تحصیل کودکان مهاجر در ایران، همیشه جزء دغدغههای جدی فعالان و کارشناسان این حوزه بوده و امسال با رویکارآمدن طالبان در افغانستان و افزایش سیر مهاجر به کشور، موضوع شکلی جدیتر به خود گرفته است، از آمادهسازی سیستم مهاجرپذیری تا ارائه خدمات بهداشتی و آموزشی به کودکان مهاجر، بر اساس اظهارات برخی رسانهها فقدان ساماندهی این حوزه خود را در قالب مسائلی از جمله عدم پذیرش کودکان فاقد مدارک قانونی اقامت، رایگاننبودن آموزش در برخی دورهها بهصورت قانونی و دریافت پول در قبال آموزش بهصورت غیرقانونی در برخی دورهها برخلاف آییننامههای داخلی آموزشوپرورش، فعالیت مدارس خودگردان و بهرسمیتنشناختن این مدارس تا دوره زمانی مشخص و عدم نظارت بر نحوه فعالیت و مانند اینها نشان داده است.
به گزارش شرق، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی تحت عنوان «تحصیل کودکان مهاجر در ایران چالشهای تقنینی، نظارتی و اجرائی و راهکارهای پیشنهادی دفتر مطالعات اجتماعی» که در خردادماه ۱۴۰۱ منتشر شده به موضوع تحصیل کودکان مهاجر پرداخته است که ایسنا مروری بر این گزارش انجام داده و در بخشی از آن به مواجهه کشور ایران با پدیده مهاجرتهای بینالمللی از ابتدای انقلاب اسلامی اشاره میکند که عموما نوع مهاجرتها به کشور ایران از نوع اجباری، پناهندگی و پناهجویی بوده است.
براساس سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ مرکز ملی آمار ایران، جمعیت مهاجران بینالمللی که بهصورت رسمی در ایران سکونت دارند، بالغ بر یکمیلیون و ۶۵۴ هزار نفر بود که از این تعداد مهاجران افغانستانی، عراقی و پاکستانی اکثر مهاجران بینالمللی را تشکیل میدهند. در حقیقت ۹۵ درصد مهاجران حاضر در ایران «افغانستانی» و دو درصد «عراقی» و حدود یک درصد «پاکستانی» هستند.
پناهندگان افغانستانی در پنج موج اصلی به ایران وارد شدند. موج اول در سال ۱۳۵۸ و با حمله شوروی به افغانستان شروع شد. موج دوم پس از خروج شوروی از افغانستان و وقوع درگیریهای داخلی در افغانستان به وقوع پیوست.
موج سوم مهاجران افغانستانی همزمان با ظهور و قدرتگرفتن طالبان در افغانستان و موج چهارم پس از حمله آمریکا به افغانستان و موج پنجم مهاجرت نیز پس از تسلط مجدد طالبان بر افغانستان در سال ۱۴۰۰ اتفاق افتاد. از همان بدو ورود مهاجران و پناهندگان به کشور ایران، مسئله تحصیل و آموزش، یکی از دغدغههای اصلی خانوادههای مهاجر در ایران محسوب میشد.
در سال تحصیلی ۱۳۷۰- ۱۳۷۱ تعداد دانشآموزان اتباع خارجی ثبتنامشده در مدارس ایران حدود ۱۲۱ هزار دانشآموز بود. در سال تحصیلی ۱۳۸۳-۱۳۸۴، به دلیل ممنوعیتهای وضعشده توسط نیروی انتظامی و وزارت کشور در راستای اجبار مهاجران به خروج از کشور، تعداد دانشآموزان مهاجر در مدارس ایران به کمترین حد خود در ۳۰ سال اخیر (حدود ۸۴ هزار دانشآموز) رسید.
اما پس از سال ۱۳۸۵ و تغییر سیاست ایران نسبت به مهاجران مقیم در ایران و کسانی که سابقه حضورشان در کشور به بیش از ۱۰ سال میرسید، روند ثبتنام دانشآموزان مهاجر در مدارس ایران همواره افزایشی بوده است؛ بهگونهایکه در سال تحصیلی ۱۳۹۸- ۱۳۹۹ تعداد دانشآموزان مهاجر ثبتنامشده در مدارس ایرانی به رقم ۵۰۳ هزار نفر رسید.
