موضوع فرار مغزها و نخبگان، حالا به مهاجرت دستهجمعی پزشکان و کادر درمان رسیده است. بر اساس آمار ظرف یکسال گذشته ۱۶۰متخصص قلب مهاجرت کردهاند. در همین مدت ۳۰هزار کادر درمان از دانشکدههای علوم پزشکی درخواست good standing داشتهاند که مقصدشان عمان بوده است. همچنین ظرف چهارسال گذشته ۱۶ هزار پزشک عمومی از کشور مهاجرت کردهاند.
به گزارش دنیای اقتصاد، ایران تنها در محدودهای سوقالجیشی قرار نگرفته که مثلا روی طلا خوابیده و از زمین و آسمانش میتواند اسکناس چاپ کند و سکه دربیاورد. بلکه دقیقا روی تمام گسلهای ریز و درشت قدم میزند، درد از هر کجای دنیا بیاید، سهم ایران کنار گذاشته میشود، جنگ و اپیدمی هم در هر سده میآید و پرچم سیاه بر در هر خانهای میزند و میرود. از میان همه این مصائب، چند دههای بود که خیالمان راحت شده بود که اگر بیمار شویم، انواع و اقسام آقای دکتر و خانم دکتر را داریم. پزشکیمان شهره خاص و عام است و هیچ دردی نمیتواند از زیر دست پزشک ایرانی دربرود. اما میان همه نداشتههایمان، از در و دیوار هشدار مهاجرت نخبگان پزشکی و کادر درمان میریزد. آش چنان شور است که احتمالا بعد از این بابت عمل کوچک و بزرگمان هم باید مهاجرت کنیم به کشورهای همسایه. همانها که قرار بود ۱۴۰۴ سرآمد همهشان بشویم. مثل آن میماند که در برهوتی از درد، تنها و بدون منجی بمانیم و هیچ کس نباشد که حتی نبضمان را بگیرد.
محمد رئیسزاده، رئیسکل نظام پزشکی ایران، چندی پیش از عدم تمایل به تحصیل در رشته جراحی قلب، خبر داده که بدون متقاضی مانده و برای جراحی کودکان هم امسال تنها یک نفر شرکت کرده است. در حالی که ظرف دو سال اخیر، 63 جراحی پیوند قلب کودکان در کشور انجام شده و ایران در پله نخست دنیا ایستاد، اما حالا رئیسزاده هشدار داده: «جراح قلب اطفال نداریم، ممکن است چند سال دیگر مجبور به واردات جراح اطفال از خارج از کشور بشویم.» آن طور که او میگوید موضوع کمبود متخصص در کشور یک موضوع کاملا جدی است و تنها به عدم تمایل به تحصیل به رشتههای پزشکی و خاص محدود نمیشود و در روی دیگر سکه، پزشکان و متخصصان ترجیح میدهند چمدان به دست شهر و کشور را تغییر دهند. آنها جزو آن دستهای هستند که به یکرنگی آسمان در همه جا، اعتقادی ندارند. کشورهای حاشیه خلیج فارس هم اتفاقا فرش قرمز دستبافی با تاروپود ابریشمی برایشان پهن کردهاند. کشورهایی که روزی توریسم پزشکی برای جذب بیماران آنها در کشور راهاندازی شد.
موضوع فرار مغزها و نخبگان، حالا به مهاجرت دستهجمعی پزشکان و کادر درمان رسیده است. رفتن این افراد تنها به معنای خروج تعدادی از افراد جامعه که روابط ملی و خونی با آنها داریم، نیست. هر چند آنها از حق و اختیار انتخاب خود استفاده میکنند، اما این طور که پزشکان میروند، باید منتظر بحران کمبود پزشک در آیندهای نزدیک باشیم. به گفته رئیس کل سازمان نظام پزشکی ایران، در سال ۱۴۰۰ بالغ بر چهار هزار و ۲۷ پزشک درخواست صدور گواهی عدم سوءپیشینه برای مهاجرت کردهاند. همچنین آمار درخواست good standing (گواهی عدم سوءپیشینه) برای مهاجرت پزشکان متخصص و فوق تخصص رو به افزایش است. علی تاجرنیا، مشاور سابق رئیس سازمان نظام پزشکی کشور نیز اعلام کرده بود که تنها در ۱۰ ماه منتهی به دی ۱۳۹۹ بیش از سه هزار پزشک از ایران مهاجرت کردهاند. آمارها متنوعتر و بالاتر از این اعداد میتواند باشد، اما رئیس کل سازمان نظام پزشکی کشور، آن را اعلام نکرده و تماس «دنیای اقتصاد» برای گفتوگو با او بینتیجه ماند و او سوالات را بیجواب گذاشت. اما بر اساس آماری که به دست ما رسیده است، ظرف یکسال گذشته ۱۶۰ متخصص قلب مهاجرت کردهاند. در همین مدت ۳۰ هزار نفر از کادر درمان از دانشکدههای علوم پزشکی درخواست good standing داشتهاند که مقصدشان عمان بوده است. ظرف چهارسال گذشته ۱۶ هزار پزشک عمومی از کشور مهاجرت کردهاند. این آمار زمانی برجستهتر میشود که بدانیم طبق اعلام وزارت بهداشت، ۱۸ هزار پزشک عمومی در سراسر کشور کمبود داریم. این ارقام تنها یک مشت عدد نیستند، جان و نفس ما میتواند در دست آنها باشد.
