روی کار آمدن ابراهیم رییسی در شرایطی اتفاق افتاد که تهران شانسی طلایی برای بازگشت به برجام، ترمیم روابط با غرب و رفع تحریمها را پیش روی خود میدید، اما دولت سیزدهم ترجیح داد اولویت خود را تقویت روابط با همسایگان اعلام کرده و مسیر متفاوتی را از دولتهای یازدهم و دوازدهم دنبال کند. اکنون یک سال و نیم پس از آغاز به کار دولت، نتیجه به دست آمده نتیجهای قابل دفاع نیست.
به گزارش اعتماد، در جهان فشارهای بینالمللی علیه تهران افزایش پیدا کرده، بیم منزوی شدن دوباره ایران میرود و در منطقه نیز دستاورد چشمگیری در زمینه سیاست خارجی به دست نیامده.
گفتگو با فریدون مجلسی را در ادامه میخوانید:
دولت سیزدهم با شعار تقویت روابط با همسایگان و کشورهای منطقه کار خود را آغاز کرد، اما اکنون علاوه بر مشکلات و تنشهایی که در عرصه بینالمللی با آن مواجهیم در عرصه منطقهای نیز نشانههایی از وجود مشکلات جدی وجود دارد. ارزیابی شما از وضعیت فعلی روابط ایران با همسایگان چیست؟
بگذارید ابتدائا مروری بر چالشهایی که در عرصه بینالمللی با آن روبرو هستیم، داشته باشم. یکی از مهمترین موضوعات برجام است که مذاکرات احیای آن ماهها به طول انجامید، اما نتیجهای در پی نداشت. چهار ماه قبل زمانی که عملا همه طرفها بر سر متن به دست آمده اتفاق نظر داشتند، ایران تصمیم گرفت متن مذکور را نپذیرد و همین مساله باعث ایجاد تردیدهایی جدی در کشورهای غربی در خصوص تمایل ایران به احیای برجام شد. ما در این زمینه با یک مشکل دیگر هم روبرو بودیم.
کسانی پرونده هستهای ایران را در دست داشتند که از ابتدای امضای توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ مخالف آن بودند. عدم احیای برجام باعث شد سیاست فشار حداکثری که از دوره دونالد ترامپ و همزمان با خروج ایالات متحده از برجام اجرای آن آغاز شده بود ادامه پیدا کند و تحریمهای امریکا که در اصل تحریمهایی یکجانبه و غیرقانونی بود با اجرا شدن از سوی قریب به اتفاق کشورها در میدان عمل جنبه بینالمللی پیدا کند.
این مساله باعث شد تجارت بینالمللی ایران محدود به درگاههای محدودی نظیر چین یا عراق یا ترکیه شود. ببینید، تحریم یعنی منزوی شدن اقتصاد کشور و این مساله به مرور به تضعیف قدرت منجر میشود.
در دوران ریاستجمهوری آقای روحانی در دو نوبت تلاش شد تا تحریمها برداشته شود؛ بار اول در مساله برجام بود که یک موفقیت نسبی به دست آمد و بخش عمده تحریمهای موثر برداشته شد، اما سلسلهاتفاقاتی باعث شد با خروج ترامپ از برجام این تلاش ناکام بماند. دومین بار تلاش برای رفع تحریم در مذاکرات احیای برجام اتفاق افتاد که پیشرفت قابل توجهی هم حاصل شد و در اوایل سال ۱۴۰۰ زمانی که توافق روی میز قرار داشت، مورد تایید قرار نگرفت و مذاکرات به چند ماه بعد و روی کار آمدن دولت آینده موکول شد.
در شروع مذاکرات از سوی دولت سیزدهم هم دیدید چه رویکردی در پیش گرفته شد و چگونه با طرح پیشنهادهای عجیب کار پیچیدهتر شد. برداشت من این است که امروز در موقعیتی قرار گرفتهایم که حتی اگر شرایطی را که غرب در دورهای پیشین روی میز گذاشته بود، بپذیریم هم امکان احیای برجام وجود داشته باشد.
