فرارو- از نخستین روزهای تشکیل دولت بایدن، یکی از نکاتی که نظر بسیاری از ناظران و تحلیلگران را به خود جلب کرد، ابتکار رئیس جمهور آمریکا و حزب دموکرات این کشور در معرفی "ویلیام برنز"، به عنوان رئیس سازمان سیا بود. ویلیام برنز که از جمله کارکشتهترین و باتجربهترین دیپلماتهای تاریخ آمریکا است. تاکنون به انحا مختلف به واسطه خدماتش در حوزه سیاست خارجی آمریکا مورد تقدیر دولتهای گوناگون این کشور قرار گرفته است. برنز نخستین دیپلمات آمریکایی محسوب میشود که توانسته به کرسی ریاست سازمان سیا برسد.
به گزارش فرارو؛ بسیاری بر این باور بودند که در دوره ریاست ویلیام برنز بر سازمان سیا، این سازمان تا حد زیادی رویکردها و رویههای جدیدی را از خود نشان میدهد و تجربیات دیپلماتیک ویلیام برنز در مسوولیت جدید و حساس او انعکاس مییابد. بدون تردید تجربیات مستقیم برنز از تعامل با ایران و روسیه و دیگر رقبای بین المللی آمریکا، امکانات خاصی را در اختیار دستگاه اطلاعاتی آمریکا قرار میدهد تا این سیستم به نحوی هدفمندتر در قالب مثلا برنامه اتمی ایران و یا جنگ اوکراین، به مصاف رقبایش برود.
در ماههای اخیر رایزنیهای مخفی و مکرر برنز با مسوولان ارشد سعودی و یا رژیم طالبان در افغانستان نیز جنجالهای زیادی را برانگیخته و نشان از آن دارد که برنز در حوزه مسوولیتی خود کاملا جدی است و از هیچ خطری نیز در این رابطه ابایی ندارد. با این حال، به تازگی سفر ویلیام برنز به دو کشور در منطقه خاورمیانه، تحلیل و تفسیرهای زیادی را برانگیخته و دیدگاههای بسیاری در مورد ابعاد و پیامدهای این سفرها ارائه شده است. در ادامه به این دو سفر و مسائل مهم مرتبط با آنها اشاره میشود.
رئیس سازمان سیا در اواسط ماه ژانویه سال جاری میلادی، سفری قابل تامل به لیبی داشت. سفری که از قبل اعلام نشده بود و با بازتابهای گستردهای نیز رو به رو شد. در جریان این سفر، وی ابتدا عازم طرابلس شد و با مقامهای دولت وفاق ملی لیبی دیدار و گفتگو کرد. در مورد این اقدام برنز به طور خاص دو نکته محوری مطرح میشود.
اولا، او در این سفر سعی در تشدید رایزنیها با دولت لیبی داشت و میخواست زمینه را برای دسترسی بهتر و گستردهتر به افرادی فراهم کند که از دید آمریکاییها در حوادث تروریستی نظیر "حادثه لاکربی" دست داشتهاند و یا از چهرههای شناخته شده و برجسته دستگاه اطلاعاتی و امنیتی معمر قذافی رهبر سابق لیبی بودهاند و اکنون در بازداشت دولت وفاق ملی این کشور هستند (نظیر "عبدالله السنوسی"، رئیس سازمان اطلاعات قذافی و جعبه سیاه رژیم وی).
از سوی دیگر، همکاریهای اخیر دولت وفاق ملی لیبی با تشکیلات اطلاعاتی دولت آمریکا و تحویل دادن برخی عناصر القاعده و افراد مرتبط با حادثه تروریستی لاکربی به واشینگتن، سبب شده تا برنز با سفر به لیبی به این دولت پالس مشروعیت را به عنوان پاداش خدمتِ به آمریکا بدهد. مسالهای که برای دولت وفاق ملی لیبی که شدیدا به دنبال کسب مشروعیت بین المللی است، حائز اهمیت است.
