تصور عمومی بر این است که فرهنگ هواداری از تیمهای ورزشی و مخصوصا فوتبال متعلق به تاریخ معاصر است. اکثر مردم و حتی پژوهشگران میگویند پدیدههای رایج دنیای ورزش نظیر افراطیگری، هولیگانیسم، استفاده سیاستمداران از ورزشهای محبوب، درگیر شدن سیاست و ورزش بعد از شکلگیری ورزش حرفهای به وجود آمدهاند. با این حال نگاهی به روایتهای تاریخی نشان میدهد ریشه چنین چیزهایی به زمانهای بسیار دور برمیگردد. آنقدر دور که کسی تصورش را نمیکند؛ به دستکم ۱۷ قرن پیش!
به گزارش اعتماد، در سال ۵۳۲ میلادی و در چنین روزهایی (۲۴ و ۲۵ دی) یک مسابقه ارابهرانی که آن زمان محبوبترین ورزش در میان رومیان به حساب میآمد در قسطنطنیه پایتخت روم شرقی برگزار شد. این مسابقه بین دو تیم آبیها و سبزها نمادهای این رشته ورزشی انجام شد. مسابقهای که تبعات باور نکردنی بهجا گذاشت و درنهایت با شکلدهی شورشی به نام «نیکا» به کشته شدن ۳۰ هزار نفر و یکی از بزرگترین جنگهای تاریخ میان ایران و روم منجر شد. جالب است بدانید تمام اصطلاحات امروزی دنیای هواداری فوتبال حتی کلمه «تیم حکومتی» به معنای تیمی که سیاستمداران طرفدار آن هستند و برای پیروزیاش تلاش میکنند در مقابل «تیم مردمی» که امروز در ایران هم بسیار زیاد بین طرفداران سرخابی به گوش میرسد، وجود داشت!
شورشهای موسوم به نیکا در سال ۵۳۲ در قسطنطنیه از یک مسابقه ارابهرانی آغاز شد. ورزشی که به مدت هزار سال نقش کلیدی در جهان باستان داشت. در بین این سالها دوران باشکوه این رشته ورزشی در سیرک ماکسیموس رم به هیپودروم در قسطنطنیه منتقل شد.
طرفداران ارابهرانی بسیار متعصب بودند. جمع شدن مردم در ورزشگاه برای تشویق تیم خود تنها بخشی از این علاقه بود. کالاهای زیادی مانند مجسمههای ارابهسواران بسیار محبوب بود. لوحهایی که روی آن طرفداران از خدا میخواستند تیم مورد علاقهشان برنده شود و تیم حریف ویران در کاوشهای باستانشناسی کشف شده است. ارابهسواران مانند فوتبالیستهای امروزی درآمدی داشتند که نسبت به سایر ورزشکاران و حرفههای دیگر قابل قیاس نبود. به همین دلیل بود که یوونال شاعر سرشناس آن دوران نوشت: «مردم تنها به دو چیز مشتاقانه امیدوارند: نان و سیرک»
محبوبیت ارابهسواری به قدری شدید بود که امپراتورها همیشه در تلاش بودند تا از علاقه مردم به این رشته ورزشی به نفع خود استفاده کنند. همانطور که ژوستینین در سال ۵۳۲ اقدام به این کار کرد و البته نتایج فاجعهباری به بار آورد.
در قرن پنجم و زمانی که قسطنطنیه ردای روم را به خود گرفت باندهایی درون گروههای هواداری شکل گرفتند که شبیه اولتراهای فوتبال بودند. در زمان امپراتور آناستاسیوس چندین شورش برجسته رخ داد. تلفات چند درگیری از میان این شورشها قابل توجه بودند، تنها در یک مورد که هواداران تیم آبیها در کمین طرفداران تیم سبزها در سال ۵۰۱ نشستند ۳۰۰۰ نفر در درگیری کشته شدند!
پتانسیل این گروههای سازمان یافته آنها را به نیرویی تبدیل کرد که میشد روی آن حساب گشود. در آن زمان مردم مجبور بودند که بین این دو تیم یکی را انتخاب کنند. خود ژوستینین طرفدار آبیها بود درحالی که تئودوسیوس دوم امپراتور گذشته از سبزها طرفداری میکرد. آناستاسیوس که پیش از این دو بر تخت فرمانروایی تکیه زده بود سعی داشت بیطرف بماند برای همین به طرفداری از تیم سوم شهر که کمتر محبوب بود یعنی قرمزها پرداخت! به واسطه چنین وضعیتی بود که در سیاست بیزانس استفاده از این نیروها در سیاست مورد بحث قرار گرفت. مخصوصا اینکه بسیاری از سیاستمداران طرفداران یکی از این دو تیم بودند و امپراتورها نیز در دورههای مختلف به طرفدارای از یکی از این دو تیم مبادرت میکردند.
طرفداری امپراتور از آبیها به آنها اجازه میداد که خودشان را برتر از دیگران بدانند. برخی از تاریخنویسان جنایتهای عجیبی به آبیها نسبت دادهاند و نوشتهاند که مقامات هیچ کاری براری مجازات حامیان خشن آبیها در نظر نمیگرفتند. با این حال در سدههای بعد مشخص شد که این اتهامات برای بیشتر زیر سوال بردن سیاستهای ژوستینین بوده و شاید تنها پوئن مثبت آبیها این بود که میتوانستند صدای خود را بیشتر به گوش مقامات برسانند، چراکه بیشتر مناصب آن دوره دراختیار آبیها بود. یکی از تاریخنویسان در این زمینه ذکر کرده: «اینکه ژوستینین تیم مورد علاقهاش را واضح اعلام میکرد، احتمالا آبیها را جسور کرد. نه در حدی که آنطور که پروکوپیوس میگوید، نظم اجتماعی را با عیاشی و جنایت بههم بریزند، بلکه احتمالا تا حدی که احساس میکردند حق دارند شکایتهای خود را نزد امپراتور ببرند.»