موضوع دیگر این است که در جنگ اروپا با غرب که در اوکراین متجلی شده، نام تهران عملا در کنار نام روسیه و دیگر متحدان مسکو نظیر روسیه سفید قرار گرفته است. این جنگ مزید بر علت شده تا مشکلات و تنشها میان ایران و غرب تشدید شود. واقعیت این است که در شرایط فعلی غرب اصلا بدش نمیآید که این جنگ جنبه فرسایشی پیدا کند و روسیه و متحدان مسکو را آنقدر تضعیف کند که دیگر تهدیدی جدی برای اروپا نباشند. سیاستهای منطقهای ایران هم همه تحتتاثیر همین چالشها و مشکلات بینالمللی هستند و علاوه بر این چالشها، اختلاف نظرها بر سر سیاستهای ایران در منطقه روند بهبود روابط با کشورهای منطقه را دچار ابهام کرده است.
خب مشخصا اگر بخواهیم در رابطه با منطقه صحبت کنیم یکی از مهمترین موضوعات، مساله عربستان است. به رغم آنکه ایران و عربستان در دو سال اخیر مسیر ترمیم رابطه را در پیش گرفتند اخیرا شاهد بیمیلی از طرف سعودی و متوقف شدن روند مذاکرات دو طرف هستیم. برخی رسانهها نیز از ترمیم رابطه واشنگتن و ریاض به دلیل مسائل ایران خبر دادهاند. فکر میکنید ریاض چه سیاستی در قبال ایران در این شرایط اتخاذ کرده است؟
به عقیده من اصرار و تمایل عربستان به بهبود روابط با ایران نوعی تشویق تهران به قبول برجام و احیای توافق هستهای بود. برای اینکه عربستان هدف و اولویت خود را خط توسعه اقتصادی و تقویت بنیه و قدرت اقتصادی را در پیش گرفته و آنها ترجیح میدادند با رقبای منطقهای خود به نوعی تفاهم دست پیدا کنند تا با کاهش تنشها امکان رشد اقتصادی بیشتری داشته باشند. ارزیابی آنها این بود که با پذیرش توافق هستهای از سوی ایران، کاهش تنشها میان ایران و غرب و به تبع آن کاهش تنشها در منطقه، رشد اقتصادی عربستان سرعت بیشتری خواهد گرفت.
چند روز پیش ویدیویی مربوط به سال ۲۰۱۸ از ولیعهد عربستان منتشر شد که طی آن محمد بن سلمان ولیعهد این کشور از تمایل خود برای رسیدن خاورمیانه به اروپا سخن میگفت. امروز حدود چهارسال از آن زمان گذشته و میبینیم که خاورمیانه پیشرفتهای اقتصادی زیادی داشته است. البته از نظر فرهنگی هنوز فاصله زیادی تا رسیدن به این هدف وجود دارد، اما این حرفها مرا به یاد محمدرضا پهلوی میاندازد که تصور میکرد توسعه صنعتی و اقتصادی کافی است. به بحث بازگردیم. امروز نگاه عربستان با سال گذشته تفاوت کرده. آنها که شاهد افزایش تنش میان ایران و غرب هستند، ترجیح میدهند در این درگیری در کنار غرب خود را برای افزایش فشار بر ایران و حتی برخورد نهایی آماده کنند. متاسفانه برداشت من این است که گروهی در داخل ایران هم از این برخورد نهایی بدشان نمیآید.
اظهارات شما مبنی بر تشویق ایران از سوی عربستان برای احیای برجام در شرایطی مطرح میشود که یادمان هست سعودیها در سال ۲۰۱۵ چگونه تلاش کردند برجام به نتیجه نرسد و بعدتر با خروج امریکا از برجام به بخشی از جریان فشار علیه ایران تبدیل شدند. چه چیزی تغییر کرده که میگویید عربستان در پی احیای برجام بوده؟
در آن زمان عربستان نگرانیهای بسیاری از سیاستهای منطقهای ایران داشت و در نوعی خصومتورزی چنانکه مقامهای ارشد ریاض هم میگفتند تلاش داشت تنش در منطقه را به درون خاک ایران بکشاند. تجربه خروج امریکا از برجام و تشدید تقابلها در منطقه به آنها نشان داد که ایران زمانی که در برجام باشد سیاست منطقهای آرامتری را دنبال میکند. در شرایط جدید و با توجه به اصرار طرفهای غربی به تغییر سیاستهای منطقهای ایران و گفتگو درباره این مساله پس از احیای برجام، عربستان نگرانیهایش کاهش یافته بود و در پی کاهش تنش با ایران بود.
امروز، اما شرایط متفاوت است آنها بر خلاف زمانی که گفتگوها برای احیای برجام بهطور جدی در جریان بود، حالا غرب را تمامقد روبروی ایران میبینند و در سایه حمایت غرب دیگر نیازی به پیشبرد مسیر دوجانبه کاهش تنشها با ایران احساس نمیکنند. عربستان اقتصاد، صنعت، توسعه و حتی الگوی پیشرفت خود را جهان غرب قرار داده و در این گونه مسائل هم در کنار غرب میایستد.