درباره افزایش تعداد دانشآموزان افغانستانی در مدارس ایران بعد از فرمان رهبری تحلیلهای متنوعی را میتوان ارائه کرد. در سال تحصیلی ۱۳۹۳-۱۳۹۴ و پیش از اجرائیشدن فرمان رهبری توسط دولت وقت، تعداد دانشآموزان اتباع خارجی در مدارس ایران بالغ بر ۳۶۱ هزار نفر بود.
در سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۵ بعد از اجراشدن فرمان رهبری این رقم به حدود ۳۸۶ هزار نفر رسید. تعداد این دانشآموزان بعد از سال ۱۳۸۴-۱۳۸۵ با یک شیب ثابت رو به افزایش بوده است و بعد از فرمان رهبری اگرچه تعداد دانشآموزان ثبتنامی افزایش پیدا کرده، اما شیب ثبتنام کودکان مهاجر افزایش نداشته است.
برخی افزایش ثبتنامها بعد از فرمان رهبری را به افزایش مهاجرتها نسبت میدهند، اما بررسی میدانی نشانگر آن است که یکی از دلایل اصلی این امر افزایش دسترسی به تحصیل برای کودکان مهاجر است. دسترسیپذیری تحصیل کودکان مهاجر نیز در دهههای اخیر همواره روندی افزایشی داشته است.
اگر فاصله سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ بررسی شود، ملاحظه خواهد شد که در سال ۱۳۷۵، تنها ۴۹ درصد از کودکان زیر ۱۸ سال مهاجر در مدارس ایران مشغول به تحصیل بودند درحالیکه در سال ۱۳۹۵، این نسبت به حدود ۶۹ درصد رسید. بنابر گفتههای رئیس مرکز امور بینالملل و مدارس خارج از کشور وزارت آموزشوپرورش این نسبت در سال ۱۳۹۷-۱۳۹۸ افزایش پیدا کرده و ۸۰ درصد واجدان شرایط توانستهاند در مدارس ثبتنام کنند.
میزان باسوادی مهاجران افغانستانی ساکن در ایران از تعداد افراد باسواد در افغانستان بیشتر است بهطورکلی سطح باسوادی در میان مهاجران در چند دهه اخیر به طرز معناداری افزایش پیدا کرده است.
فقط حدود ۱۰ درصد از نسل اول مهاجران که در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ وارد ایران شدند، پیش از ورود، باسواد بودند. این شاخص درحالحاضر به ۶۴ درصد در میان کل مهاجران رسیده است. در ابتدای دهه ۹۰ میزان باسوادی در میان مهاجران حدود ۵۲ درصد بود، اما در سال پایانی دهه ۹۰ این میزان به ۶۴ درصد رسیده است.
میزان باسوادی در نسلهای دوم و سوم مهاجران بسیار بالاتر است. ۷۶ درصد از جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله افغانستانی در ایران سواد خواندن و نوشتن دارند.
میزان باسوادی مهاجران افغانستانی ساکن در ایران (که ۹۵ درصد از مهاجران ساکن ایران را تشکیل میدهند) از تعداد افراد باسواد در خود کشور افغانستان بیشتر است. به گونهای که نرخ باسوادی نسل دوم مهاجران افغانستانی در ایران به نرخ باسوادی ایرانیان بسیار نزدیکتر است.
در سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ از بین کل دانشآموزان ثبتنامی غیرایرانی، هزارو ۶۱۰ نفر در رده پیشدبستانی، ۳۳۵هزارو ۹۶۳ نفر در دوره اول و دوم ابتدایی، ۱۰۴هزارو ۴۵۸ نفر در دور اول متوسطه و ۵۵هزارو ۵۹۰ دانشآموز در دوره دوم متوسطه مشغول به تحصیل هستند. یکسوم دانشآموزان ثبتنامشده بدون مدرک و غیرقانونی هستند.
