فرارو- با گذشت ۱۷ روز از جان باختن مهسا امینی، همچنان واکنشها به ماجرای مرگ این دختر ۲۲ ساله ادامه دارد. در بیش از دو هفته گذشته واکنشها به ماجرای مهسا امینی، علاوه بر محافل رسمی به صحنه خیابانها نیز کشیده شده و در روزهای گذشته شاهد برگزاری تجمعاتی در تهران و دیگر شهرهای مختلف کشور بودهایم.
به گزارش فرارو، در ۱۷ روز گذشته از یک سو جناح دولتی تلاش کرده روایت خود از مرگ مهسا امینی را به جامعه بقبولاند و به تجمعات پایان دهد. از سوی دیگر، این روزها دامنه اعتراضات ابعادی فراتر از جان باختن این دختر جوان پیدا کرده است. همین امر موجب شده که رسانهها و البته صدا و سیمای ملی، با جویا شدن نظرات کارشناسان، متخصصان و فعالان سیاسی ابعاد این ماجرا را مورد واکاوی قرار دهند.
در بررسی اعتراضات اخیر هر یک از رسانهها به سهم خود رویکرد صاحبنظران در این حوزه را جویا شدهاند که در گزارش حاضر تلاش بر آن است به اختصار دیدگاههای تخصصی آنها در چهار سطح ارائه و جمعبندی شود. در سطح اول چرایی شکلگیری اعتراضات پس از ماجرا مرگ مهسا امینی بررسی میشود. در سطح دوم، چرایی گرایش پیدا کردن اعتراضات به سمت خشونت و در سطح سوم، جمعبندیای از تاثیر اعتراضات بر رابطه میان مردم و حاکمیت ارائه میشود. در بخش پایانی نیز این مساله مورد بررسی قرار میگیرد که راهحل گذار از بحران و مجموعه اقدامات پیشنهادی این صاحبنظران به دولت چه بوده است.
بدون تردید، چرایی شکلگیری اعتراضات اخیر اولین پرسشی است که از سوی افکار عمومی در باب تحولات اخیر کشور مطرح شده است. در این زمینه، علی شکوریراد، سخنگوی جبهه اصلاحات ایران و دبیرکل سابق حزب اتحاد ملت، در بررسی چرایی شکلگیری اعتراضات در گفتگو با فرارو بر این باور است که جان باختن خانم مهسا امینی سبب همه این اعتراضات نیست، بلکه یک نارضایتیهای انباشته وجود داشته که مرگ ایشان آن را شعلهور کرد. از دیدگاه او، در این میان «زن»، «جوان»، «شهرستانی»، «کُرد» و «اهل سنت» بودن پنج دلیل عمده برجسته شدن ماجرای مرگ مهسا امینی بود که پتانسیل ویژهای را برای تبدیل شدن ماجرای او به نقطهای برای آغاز تظاهرات اخیر ایجاد کرد.
تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، در گفتوگوی با جماران در تحلیل علت شکلگیری اعتراضات اخیر از وجود دو صفت «ناآرام» و «ناهموار» بهره میگیرد. از دیدگاه این جامعهشناس، رخدادهای اعتراضی این بار کمی متفاوت با ماجرای ۹۶ و ۹۸ است. آن ماجرا یک مقداری به مسأله اقتصادی بر میگشت و اینجا مسأله فرهنگی، اجتماعی و انسانی است. چون منشأ اعتراضات اخیر ترکیبی از زنان و جوانان با حمایت خانواده بوده، موجب شده که این پدیده فراگیر شود و همچنان فراگیری آن ادامه پیدا خواهد کرد.
عماد افروغ، جامعهشناس و نماینده پیشین مجلس در تحلیل چرایی شکلگیری اعتراضات اخیر بر این باور است که جامعه ما آبستن ناآرامی، به دلیل انواع مشکلات از تورم و بیکاری تا عدم توزیع عادلانه و برابر مواهب سیاسی اقتصادی و فرهنگی است؛ بنابراین فوت خانم مهسا امینی تنها یک جرقه بود برای این که خشمهای فروخفته یک بار دیگر خود را نشان دهد.