اخیرا شاهد سفر وزیر خارجه امارات به سوریه و دیدار صمیمانه با بشار اسد بودیم. همزمان ترکیه نیز از عادیسازی رابطه با سوریه سخن گفته است. انگیزه کشورهای عربی از تلاش برای کاستن از تنش با دمشق را چه میدانید؟
بشار اسد در جریان بحران سوریه نشان داد که برای حفظ جایگاه خود به هر ابزاری متوسل میشود و اکنون برای ادامه حضور خود در قدرت و گشوده شدن درهای رونق اقتصادی به سوی سوریه به تقویت روابط خود با کشورهای عربی میپردازد. کشورهای عربی هم اهمیت زیادی برای نقش ژئوپلیتیکی سوریه و همچنین مسیر مدیترانه قائلند و پیشنهادهایی را در این مسیر به بشار اسد ارایه دادهاند. آنها موضوع کاهش نفوذ ایران را هم دنبال میکنند.
تمایل ترکیه هم به این مساله به این دلیل است که در پی جنگ اوکراین دو بازار اصلی واردات محصولات این کشور ضربه وارد شد و ترکیه بهشدت در پی بازارهای جدید است. آنکارا بهشدت مشتاق است که کشورهای همسایه به ویژه سوریه که در وضعیت اقتصادی بدی به سر میبرد سر و سامانی پیدا کنند و تولیدات ترکیه بازاری جدیدتر و بزرگتری پیدا کند. البته ترکیه انگیزههای امنیتی هم در این خصوص دارد.
فکر میکنید عربستان هم در پی سازش با سوریه بشار اسد باشد؟
قطعا بله. عربستان با جاهطلبیهای ولیعهد حاکم مشتاق است که سوریه را هم به زیر چتر نفوذ خود بکشاند. کما اینکه سیاست این کشور را در قبال قطر دیدیم و شاهد بودیم چگونه آن همه خصومت پیش از بازیهای جام جهانی کنار گذاشته شد و ریاض و دوحه روابطی دوستانه پیدا کردند. در سفر بایدن به منطقه یا در سفر رییسجمهور چین به منطقه دیدیم که این کشورها چگونه در کنار هم در ریاض حضور یافتند.
اخیرا سه کشور روسیه ترکیه و سوریه رفتوآمدهایی را برای هموارسازی رابطه میان دمشق و آنکارا پیش بردهاند. ایران حلقه مفقود این مثلث است که پیش از این با روند آستانه آن را میشناختیم. آیا روسیه و ترکیه، ایران را از این روند حذف کردهاند؟
ترکیه یک بندبازی ماهرانه انجام میدهد. هم نفوذ سیاسی خود را در سوریه حفظ و تقویت میکند و هم با تضعیف مناطق کردنشین سوریه به اهداف امنیتی خود دست مییابد. این وضعیتی که ترکیه پیش میبرد باعث میشود در آینده این کشور هم بتواند دست برتر اقتصادی را در سوریه پیدا کند و هم بر مشکلات امنیتی خود با اقلیت کردها فائق آید.
به نظر شما تهران چرا در برابر این تحرکات که کاهش نفوذ ایران در منطقه را به دنبال دارد سکوت کرده است؟
مساله به اولویتهای سیاست خارجی و نتایج آن بازمیگردد. سیاست خارجی ما باعث شده با مشکلات بسیاری در داخل نظیر تورم، بیکاری و گرانی و بسیاری از مشکلات داخلی دیگر مواجه باشیم. تحرکات برای منزوی ساختن ایران هم بهشدت در جهان افزایش پیدا کرده. اقداماتی که علیه ایران انجام میگیرد به ویژه از سوی کشورهای غربی به اندازهای شدید است که عملا دیگر کشورها تمایلی به برقراری رابطه با ایران و دخیل کردن ایران در روندها ندارند. یک کشور زمانی که میخواهد نفوذ و بازیگری مناسب داشته باشد باید حداقلی از روابط عادی را با کشورهای دنیا داشته باشد.