بنابراین هنگامی که هواداران آبی از امپراتور خواستند دو محکومی که در شب ۱۰ ژانویه سال ۵۳۲ از طناب دار فرار کنند را ببخشد مطمئن بودند که پاسخ خواهند شنید.
داستان این بود که در سال ۵۳۱ و در جریان یکی از شورشهای بعد از مسابقه که امری عادی بود هفت نفر از اعضای آبیها و سبزها به علت قتل عمد محکوم شدند. حکم آنها چوبه دار بود. با این حال در ۱۰ ژانویه ۵۳۲ دو نفر از آنها فرار کردند. امپراتور در آن زمان مشغول مذاکره صلح با ساسانیان بود که شنید هواداران خشمگین درخواست عفو این دو نفر را دارند. امپراتور برای آرام کردن اوضاع دستور داد یک مسابقه بین دو تیم ترتیب داده شود و مجرمان هم به جای اعدام راهی زندان شوند. او نمیدانست که با این تصمیم چه اتفاقات هولناکی در انتظارش خواهد بود.
در تاریخ ۱۴ ژانویه (دیروز) جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ هزار نفر که برای تماشای مسابقه جمع شده بودند برای آزادی این دو محکوم در اتحادی بینظیر فریاد زدند. نیکا که در زبان یونانی به معنای الزام برای پیروزی است تبدیل به شعار آنها شد. در همان مسابقه تیم آبی برنده شد، ولی تماشاچیان سبز اعتقاد داشتند که داوران عمدا تیم آبی را برنده کردند تا امپراتور را خوشحال کنند!
تماشاچیان عصبانی از ورزشگاه خارج شدند و به سمت مرکز شهر رفتند و ساختمانهای دولتی را به آتش کشیدند و دو زندانی را آزاد کردند. آنها شورشی را به راه انداختند که در تاریخ به شورش نیکا مشهور شد. ژوستینین با خوشبینی احمقانهای اعلام کرد یک مسابقه دیگر بین دو تیم ترتیب داده شود تا شاید با درگیر شدن مردم به مسابقه، مساله حل شود، اما شورشیان که ضعف امپراتور را دیده بودند کل هیپودروم را به آتش کشیدند و خواستههای جدیدی را مطرح کردند از جمله برکناری سه مقام اصلی در دولت بود. این سه فرماندهانی بودند که در جنگ با ایران شکست خورده بودند. با ادامه ناآرامیها امپراتور با خواسته آنها موافقت کرد. کوتاه آمدن امپراتور کار را برای او سخت کرد و شورشیان بیمهابا نیمی از شهر را به تصرف خود درآوردند و تبدیل به ویرانه کردند.
در این نقطه بود که برخی از سناتورها که از اقدامات ژوستینین مخصوصا در قبول وضع مالیات سنگین برای پرداخت باج سالانه به شاهنشاهی ایران ناخرسند بودند از شورشها حمایت کردند. درنهایت شورشیان خواسته اصلی خود را مطرح کردند: آنها درخواست کردند امپراتور برکنار شده و هیپاتیوس برادرزاده امپراتور قبلی آناستاسیوس یکم به تخت پادشاهی بنشیند. درحالی که همه چیز برای فروپاشی امپراتوری ژوستینین آماده بود و او قصد داشت کشور را ترک کند تئودورا همسر امپراتور که خودش طرفدار آبیها بود و مشاورانش او را از انجام این کار بازداشتند، آنها امپراتور را به یک دژ نظامی بردند و نقشهای کشیدند.
ناآرامیها پایان یافته بود و همه آماده تاجگذاری هیپاتیوس بودند، اما نارسس خواجه ژوستینین با یک کیسه پر از سکه طلا سراغ آبیها رفت و به آنها گفت امپراتور همیشه طرفدار شما بوده درحالی که امپراتور جدید طرفدار سبزهاست. او به این وسیله و با دادن سکههای طلا طرفداران آبیها را از شورشیها جدا کرد و در سمت مقابل ارتش ژوستینین به سبزها حمله و آنها را قتل عام کرد.
ژوستینین دستور داد سر هیپاتیوس نیز از بدن جدا شود. در این قتل عام ۳۰ هزار نفر کشته شدند و پس از آن امپراتور اقدام به بازسازی شهر گرفت.
اما این پایان کار نبود. روم شرقی به دلیل درگیر شدن در شورش نیکا و صرف تمام بودجه مملکت برای بازسازی شهر نتوانست خراج سالانه خود را به شاهنشاهی ایران پرداخت کند و درنهایت ارتش ایران با دستور خسروانوشیروان از چند ناحیه قلمروی روم شرقی را مورد حمله قرار داد. ارتش ایران موفق به اشغال برخی مناطق روم شرقی ازجمله حلب، انتاکیه، دارا و لازیکا در گرجستان امروزی شد. در نبرد لازیکا ۳۰ هزار رومی کشته شدند.
نقش برجسته یک مسابقه ارابهرانی در بروز شورشی که چند ده هزار کشته مستقیم و غیرمستقیم بهجا گذاشت یکی از خواندنیترین وقایع تاریخی است. ژوستینین که در میانه شورشها تا لحظه فروپاشی هم پیش رفت بعد از تسلط بر اوضاع جایگاه خود را از قبل هم مستحکمتر کرد و توانست سرزمینهای ازدست رفته را نیز در شمال ایتالیا و آفریقا بازپس گیرد. او کلیسای ژوستینیان را بازسازی کرد که همچنان با شکوه باقی مانده است.