روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان «تشویق ایسلندی روی ماشین زرهی» نوشت: برد تیم ملی و حاشیههایش هنوز بحث داغ شبکههای اجتماعی است. تصاویر، گزارشها و تحلیلهایی که از بازی ارایه شده آنقدر زیاد، متنوع و گاهی غیر قابل باور است که در زمانی محدود قابل بررسی نیستند. بدون شک آنچه از اتفاقات روز جمعه بهجا خواهد ماند در تاریخ بارها و بارها مورد استناد قرار خواهد گرفت. احتمالا خیلی از متفکران برای مثال از وضعیتهای غیر قابل توضیح به جمعه ۴ آذر ایران اشاره خواهند کرد.
تیم ملی ایران بعد از باخت ۶ بر ۲ مقابل انگلیس در بازی نخست و با انبوهی از احساسات متناقض میان مردم وارد میدان رقابت با ولز شد. ایران این بازی را دو بر صفر برد. طبق عادت سالهای قبل انتظار میرفت این پیروزی بسیاری از مسائل را حل کند. شکلی از آشتی ملی به خود بگیرد. مردم را به خیابان بکشاند، برای شادی دستهجمعی و در مجموع یک روز خوب برای ایرانیها بسازد. اما برد تیم ملی نه تنها همه چیز را حل نکرد که ابهامساز شد. نه تنها به آشتی ملی کمک نکرد که فضا را بیشتر از قبل به سمت دوقطبی برد. نه تنها به یک شادی دستهجمعی نینجامید که عجیبترین تصاویر ممکن را به وجود آورد و در نهایت به یک وضعیت پارادوکسیکال ختم شد. درست عین تصویر رامین رضاییان بعد از گلزنی: تصویری با چشمانی اشکبار و دهانی در حال خنده.
اولین چیزی که بعد از برد تیم ملی مقابل ولز جلب توجه کرد، تصاویر شادی ماموران یگان ویژه و لباس شخصیها در خیابان همراه با پرچم ایران و رقص نور و موزیک بود. مامورانی با چهرههای پوشیده که باتوم و گاز اشکآور و سلاح به دست داشتند و روی ماشینهای زرهی غولآسای سیاهرنگ میرقصیدند تصاویری فراتر از خلاقیتهای سالوادور دالی خلق کرد. همان مامورانی که در خیابان حضور داشتند تا کسی جرات حضور در میدانها را پیدا نکند، شیرینی و شربت پخش میکردند. آنهایی هم که خودشان را به میدانها رسانده بودند دچار یک پرسش بنیادین شدند. اینکه چرا همه چیز با شادی بعد از برد ایران مقابل مراکش فرق دارد؟ چرا استایل اکثر آدمهایی که حضور دارند به یک طبقه خاص میخورد؟ چرا تعداد جمعیت حاضر در میدان انقلاب چشمگیر نیست؟ آنها فراموش نکرده بودند بعد از پیروزی ایران مقابل مراکش در جام جهانی ۲۰۱۸ یا بعد از صعود به جام جهانی ۲۰۱۴ در خیابانهای شهرهای بزرگ و کوچک چه خبر بود. آنها قفل شدن خیابانها از شمال تا جنوب شهر را دیده بودند. آنها یادشان نرفته بود که در آن روزها مردم از هر قشر و طبقهای حضور داشتند و در خیابانها جای سوزن انداختن نبود. اما جشن روز جمعه با همه جشنهای قبل فرق داشت. بخش مردم آن خیلی کمرنگ بود.
بعد از انتشار این تصاویر بود که یکی از پررنگترین بحثهای پیرامون تیم ملی در شبکههای اجتماعی بین کاربران شکل گرفت. خیابانهای خلوت پایتخت و شهرهای بزرگ که گاهی با حضور جمعیتهای از پیش تعیین شده نمایی از شادی دستهجمعی را ارایه میکرد این سوال را برای برخی به وجود آورد که آیا نوع مواجهه با تیم ملی از سوی مردم در یک ماه گذشته درست بود یا نه.