۱۴۱هزارو ۲۴۴ نفر با برگه حمایت تحصیلی در مدارس ثبتنام شدهاند. این افراد فاقد مدرک اقامت قانونی هستند. در ۱۷ استان کشور که حضور مهاجران افغانستانی مجاز است، این دانشآموزان در کنار دانشآموزان ایرانی مشغول به تحصیل هستند. استان تهران بیشترین دانشآموز را با ۱۶۱هزارو ۷۸۰ نفر دارد. خراسان رضوی، فارس، قم، البرز، کرمان، سیستانوبلوچستان و یزد، استانهایی هستند که به ترتیب میزبان بیشترین تعداد دانشآموزان مهاجر هستند.
در ۴۰ سال اخیر، همواره سیاستهای متفاوتی درخصوص نحوه مواجهه با دانشآموزان اتباع اعم از پذیرش یا عدم پذیرش آنها، رایگان یا پولیبودن تحصیل آنها، شرایط تحصیل کودکان اتباع به نسبت مسائل اقامتی ایشان و مانند آن، اتخاذ شده است. مسئله تحصیل اتباع همواره متأثر از سیاستهای کلی دولت درخصوص اتباع افغانستانی به دلیل غلبه تعداد اتباع این کشور نسبت به سایر کشورها در ایران بوده است.
از یک سو، در ایران خدمات آموزشی به اتباع قانونی به شکلی سخاوتمندانه ارائه میشود و از سوی دیگر، به دلیل حضور حدود دومیلیونو ۲۵۰ هزار مهاجر غیرقانونی، موانع متعددی پیشروی این کودکان قرار داشته است.
براساساین میتوان گفت همواره دو قطب مخالف در مسئله تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی در ایران در سطح سیاستگذاری وجود داشته است: نخست نگاه تهدیدمحور به دلیل غلبه سیاستهای بازگشت مهاجران غیرقانونی و بار مالی آموزش اتباع افغانستانی برای دولت ایران و دوم نگاه فرصتمحور بهویژه درخصوص مهاجران قانونی و همچنین پس از انتشار فرمان رهبری.
انتشار فرمان رهبری برای تحصیل کودکان مهاجر افغانستانی در سال ۱۳۹۴، به نوعی پایاندادن به دوقطبیهای مذکور در حوزه سیاستگذاری تحصیل کودکان مهاجر بود و البته این تقابل در لایههای اجرائی کماکان باقی است.
با مقایسه آمار تعداد دانشآموزان افغانستانی در مدارس ایرانی، مشاهده میشود که فرمان رهبری در سال ۱۳۹۴، به افزایش هفتدرصدی ثبتنام دانشآموزان افغانستانی در مدارس ایران منجر شد (از حدود ۳۶۱ هزار دانشآموز غیرایرانی در سال تحصیلی ۱۳۹۳-۱۳۹۴ تا پیش از انتشار فرمان رهبری، به حدود ۳۸۷ هزار دانشآموز غیرایرانی در سال تحصیلی ۱۳۹۴-۱۳۹۵).
البته پنج سال پس از صدور این فرمان، در سال تحصیلی ۱۳۹۹- ۱۴۰۰، تعداد این دانشآموزان به حدود ۵۰۳ هزار نفر در ۲۸ هزار مدرسه رسید که رشد ۴۰درصدی نسبت به قبل از سال ۱۳۹۴ دارد و بیانگر رشد کاملا تدریجی تعداد این دانشآموزان در مدارس ایران است.
به طور کلی این فرمان سه اثر عمده بر وضعیت تحصیلی کودکان اتباع به همراه داشته است:
هزینه تحصیل ۳۳۰ هزار دانشآموز مهاجر در سال ۹۵ بالغ بر ۵۰۰ میلیارد تومان بوده که فقط ۱۰ میلیارد تومان از این مبلغ را کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد به ایران پرداخت کرده است. براساس ماده (۲) آییننامه نحوه آموزش اتباع خارجی، مصوب اول اردیبهشت ۱۳۹۵ هیئت وزیران، تا پیش از فرمان، تحصیل دانشآموزان افغانستانی در مدارس دولتی ایران با پرداخت شهریه به مدارس میسر بوده است.
