مائوریتزیو کاتلان ۶۲ ساله، هنرمندی ایتالیایی است که به خاطر آثار هجوآمیز، انتقادی و بحثبرانگیزش به یکی از معروفترین چهرههای عرصۀ هنر در روزگار ما تبدیل شده است. او را به خاطر همین ویژگی آثارش «دلقک دنیای هنر» نامیدهاند.
به گزارش فرادید، قصد کاتلان این نیست که فقط آثاری خندهدار یا عجیب بیافریند؛ او میخواهد با آثارش مفاهیم، قاعدهها و رویههای موجود در عرصههای مختلف مثل هنر، سیاست و فرهنگ را به چالش بکشد. استفادۀ خلاقانه و طنزآمیز او از اشیاء و مصالح مختلف در موقعیتهای خاص و عجیب، همیشه بحثهای زیادی در بین منتقدان و مخاطبان دنیای هنر ایجاد میکند. اسبهایی که با سر در دیوار فرو رفتهاند یا آدمهایی که از جالباسی آویزان شدهاند، نمونههایی از قرار دادن اشیاء عادی در موقعیتهای غیر عادی هستند.
شهرت کاتلان به طور خاص از سال ۱۹۹۹ و با نمایش مجسمهای عجیب و متفاوت از پاپ ژان پل دوم آغاز شد. شهرت او در سال ۲۰۱۶ با خلق مجسمهای به اسم «آمریکا» که در واقع یک توالت طلایی بود بیشتر هم شد؛ «کمدین» اسم اثر دیگری بود که در سال ۲۰۱۹ ارائه شد و بحثهای فراوان و داغی را در بین منتقدان هنر ایجاد کرد.
خیلیها کاتلان را از جهت هدف و نوع آثارش، پیرو یکی از مشهورترین هنرمندان قرن بیستم یعنی مارسل دوشان میدانند. دوشان با آثار خلاقانۀ خودش تعاریف رایج از مفهوم «هنر» را به چالش میکشید؛ مثلا او یک بار یک کاسه توالت خریداری شده را به عنوان اثر هنری به نمایشگاه فرستاده بود تا ببیند مسئولان نمایشگاه چقدر از ایدههای تازۀ مخالف با قاعدههای رایج دنیای هنر استقبال میکنند.
در کل شاید برای بینندهای که انتظارات خاصی از «هنر» دارد، آثار کاتلان اصلا شبیه اثر هنری به نظر نرسند؛ اما واقعیت این است که همین غیرعادی بودن و بحثبرانگیز بودن آثار کاتلان و جلب توجه جهانی به آنها برای تبدیل شدن او به یک هنرمند تاثیرگذار کافی بوده است.
در اینجا تصاویری از مشهورترین آثار کاتلان و توضیحات مختصری دربارۀ هرکدام از آنها را ملاحظه میکنید.
این اثر پاپ ژان پل دوم را با تمام لباسهای مخصوصش نشان میدهد، آن هم درحالیکه یک سنگ آسمانی به او برخورد کرده و او را به زمین انداخته است. انگار که عالیترین مقام کلیسا گرفتار عذاب الهی شده باشد! عنوان این اثر اشارهای است به زمان نیایش عصرگاهی در آیین مسیحی که ساعت ۳ بعد از ظهر (ساعت نهم روز) است.
این چیدمان بدون نام در سال ۲۰۰۱ وسط تالار یک موزۀ هنر نصب شده بود. در این اثر مجسمۀ مومی خود کاتلان را میبینیم که مثل یک دزد از داخل یک حفره دارد درون موزه را تماشا میکند. این اثر کاتلان را به عنوان کسی نشان میدهد که برای قاعدههای موجود و پذیرفته شدۀ دنیای هنر، یک بیگانۀ خطرناک به حساب میآید.
این چیدمان چشمگیر که هم طنزآمیز است و هم غمگین، یک سنجاب را نشان میدهد که بر سر میز آشپزخانه خودکشی کرده و هفتتیرش از دستش روی زمین افتاده! اسم عجیب این اثر در واقع همان وِرد جادویی است که فرشتۀ مهربان قصۀ سیندرلا برای تبدیل کردن موشها به اسب کالسکه میخواند! با اینکه ناامیدی و اندوه از سر و روی این اثر میبارد، اما در عین حال با دیدن آن لبخند به لب ما میآید و این پرسش در ذهنمان شکل میگیرد که چه چیزی این سنجاب را به چنین ورطهای از ناامیدی و یاس کشانده است؟!
این توالت طلایی که از ۱۰۳ کیلوگرم طلا ساخته شده بود، مدتی در دستشویی موزۀ گوگنهایم و مدتی هم در مستراح شخصی وینستون چرچیل در قصر بلنهایم انگلستان نصب شده بود تا بازدیدکنندگان در آن ادرار کنند! کنایۀ سیاسی این اثر با اسم عجیب و غریبی که دارد کاملا مشخص است. بعضیها این اثر را هجویهای بر شخصیت دونالد ترامپ و خیلیها آن را نمادی از شکاف طبقاتی موجود در آمریکا تفسیر میکردند. این اثر در سال ۲۰۱۹ از محل نصبش در قصر بلنهایم انگلستان به سرقت رفت.
کاتلان در سال ۲۰۱۹ این موز را از یک میوهفروشی در میامی خرید و آن را با نوارچسب روی دیوار چسباند. این اثر هنری به سرعت در جهان به شهرت رسید. این یک اثر هنری «مفهومی» است که میتوان گفت مهمترین هدفش به چالش کشیدن تعاریف و تصورات رایج از ماهیت هنر است. جالبترین نکته دربارۀ این اثر این است که یک بار به قیمت خیرهکنندۀ ۱۲۰ هزار دلار و بار دیگر به قیمت ۱۵۰ هزار دلار (حدود ۶ میلیارد تومان!) به فروش رسید. البته خریدار این اثر خود موز را نخریده است بلکه امتیاز این اثر را خریده؛ یعنی خودش میتواند موز و نوارچسب را جایگزین کند و باز هم «همان» اثر هنری را داشته باشد.
این اثر که در سال ۲۰۰۷ خلق شد، پنج اسب را نشان میدهد که انگار به درون دیوار پریدهاند و سرشان در آن فرو رفته است. شکارچیها همیشه سر شکارشان را به عنوان افتخار روی دیوار نصب میکردهاند؛ خب، چرا نباید این سنت را برعکس کرد؟! اما آیا اصلا این اسبها مردهاند؟ آیا خودشان با اراده و اختیار به درون دیوار نپریدهاند؟ آیا آنطرف دیوار دنیای دیگری هست؟ اینها سوالات عجیبی است که احتمالا کاتلان دلش میخواسته در ذهن مخاطبان اثرش ایجاد کند. یک منتقد هنری دربارۀ این اثر نوشت: «این یک پرش قهرمانانه است. اسبهای کاتلان دنبال آزادی نیستند؛ آنها دنبال بقا هستند».