عباس سلیمی نمین، فعال سیاسی اصولگرا نادیده گرفتن تفاوتهای اقشار مختلف را مهمترین عامل شکلگیری اعتراضات اخیر میداند. از نظر او قشرهای مختلف جامعه که در کنار یکدیگر زیست میکنند، همواره با هم نقاط اشتراک و افتراقی دارند که اگر مورد توجه قرار نگیرد، زمینهساز به رخ کشیدن نقاط تفاوت خواهد شد.
عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر مسائل سیاسی در تحلیل چرایی اعتراضات اخیر معتقد است مرگ مهسا در مقام ضربه نهایی به یک درخت برای قطع شدن قابل تحلیل است. از نگاه عبدی، زنان زیادی در این مدت تحقیر شدند و ترسیدند و بسیاری از مردان نیز خواهر، دختر و مادری داشته اند که این حس بد را چشیدهاند. ولی چون ظرفیت مردم زیاد بود، سالها طول کشید تا بالاخره صبرشان لبریز شد و همه گذشته برای آنان زنده شد و این میزان واکنش را در این مقطع شاهد بودیم.
همچنین، محمدرضا اخضریان کاشانی عضو هیات علمی گروه اندیشه سیاسی اسلام در دانشگاه تهران بر این باور است که حجاب و گشت ارشاد، تنها بهانه، زمینه و نشانه است. اصلیترین مطالبه جامعه که آنها را به خیابانها میکشاند، مساله رهایی از آن چیزی است که این طیف و جمعیت به نام سلطه پدرسالارانه تلقی میکنند؛ یعنی هدف آنها بیشتر پاسخ «نه» دادن به آن چیزی است که از منظر آنها یک سلطه و پدرسالاری طولانی تلقی میشود و آنها مایلند این مفهوم را بشکنند.
چرایی شکلگیری اعتراضات به تنهایی نمیتواند پاسخگوی گستره تحولات اخیر کشور باشد، بلکه اینکه چرا اعتراضات به سوی خشونت گرایش پیدا کرده نیز مسالهای جدی به نظر میرسد. دراین زمینه، علی شکوری راد، در گفتوگوی با فرارو، در ارتباط با چرایی به خشونت گراییده شدن اعتراضات بر این باور است که نبود بستر لازم جهت انجام اعتراضات قانونی و حضور دو دسته رادیکال در میان معترضان و حاکمیت، عامل اصلی به خشونت گراییده شدن اعتراضات بوده است. همچنین، شکوریراد معتقد است که عدم آشنایی نسل جدید (دهه هشتادیها) با انتخابات و اصلاحات که زیستجهان متفاوتی با مجموعه حاکمیت و نسلهای قبلی دارند، خیابان را به یگانه راه بیان مطالباتشان تبدیل کرده است.
تقی آزاد ارمکی، در گفتوگوی با سایت خبری جماران، در ارتباط با علت به خشونت گراییده شدن اعتراضات تاکید میکند: «فقدان نیروهای واسط موجب رادیکال شدن اعتراضات میشود. وقتی نیروی واسط نیست، کار از دست همه خارج میشود و یک دفعه میبینیم یک روز میدان انقلاب و روز دیگر عباسآباد و تهرانپارس است و به شمال و جنوب میرود. یعنی حتی از دست کنشگرانی که دارند بازی میکنند هم خارج است. حالا بعضیها فکر میکنند صرفا رسانههای خارجی یا بیگانه دارند این کار را انجام میدهند؛ اصلا شناوری آن به خاطر فقدان یک نیروی واسط است.»