در عین حال، ماموریت برنز در لیبی به همین جا ختم نشد. او با سفر به شرق لیبی و شهر راهبردی بنغازی، با ژنرال "خلیفه حفتر"، فرمانده نیروهای موسوم به ارتش آزاد لیبی که بخشهای قابل توجهی از کنترل این کشور را در اختیار دارند دیدار کرد. به این ترتیب عملا ماهیت دوجانبه ماموریت خود را به نمایش گذاشت. حفتر که خود سالها تحت نظارت سیا بوده و در قالب ارتش لیبیِ دوران قذافی، علیه رئیس سابقش شورش کرده، مدتهاست که با چراغ سبز واشینگتن به ویژه در دوران ترامپ، در پی فتح طرابلس و قبضه کامل قدرت در لیبی است با این حال، تاکنون نتوانسته به این هدف خود دست یابد.
تسلط نیروهای ژنرال حفتر بر چاههای نفت لیبی، اهمیت همکاری با وی برای تامین منافع راهبردی واشینگتن را چند برابر کرده است. ویلیام برنز از طریق رایزنی با خلیفه حفتر هم به دنبال استفاده از منابع انرژی لیبی به سود آمریکا است و هم سعی دارد نفوذ راهبردی کشورش را در هر دو جبهه لیبی حفظ کنند و در زمانهای مناسب از ظرفیتهای آن بهره گیرد.
مسالهای که خود نمودی عینی از بازی فرصت طلبانه و به بیان بهتر، عملگرایانه آمریکاییها و به ویژه سازمان سیا در معادلات لیبی است و دیپلمات کارکشتهای نظیر ویلیام برنز به خوبی توان مدیریت هر دو جبهه در راستای منافع ملی آمریکا را دارد و این مساله را نیز در مدت اخیر به خوبی در کارنامه کاری خود نشان داده است. از این رو، ویلیام برنز را باید معمار و مغز متفکر رویکرد دوجانبه دولت آمریکا در مساله لیبی دانست.
سفر دیگر ویلیام برنز که در مدت اخیر بازتابهای زیادی داشته، سفر به اراضی اشغالی بوده است. سفری که در بحبوحه تشدید اعتراضات داخلی علیه دولت نتانیاهو و چهرههای افراطی حاضر در آن و همچنین اوجگیری تنشهای اسرائیل با ایران انجام شده است. در مورد این سفر نیز سه تحلیل ارائه میشود.
یک، بسیاری معتقدند که این سفر را بایستی در ادامه و به موازات سفر اخیرِ اعضای لابی آیپک، جیک سالیوان و برت مک گورک (مشاور امنیت ملی آمریکا، و مشاور مسائل خاورمیانه وزارت خارجه این کشور) و هیاتی از نمایندگان کنگره آمریکا به اراضی اشغالی در نظر گرفت. از این رو، اگر چه به ظاهر گفته شده که سفرهای مذکور و سفر ویلیام برنز با محوریت مقابله با آنچه تهدیدِ ایران عنوان میشود، انجام گرفته با این حال، برخی منابع تاکید دارند که در همگی این سفرها، مساله اصلی و محوری، اوج گیری اعتراضات داخلی در اراضی اشغالی و ناخشنودی مقامهای َآمریکایی از قدرتگیری عناصر افراطی در دولت جدید نتانیاهو بوده است.
مسالهای که در نوع خود میتواند تاثیرات منفی قابل توجهی را بر روابط آمریکا و اسرائیل بگذارد. اهمیت این موضوع زمانی مشخص میشود که بدانیم هتک حرمت مسجد الاقصی توسط تندروهای صهیونیست نظیر "ایتامار بن گویر" و همچنین تاکید دولت جدید اسرائیل بر توسعه شهرک سازیهای غیرقانونی تحت تاثیر تحریکات افرادی نظیر "بزالل اسموتریچ"، همه و همه نه تنها انتقادات گستردهای را از رژیم اسرائیل در جهان غرب برمیانگیزند بلکه حتی میتوانند به تنش و تحریم علیه دولت نتانیاهو نیز ختم شوند. مسالهای که البته پس از پیروزی نتانیاهو و ائتلاف راست گرایان افراطی از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران پیش بینی شده بود.
