما با توجه به مجموع محدوديتهايى که دارد، به ايران به عنوان يک موضوع خاص هم نگاه کند. اما بعيد به نظر مىرسد که در چارچوب فعلى تغيير عمده و شگفتانگيزى در رابطه با ايران حداقل به سرعت به وجود آيد.
سفر اخير نتانياهو به واشنگتن نيز با توجه به نتايج انتخابات ميان دورهاى امريکا قابل ملاحظه است. در رابطه با سفر اخير نتانياهو به ايالات متحده بايد گفت که نخستوزيران اسرائيل به طور منظم به امريکا سفر مى کنند. اين سفر ششم بنيامين نتانياهو به ايالات متحده در زمان رياست جمهورى اوباما است و هر سفرى شکل، محتوا و لحن خاص خود را داشته است. اولين ملاقات نتانياهو با اوباما در مارس 2009 بسيار معمولى بود، سال بعد تا حدى برخورد سرد بود و آخرين ملاقاتى که داشتند به دليل ملاحظات داخلى و نزديک بودن انتخابات ميان دورهاى، اوباما رفتار خود را تغيير داد و سعى کرد که برخورد گرمى را با نتانياهو داشته باشد. ولى حرف همه مقامات رژيم صهيونيستى درباره انتخابات اخير، اين است که وضع ما در داخل امريکا بهتر شده است و طورى به اين انتخابات نگاه مىکنند که گويى در انتخابات داخلى خود به پيروزى دست يافتند. لذا اين سفر نتانياهو به امريکا با سفرهاى قبلى متفاوت است. روابط امريکا و اسرائيل بعدى از ثبات استراتژيک را به همراه اختلافات و تفاوتهاى ظريف و ريز را دارد، به نظر مى رسد که نتيجه اين انتخابات منجر به اعمال فشار کمترى از سوى دولت اوباما بر اسرائيل در قضيه مذاکرات صلح شود.