واقعا برداشت من این است گامهایی که از سوی کشورهای غربی برداشته میشود گامهای خطرناک و جنگطلبانهای است که پیشتر در آستانه حمله به یوگسلاوی، حمله به افغانستان و حمله به لیبی برداشته شده بود. تبلیغات غربیها دقیقا مشابه همان زمان است؛ آنها از یک سو در حال توجیه افکار عمومی جهان هستند و از سوی دیگر وضعیت را به نحوی پیش میبرند که اذهان را در داخل کشور برای بروز چنین شرایطی آماده کنند. این مساله به اتفاقات بسیار شومی میتواند منجر شود. ما برای اینکه بتوانیم حق خود را در منطقه و جهان بگیریم باید و باید منافع ملی ایران را در اولویت قرار دهیم.
در حالی که شما هشدار میدهید وضعیت روابط منطقهای و بینالمللی ایران وضعیت مناسبی ندارد، ما شاهد روی کار آمدن یک دولت افراطی در اسراییل هستیم. با توجه به اینکه نتانیاهو دو اولویت اصلی خود را مقابله با ایران و توسعه دامنه عادیسازی رابطه با کشورهای عربی اعلام کرده، فکر میکنید این موضوع چه تبعاتی برای ایران داشته باشد؟
یک واقعیت خطرناک این است که اسراییل توانست مساله تاریخی اعراب و اسراییل را به مساله ایران و اسراییل تبدیل کند. آنها در داخل فلسطین هم نوعی دو دستگی ایجاد کردند. یک حکومت در غزه که نزدیک به جمهوری اسلامی است و یک دولت خودگردان که روز به روز ضعیفتر شده و توان چندانی برایش باقی نمانده. آنها در این شرایط به سودجویی برای خود مشغولند. متاسفانه اسراییل امروز توانسته در منطقه و کشورهای همسایه ایران نفوذ خود را بیشتر کند. از جمهوری آذربایجان گرفته تا بحرین و امارات شاهد حضور اسراییل هستیم. این برای منافع ایران اصلا خوب نیست.
آقای مجلسی ما شاهد هستیم که به رغم تاکید بر در اولویت قرار داشتن روابط با همسایگان در عمل حتی در کشورهایی نظیر عراق هم مقامهای این کشورها از واژه مجعول خلیج عربی استفاده میکنند و به دنبال کاستن از نفوذ ایران هستند. چرا با چنین وضعیتی مواجهیم؟
در شرایطی که همه کشورهای خاورمیانه در حال پیشرفت اقتصادی بودند، اقتصاد ما رو به زوال بود و ضعفی در ایران پدیدار شد که به دیگران اجازه داد بود و نبود ما را نادیده بگیرند. یا ما تغییر شیوه داده و قدرت خود را بازمییابیم یا بار دیگر با چنین وضعیتی دچار میشویم که پیشتر در پی ۶ قطعنامه احمدینژادی به آن دچار شدیم. در آن زمان مجبور شدیم به برجامی تن دهیم که به نظرم ملایمترین و مناسبترین راه برای عبور از بحران بود. من به عنوان یک حامی آرامش و صلح و توسعه اقتصادی برای اقتدار احساس میکنم باید تجدیدنظری در سیاست خارجی داشته باشیم. در موضوع عراق هم باید گفت فقط مشکل ما به کار بردن واژه مجعول خلیج عربی نیست.
عراقیها هنوز قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر را هم زیر پا میگذارند و با این همه فداکاری که جمهوری اسلامی برای نجات عراق انجام داد، رفتار مناسبی ندارند. یک طرف مشکل این است که تهران به دلیل فداکاریهایی که به آن اشاره شد یک حق ویژهای برای خود در عراق قائل است و به دنبال نوعی سروری است که از سوی عراقیها به ویژه عراقیهایی که سالها زیر بمباران تبلیغات ضد ایرانی صدام حسین بودند، پذیرفته نمیشود. اگر قرار باشد با زحمت بسیار اصلاحی در این مساله صورت بگیرد، در وهله اول عراق نیاز به احترام به حاکمیت ملی عراق و عدم اعمال نفوذ در این کشور دارد. در ادامه باید گفت همیشه باید منافع ملی ایران در اولویت قرار گیرد. باید پاکسازی شطالعرب و موانعش برطرف شود. باید حفاری چاههای ما در شطالعرب به اجرا گذاشته شود. باید هرگونه مقاومتی در برابر اجرای توافق ۱۹۷۵ اکنون و بهشدت در هم کوبیده شود وگرنه فردا برای همین کار هم دیر خواهد بود.
گماشتن چند لیسانسه معارف به امور حساس کشور مانند برجام فرجامی جز بدبختی و ویرانی ندارد که بخشی از ان را امروز می بینیم