عدهای مصرانه به سیاق چند روز قبل میگفتند این تیم ملی، تیم ملی ما نیست. میپرسیدند بعد از اتفاقات اخیر مخصوصا وضعیت کردستان و سیستان چرا بازیکنان بعد از گل شادی کردند یا در مورد وریا غفوری همصنفی بازداشتیشان که با خیلی از این بازیکنان همبازی بوده، چیزی نگفتند. در سمت مقابل طرفداران تیم ملی هم تاکید میکردند تیم ملی تا ابد تیم ملی است و این ارتباطی به موضعگیریهای سیاسی ندارد و نباید از بازیکنان فوتبال انتظار کنشگری سیاسی داشت. این دو دسته تا قبل از شروع جام جهانی هم به همین ترتیب در تضاد با هم قرار داشتند. آن دسته از موافقان و مخالفان غیرفوتبالی هم که فهمیده بودند فوتبال بستری شده برای بیان دیدگاههای سیاسی در تایید یا اعتراض به حاکمیت نظرات خاص خودشان را داشتند.
در این بین دسته سومی از راه رسید که صدایش در روزهای قبل کمتر شنیده شده بود، اما بعد از اتفاقات بازی ایران و ولز بیشتر مورد بحث قرار گرفت. این عده معترضینی بودند که گفتند نباید اجازه میدادیم تیم ملی را از ما بگیرند. ما نباید اجازه میدادیم فضای بهرهبرداری از برد تیم ملی به نفع دیگران صادر شود. آنها از این نوشتند که تمام پروژه تخریب تیم ملی در نزد افکار عمومی یک بازی هماهنگ بوده برای چنین روزی. برای اینکه در این وضعیت حساس وقتی ایران برنده شد دوباره چند میلیون آدم نریزند در خیابانها. اینها خلاصهای بود از آنچه در شبکههای اجتماعی بعد از پیروزی تیم ملی ایران به چشم آمد.
انتشار تصاویر دختران و زنان که کاملا بدون حجاب بودند در رسانههای رسمی نظیر خبرگزاری رسمی دولت ایرنا یا ایسنا هم بخش دیگری از واکنشهای کاربران را به خود اختصاص داد. عدهای گفتند اینها میخواهند به سیاق گذشته که در انتخابات دنبال دخترهای شل حجاب میرفتند تا نشان بدهند اکثریت در صحنه انتخابات حضور دارد، بگویند همه مردم از هر قشری پشتیبان تیم ملی هستند. برخی دیگر گفتند تا پیش از این فقط آنهایی که حجاب کامل نداشتند، نشان داده میشدند نه بیحجابها پس انتشار این تصاویر در خبرگزاریهای رسمی درست یک روز بعد از تصویب قطعنامه حقوق بشری ضد ایران به این معناست که ببینید در ایران همه چیز اوکی است. برخی دیگر هم نوشتند حاکمیت قصد دارد یواش یواش از ایده حجاب اجباری کوتاه بیاید و انتشار چنین تصاویری در خبرگزاریهای رسمی زمینه پذیرش آن را برای مردم فراهم میکند. البته که عدهای هم با انتقاد از رویکر این خبرگزاریها متذکر شدند چرا رسانههای رسمی بیحجابی را تبلیغ و آن را عادیسازی میکنند؟
واکنشهای سیاسیون، تیتر کیهان که چهار روز بعد از آنکه بازیکنان را بیغیرت خوانده بود آنها را غیرتمند خطاب کرد، سوتی سردبیر یکی از رسانههای اصولگرا که نشان داد حتی اصطلاحات فوتبالی را نمیشناسد، اما حتما قصد دارد از برد تیم ملی بهرهبرداری سیاسی کند، اشتباه عطاءالله مهاجرانی در تشخیص چهره حشمت مهاجرانی سرمربی اسبق تیم ملی و چیزهایی از این دست دیگر سوژههای داغ کاربران در شبکههای اجتماعی بود. به نحوی که میتوان گفت حجم بحثهای فوتبالی و تحلیلی از برد ارزشمند تیم ملی حتی یکدهم چنین محتواهایی نبود.
اتفاقا این تناقض ها به خاطر وضعیت نابسامان ما در برنامه ریزی هست حتی در دشمنی ...
اینه که ما رو به این مرحله ی اسفناک در تاریخ رسونده
بااین تیتروتحلیل دیگرامیدی به بازگشت به بدنه مردم وجامعه نداشته باشید.
مگه فرمانده پليس نگفت كه كلاه نيروهاي ضد شورش خط سفيد وسط رو نداره؟؟؟!!!!!
همه ملت خوشحالن
جز تو فرارو مثل اینکه