حلقه مشکلات مدام در حال تنگتر شدن است. آنکه دستش میرسد و جای مهاجرت پیدا میکند، کمتر تامل میکند. تمایل ایرانیها به مهاجرت را میتوان از آماری متوجه شد که به تازگی منتشر شده است. به گزارش سایت رصدخانه مهاجرت ایران، هر چهار دقیقه یک ایرانی برای کانادا درخواست ویزا میدهد. محمد رئیسزاده در عین حال که مهاجرت پزشکان را نگرانکننده دانسته، شرایط اقتصادی ایران و غیرواقعی بودن تعرفهها را از عوامل تاثیرگذار در مهاجرت پزشکان معرفی کرده است.
رضا لاریپور، سخنگوی سازمان نظام پزشکی در گفتوگو با «دنیای اقتصاد»، دلایل مهاجرت را به عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که شامل حال همه میشود، تقسیمبندی میکند. اما آنچه جای سوال دارد، آن است که پزشکان از نظر جایگاه اجتماعی در رده بالایی قرار دارند و از نظر اقتصادی نیز به نظر میرسد نباید چنان تحت فشار باشند، اما چرا این عامل در مورد آنها میتواند صادق باشد؟لاریپور میگوید: «موضوع جایگاه بالای اجتماعی شامل همه جامعه پزشکی نمیشود.» او در این میان بخشی از تقصیر را به گردن رسانهها و نگاهی که به جامعه تزریق میکنند و رفتار برخی از پزشکان میاندازد. به گونهای که فرهنگ نوعی مردم تغییر کرده و جایگاه پزشکان و کادر درمان را کاهش داده است. البته در این مورد اسناد و پژوهشی در دست نیست که بتوان به آن استناد کرد، اما دکتر علی تاجرنیا، رئیس هیاتمدیره انجمن دندانپزشکی ایران نیز در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» بر این نکات تاکید میکند. دکتر تاجرنیا با وجود آنکه درآمد جامعه پزشکی را نسبت به دیگر اعضا بالاتر میداند، اما شکاف عمیقی بین سطح زندگی یک پزشک در ایران و خارج از ایران میبیند. او البته به موضوع فشارهای اجتماعی که آبشخور آن رسانه و سریالهای طنز است، اشاره میکند و آن را منشأ تزلزل شأن و جایگاه اجتماعی پزشکان میداند. البته قبول دارد که رفتار برخی از همکاران او نیز گاهی در شأن یک طبیب نیست، اما رسانهها اغراق هم کردهاند. لاریپور در مورد تمرکز رسانهها بر خطاهای پزشکی میگوید: «جامعه پزشکی در طول سال به بیش از 800، 900 میلیون نفر خدماترسانی میکنند، حال باید دید میزان خطای پزشکی در این میان چقدر است.» موضوع عدم پرداخت مالیات پزشکان نیز مدتی غوغا کرد. پزشکانی که برای فرار مالیاتی، تنها به صورت نقد ویزیت میکردند و حتی میکنند. همه ما یکی، دو بار تجربه اینچنینی داشتهایم. از نگاه دکتر لاریپور، این رفتارها جایگاه پزشکان را نسبت به قبل تضعیف کرده است. از نگاه او رسانهها به دلیل آنکه نمیتوانند نسبت به تخلفات پلیس، قاضی، وکیل و معلم بپردازند، جامعه پزشکی را گوشه رینگ قرار میدهند. دکتر تاجرنیا هم یکی یکی اصناف دیگری را نام میبرد که مالیات نمیدهند و به هزار ترفند چنگ میزنند تا از زیر بار آن فرار کنند. مانند فوتبالیستها یا کسانی که رنگ و لعاب فرهنگی به کار و بار و تجارتشان میدهند تا از زیر پرداخت مالیات فرار کنند، اما این میان پزشکان بیش از سایر اصناف سیبل شدند. او هم قبول دارد در میان همکارانش چنین کسانی هستند، اما آن را عمومیت نمیدهد و در عین حال غوغاسالاری در مورد آن را موجب سرخوردگی جامعه پزشکی میداند. هر جور بخواهیم حساب و کتاب کنیم، پزشکان باید وضع خوبی داشته باشند، همان قدر که آدمهای اسم و رسمداری هستند.