عماد افروغ، در تحلیل چرایی به خشونت گراییدن اعتراضات معتقد است که شیوه حکمرانی نادرست و عدم آموزش حقوق مدنی علت اصلی هستند. از دیدگاه او، اگر میخواهیم اعتراض مسالمت آمیز باشد، باید شیوه حکمرانی را عوض کرد، نه این که قواعد آن عوض شود، روشهای تنگ نظرانه باید اصلاح شود. روشن است که ممکن است ناآرامی از سوی بیگانگان هم تحریک شود. اما نباید کاری کرد که زمینه تحریک افزایش یابد. اگر شهروندی هویت ایرانی و ملی خود را بشناسد، گوشش بدهکار تحریکات بیگانه نیست.
عباس عبدی، در ارتباط با چرایی به خشونت گراییدن اعتراضات اخیر در گفتوگوی با ایرنا تاکید میکند: «اولا این بار تاکنون مثل سال ۹۸، به علل گوناگون خشونت غالب نشده است. ولی از این مساله گذشته، پرسش را باید این طور طرح کنید که چرا اعتراضات خشنتر نشده است؟ باید از خود بپرسیم که آیا جز خشونت راهی جلوی جوانمان باز گذاشتهایم؟ آیا به درخواست تظاهرات مسالمت آمیز پاسخ مثبت دادند؟ میگویند شرکت در تظاهرات غیرقانونی جرم است؛ مگر تظاهرات قانونی هم وجود دارد؟» در واقع، نکته تاکید او این است که هیچ راه قانونیای برای بیان اعتراض وجود ندارد و همین امر عامل اصلی خشونتها است.
علاوه بر تبیین و بررسی چرایی شکلگیری و به خشونت گراییدن اعتراضات، تحلیل رابطه میان حکومت و مردم در نتیجه تحولات اخیر دیگر موضوع مهمی است که مورد توجه متخصصان داخلی قرار گرفته است. در این زمینه، علیشکوریراد، در گفتوگوی با فرارو بر این باور است که شکاف میان مردم و بخشی از حاکمیت که از قبل نیز وجود داشت، در نتیجه اعتراضات اخیر بیشتر شده است. در نتیجه این امر نیز شاهد کاهش شدید «اعتماد» و و «وفاق» در جامعه بوده و همین امر کارآمدی نظام سیاسی را در تصمیمسازی و تصمیمگیری به شدت کاهش داده است.
عماد افروغ در ارتباط با تاثیرات ماجرای مرگ مهسا امینی و اعتراضات خیابانی اخیر بر رابطه حکومت و مردم در گفتگو با فرارو، بر این باور است که زمانی که دولت به نیازهای واقعی جامعه توجه کند و از دروغ و نیرنگ و اعمال زور غیر قانونی پرهیز کند، قدر مسلم مقبولیت و کارآمدی اش نیز ارتقا مییابد. اساسا باید متوجه بود که در لایههای مختلف جامعه چه میگذرد. دولت باید خود را با نیازها و مطالبات عمومی به روز کند. متاسفانه مدتهاست در کشورمان فاقد یک دیالکتیک موجه بین باید و نبایدهای نظم رسمی و تاثیرات و تاثرات واقعی اجتماعی هستیم. برآیند چنین امری نیز میتواند به قفل شدگی ساختار رسمی حکومت و تبعات آن بینجامد.
عباس سلیمی نمین نیز بر این باور است که مدتهاست که شاهد برخی خطکشیهای سیاسی درون نظام هستیم که زمینهساز بروز سطوحی از عداوتورزی شدهاست، اما به اندازه کافی نسبت به آسیبهای ناشی از آن حساسیت نشان ندادهایم و بهفکر چاره نبودهایم و اقدام عاجل صورت ندادهایم.
در همین زمینه، محمدرضا اخضریان کاشانی معتقد است روند جنبش کنونی از مرز اصلاح برخی قوانین خُرد گذشته و با اصلاح چند قانون یا رویه رفتاری توسط نهادها و دستگاههای اداری مساله حل نخواهد شد، یعنی ما دوباره سه یا ۶ ماه یا یک سال دیگر ممکن است شاهد همین وضعیت باشیم. اگر فهم درستی از جنبش نداشته باشیم و همچنان آن را یک شورش ساده تلقی کنیم، ۶ ماه بعد دوباره با پدیده و موضوعی دیگر احیا میشود و بازمیگردد.