دوم، اینطور به نظر میرسد که بخشی از رایزنیهای ویلیام برنز در اراضی اشغالی معطوف به روند قابل توجه و رو به رشد جریان مقاومت در عمق سرزمینهای اشغالی بوده است. مسالهای که نمود عینی خود را در قالب دو عملیات استشهادی اخیر در قدس اشغالی که با کشته شدن ۹ صهیونیست و زخمی شدن چندین تن دیگر همراه بود، نشان داد. عملیاتهایی که در پاسخ به اقدامات خشونت آمیز نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی در شهرهای مختلف کرانه باختری به ویژه شهر جنین انجام شد.
نکته قابل تامل در مورد نوعِ واکنش جریان مقاومت فلسطینی این است که این حملات با فاصله بسیار کمی پس از حملات صهیونیستها صورت میگیرند و در مقایسه با گذشته، قادر به تحمیل هزینههای به مراتب گستردهتری نیز هستند. مسائلی که همه و همه در کنار هم نه تنها نگرانی محافل سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی رژیم اسرائیل را برانگیختهاند بلکه هشدار مقامهای ارشد امنیتی آمریکایی نظیر ویلیام برنز به اسرائیل را به نیز در پی داشته که اگر دولت نتانیاهو بنا داشته باشد همچنان به روند سیاستها و اقدامات غیرسازنده و افراطی خود علیه فلسطینیها ادامه دهد، احتمالا باید انتظار سناریوهای به مراتب خطرناکتری را نیز داشته باشد.
احتمال میرود که بخش قابل توجهی از رایزنیهای برنز با نتانیاهو و همتایانش در تشکیلات امنیتی و جاسوسی اسرائیل، معطوف به این تهدیدات باشد. در نهایت باید گفت که مساله ایران و به طور خاص تشدید تنشها میان رژیم صهیونیستی و ایران و در چهارچوبی کلانتر مشکلات دولت آمریکا با تهران نیز از جمله مسائل مهم و محوری در قالب رایزنیهای نتانیاهو در اراضی اشغالی بوده است.
این مساله زمانی از اهمیت بیشتر برخوردار میشود که بدانیم تنها در فاصله زمانی کمی پس از حضور برنز در اراضی اشغالی، برخی منابع سیاسی و خبری بر این باورند که این رژیم اقدام به چند حمله خرابکارانه علیه تاسیسات نظامی و دفاعی کشورمان کرده است.
در این فضا، احتمالا ویلیام برنز و کلیتِ دولت آمریکا نیز با توجه به تشدید تحرکات و اقدامات ضدایرانی در عرصه منطقهای و بینالمللی پس از: وقوع اعتراضات در کشور، طرح ادعاهای مختلف علیه ایران در قالب جنگ اوکراین، به بنبست رسیدن مذاکرات احیای برجام و اراده پارلمان اروپایی جهت گنجاندن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی، موقعیت را مساعد دیدهاند تا موج تازهای از تنشزایی علیه ایران را در پیش گیرند و از این طریق، شدت فشارها بر ایران را تا جای ممکن افزایش داده و در نهایت آن را به مسیری که مطلوب خودشان است هدایت کنند.
سفرهای اخیر ویلیام برنز در مقام رئیس سازمان سیا به لیبی و اراضی اشغالی فلسطین، بدون تردید سفرهای مهمی بوده اند و میتوانند آثار و تبعات مخصوصا منطقهای خود را در آینده نزدیک به نمایش بگذارند. موضوعی که دقت نظر تصمیم سازان و سیاستگذاران کشور جهت مقابله با تبعات منفی و بلندمدت این قبیل سفرها علیه منافع ملی ایران را بیش از پیش طلب میکند.