همین مبلغ نیز برای قشر محروم مهاجران افغان (مخصوصا خانوادههای پرجمعیت با چند دانشآموز) بهعنوان سدی برای حضور در مدارس تلقی میشد. این فرمان به نوعی دلگرمی برای این خانوادههای مهاجر ایجاد کرد.
باوجوداین در عمل، آموزش و پرورش با تغییر بخشنامههای قدیمی که حضور دانشآموزان مهاجر را با پرداخت شهریه مجاز میدانست، عملا اخذ شهریه و سایر وجوه را به طور رسمی ممنوع کرد؛ اما این امر در برخی مدارس به طور غیررسمی از سوی مدیران مدارس انجام میشود.
پیامد مهم دیگر این فرمان، عمومیشدن مسئله تحصیل مهاجران بود که سالها نادیده گرفته شده بود. پس از این، تحصیل کودکان مهاجر غیرقانونی که پیش از آن امکان ورود به مدارس دولتی را نداشتند، مورد توجه قرار گرفت و شرایط حضور آنان در مدارس دولتی تسهیل شد.
حضور دانشآموزان مهاجر در مدارس دولتی که از یک سو به تثبیت اقامت آنان منجر شده و از سوی دیگر مدرک معتبر آموزش و پرورش ایران از ارزش درخورتوجهی برای آنها برخوردار است و همچنین هزینه مدارس رسمی در مواردی که خلاف آییننامههای جدید عمل میشود، باز هم از مدارس خودگردان ارزانتر است و این موارد برای خانوادههای مهاجر ارزش زیادی دارد.
براساس نکات طرحشده در جلسات کارشناسی مرکز، این مدارس سالها بدون مجوز و خارج از دایره استحفاظی آموزش و پرورش فعالیت میکردند. در مدت زمان کوتاهی در تابستان ۱۳۹۴، فرایند ثبت و قانونی شدن تعدادی از این مدارس در شهرهای مختلف ایران انجام شد.
از جمله پیامدهای قانونیشدن مدارس خودگردان، تعلقگرفتن کتاب درسی به دانشآموزان این مدارس بود که سالهای طولانی از معضلات کودکان مهاجر در تحصیل محسوب میشد. همچنین بخشی از فرایند ادغام اجتماعی نیز در دستور کار این مدارس گنجانده شد.
وضعیت تحصیل کودکان مهاجر به ویژه اتباع افغانستانی در طول دهههای گذشته همواره با سیاستهای متفاوت و متناقضی روبهرو بوده است. این مسئله به صورت ویژه متأثر از سردرگمی سیاستهای تابعیت در ایران بوده و به دلیل همین آشفتگی، کودکان بسیاری از حق تحصیل محروم ماندهاند.
کودکان مهاجر بهویژه افغانستانی در مسیر تحصیل خود با چالشهای قانونی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی روبهرو هستند که هریک از این موارد با توجه به اقامت دائمی این کودکان در کشور فرایند ادغام اجتماعی ایشان را به تأخیر میاندازد و تنها مسیر ورود آنها را به ورطه آسیبهای اجتماعی همچون کودکان کار، دستفروش و زبالهگرد و اقسام بزهکاریهای اجتماعی تسهیل میکند. این در حالی است که طبق فرمان صریح رهبری درخصوص حق تحصیل این کودکان باید به وضعیت تحصیل این کودکان و رایگانشدن آن سرعت بخشیده میشد.
١. حضور میلیونی آنان در ایران مستمر خواهد شد و ما شاهد کاهش جمعیت آنان در کشور نخواهیم بود.
۲. شرایط بازگشت مهاجران به کشور افغانستان مهیا میشود و بخشی از جمعیت آنان به این کشور باز میگردند و در حداقلیترین شکل، مهاجرتهای جدید به ایران صورت نمیپذیرد.
٣. اروپا بار دیگر سیاست جذب مهاجر را در پیش میگیرد و عدهای از مهاجران حاضر در ایران، کشور را به قصد مرزهای اروپا ترک میکنند.