پس از تبین مساله اساسی کشور در باب اعتراضات، جامعهشناسان، فعالان سیاسی و متخصصان علم سیاست در اظهارنظرهای خود راهحلهایی را نیز برای برونرفت از بحران ارائه کردهاند. علی شکوریراد، سخنگوی جبهه اصلاحات ایران در ارتباط با راهحل خروج از بحران در گفتوگوی با فرارو تاکید میکند: «برای ارائه هر راهکار و اقدامی حاکمیت اگر بخواهد کاری را انجام بدهد باید یکجانبه اقدامی را انجام دهد تا سطح اعتماد عمومی تا حدی افزایش پیدا کند.»
از دیدگاه تقی آزاد ارمکی، در گفتوگوی با جماران، راهحل برون رفت از بحران، در مرحله اول، «اعلام آشتی و صلح» است. رهبران در هر کشور اعلام آشتی و صلح عمومی کنند. این یعنی از تنش عبور کنیم و دوگانهها و دو قطبیهای مثلا حزب اللهی و غیر حزب اللهی یا خودی و بیگانه را کنار بگذاریم؛ چنین صدایی لازم است که همه مردم ایران در ساختن ایران مؤثر هستند. گام دوم اجازه به نیروهای سیاسی برای انجام کار متشکل سیاسی است. سوم این است که دولت باید خسارتهایی که به مردم زده شده را بپردازد.
عماد افروغ در گفتوگوی با ایرنا و فرارو، در ارائه راهحلها مجموعهای از مسائل و موضوعات را مطرح میکند. از نگاه افروغ، عذرخواهی، مدارای پلیس، پرداختن به مسائل اشتغال، بیکاری و شکاف طبقاتی، ارائه راهحل از سوی نخبگان عاری از دسته بندیهای سیاسی راست و چپ، بازسازی اعتماد عمومی، شفافسازی دقیق و مستند برای مردم در ماجرای مرگ مهسا امینی و بازنگری و به روز کردن قوانین اساسی کشور برای خروج از بحران میبایست در دستور کار قرار بگیرند.
محمدرضا اخضریان کاشانی در بیان راهحلها با تاکید بر اینکه دو قطبی سرسختانه میان مردم و حکومت باید کاهش پیدا کند، به رئیسجمهوری پیشنهاد میدهد، به شعار این اعتراضها که «زن، زندگی، آزادی» و «مرد، میهن، آبادی» که مکمل آن است، به عنوان یک نقطه فرصت نگاه شود و از انفعال و سکوتی که در نهادهای رسمی کشور شاهدیم، خارج شویم. یعنی به جای این نگاه که شعار کنونی، ممنوعه و اعتراضی است، آقای رئیسجمهوری میتواند از این شعار استقبال کند.
عباس عبدی نیز به رسمیت شناختن دیگران، آزادی رسانه به ویژه صداوسیما، استقلال قضایی، تغییر رویکردهای موجود در تطبیق قوانین با شرع و قانون اساسی، کنار گذاشتن سیاست رد صلاحیتها و باز کردن راه برای مشارکت عمومی را روشهای حل مساله و جلوگیری از تکرار این حوادث ناگوار دانست و تاکید کرد: بدون اینها راهی برای خاتمه بحران وجود ندارد.
نعمتالله فاضلی، انسانشناس و عضو پیشین هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بر این اعتقاد است که فردای اعتراضات به این بستگی دارد که نظام سیاسی تصویر آینده نو خلق کند یا راه گذشته را ادامه دهد. اگر تصویر نو از آینده خلق شود و در این تصویر گسیختگیهای زمان، مکان، انسان و فرهنگ برداشته شود و گذشته، حال و آینده و جغرافیاها و فرهنگهای گوناگون و انسانها از جایگاه معتبر و حقوق عادلانه برخوردار باشد، جامعه به طرف آرامش خواهد رفت.