در حقیقت استمرار حضور مهاجران در ایران، بازگشت آنان به افغانستان یا عزیمت به کشورهای دیگر به بسیاری عوامل سیاسی، اقتصادی و امنیتی خارج از اراده حاکمیت ایران (همچون شرایط سیاسی، اقتصادی و امنیتی حاکم بر کشور افغانستان، سیاستهای مهاجرتی کشورهای اروپایی و...) باز میگردد، اما به نظر میرسد در چشمانداز پنج سال آینده و با توجه به موج مهاجرتی برآمده پس از استقرار طالبان و شرایط وخیم اقتصادی کشور افغانستان و با توجه به هرم رشد جمعیت کشور ایران و سابقه گذشته، در حداقلیترین شکل هر سال حدود ۵۰۰ هزار نفر کودک و نوجوان لازمالتعلیم مهاجر در کشور حضور داشته باشند.
این رقم برابر با تعداد دانشآموزان ثبتنامشده در سالهای تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ و ۱۴۰۰-۱۴۰۱ است و همانطور که در بخش آمار و ارقام ذکر شد، اکثر آنان در مقطع ابتدایی مشغول به تحصیل هستند.
از سوی دیگر، توسعه آموزش مجازی در شرایط پساکرونا به عنوان یک فرصت برای جاماندگان از تحصیل و یک تهدید برای دانشآموزان نیازمند توجه ویژه شناخته میشود. دانشآموزان مهاجر تحت تأثیر توأمان این فرصت و تهدید قرار دارند.
برای مدیریت چالشهای گفتهشده و کاهش آثار منفی این چالشها و افزایش فرصتهای حاصل از فرمان رهبری مبنی بر حق تحصیل همه کودکان مهاجر حاضر در ایران، این گزارش پیشنهادهای تقنینی، نظارتی و اجرائی زیر را ارائه داده است:
پیشنهادهای نظارتی عبارت است از پیگیری نظارتی از دولت درباره کیفیت و کمیت وضعیت اجرای فرمان رهبری درخصوص تحصیل کودکان مهاجر برای جلوگیری از تفسیرهای شخصی و پایدارسازی روند اجرای آن، پیگیری نظارتی از دولت برای در اولویت قراردادن برگزاری سریع و گسترده دورههای آموزشی برای مدیران، کادر و معلمان مدارس پذیرنده مهاجران با هدف اشاعه پروتکلها و استانداردسازی رفتار با مهاجران و کودکان مهاجر در قالب آییننامههای داخلی آموزش و پرورش.
همچنین پیگیری نظارتی درخصوص جلوگیری از جداسازی دانشآموزان ایرانی و افغانستانی در مدارس و جلوگیری از جداکردن شیفت دانشآموزان مهاجر از شیفت دانشآموزان ایرانی در مدارس دوشیفته و تأکید بر تحصیل این دو قشر در کنار هم و در کلاسهای مشترک و در شیفتهای یکسان در قالب آییننامههای داخلی آموزش و پرورش.
از پیشنهادهای اجرائی نیز میتوان به مواردی، چون تدارک تشکیل کمیته یا کارگروه ویژه در ادارات کل آموزش و پرورش استانها برای بررسی موارد خاص تحصیل مهاجران و جلوگیری از اعمال سلایق شخصی در موارد گوناگون، فعالسازی ظرفیتهای فعالان افغانستانی برای تأسیس مدارس خودگردان، عدم جداسازی اجباری دانشآموزان ایرانی و افغانستانی در مدارس و جلوگیری از جداکردن اجباری شیفت دانشآموزان مهاجر از شیفت دانشآموزان ایرانی در مدارس دوشیفته، توسعه آموزش مجازی برای کودکان اتباع بازمانده از تحصیل، برقراری ارتباط سازمانی میان خیریهها و مدارس با هدف رفع کمبودهای ضروری دانشآموزان مهاجر و توسعه برنامههای تبلیغی و ترویجی رسانهای در نمایش نقاط مثبت حضور مهاجران در ایران و تصحیح ذهنیت عمومی نسبت به آنان اشاره کرد.