لاریپور میگوید: «از خیل عظیم پزشکان، عموم مردم ترجیح میدهند به پزشکان و متخصصانی مراجعه کنند که مطب شلوغتری دارند، با تاخیر وقت میدهند و به شهرت رسیده و تبدیل به برند شدهاند. اما قاطبه جامعه پزشکی چنین شرایطی ندارند.» به گفته او، 12 تا 15 هزار دستیار پزشک درآمدی کمتر از 6 میلیون تومان دارند. 40 تا 50 هزار پزشک عمومی کشور با فعالیت خارج از پزشکی درآمد زیر 12 میلیون تومان دارند. هماکنون چهار تا 8 هزار پزشک طرحی فعال در مناطق محروم کشور درآمدی کمتر از 12 میلیون تومان دارند. این اعداد برای بسیاری از ما آشنا هستند و احتمالا درآمدی است که کسب میکنیم، اما تفاوتی که میان ما و جامعه پزشکی وجود دارد، چیست؟به گفته لاریپور، پزشک با انجام یک عمل، در صورت وقوع مشکل، باید چندبرابر درآمدش را به عنوان دیه پرداخت کند. موضوع دیگری که سخنگوی سازمان نظام پزشکی به آن اشاره میکند، عمری است که پزشکان برای رسیدن به مرتبه پزشکی و تخصص صرف میکنند. هر مرحله، نیازمند گذران طرح در مناطق محروم است که به گفته دکتر لاریپور، قوهقضائیه کسانی را به آنجا تبعید میکند که جرم شهودی انجام دادهاند. بعد از آن کشیک دادن و دوره تخصص و گذران طرح دوباره تا رسیدن به نقطه پایانی که تازه برای یک پزشک شروع ماجرا از صفر است. آن هم برای تاسیس مطب و کسب درآمد در میانه ۳۰ تا حوالی ۴۰ سالگی.
مهاجر و کسی را که شوق رفتن دارد به سختی میتوان نگه داشت، اما لاریپور میگوید اگر به پزشکان مشوقهایی اعطا شود، میتوان آنها را در کشور نگه داشت. وقتی به آن کوچهپسکوچهها و صدای قیژقیژ پنجره که حالا به تاریکی شب رسیده و احتمالا درد امانبر هم به جان مریضها افتاده، شاید مجبور باشیم برای ماندنشان دست و پا بزنیم. اما درآمدهای اغوا کننده، چشم هر کسی را میتواند روی همه دلایل ماندن پر کند. به گفته سخنگوی سازمان نظام پزشکی، یک پزشک در کشورهایی مانند پاکستان، عراق، افغانستان و ترکیه حداقل 18 برابر ایران حق ویزیت دریافت میکند. این عدد در عراق 20 برابر و در کشورهای حاشیه خلیج فارس، حداقل 4 برابر ایران است.
دکتر محمدجواد یزدانپناه، متخصص ایمونولوژی میگوید: «ترانسفر -نقل و انتقال- پزشکان به دیگر کشورها امروز تبدیل به یک بیزینس شده است و آژانسهای مسافرتی پیشنهادهای اغواکنندهای برای پزشکان دارند. جایی برای اقامت، تسهیل پروسه مصاحبه و اقامت را انجام میدهند. در واقع از بحث توریسم پزشکی به توریسم پزشک رسیدهایم. اما بهترین مقصد، کشورهای عربی و حاشیه خلیج فارس است که اتفاقا پزشکان ایرانی را بسیار دوست دارند. از موضوع جذابیت مالی که بگذریم، دکتر لاریپور موضوع امکانات را مطرح میکند: «حال میتوان مشوقهای اجتماعی مانند اعطای وام کم بهره، کاهش تعهدات به دولت، یا اعطای وسایل و امکانات رفاهی قرار داد.» از جمله نکاتی که دکتر تاجرنیا در این کوچ دستهجمعی به آن اشاره میکند، دلایل اجتماعی است و نبود آرامشی که برای هر فردی لازم است. او میگوید: «هر روز تصمیمی گرفته میشود و فشاری به اقشار مختلف وارد میشود. نبود آزادیهای اجتماعی هم عامل موثری است برای تصمیم به مهاجرت.»
رشتهها در دورههای مختلف جا عوض میکنند. در سالهای اخیر که البته دیگر به بیش از دو دهه رسیده، میل به تغییر در افراد با جراحیهای پلاستیک حرکت صعودی پیدا کرده است. دکتر لاریپور، عدم اقبال رشتههایی مانند جراحی قلب و کودکان را به این موضوع و درآمدی که در آن وجود دارد، ارتباط میدهد. به این صورت که رشتههایی که درآمد بیشتری دارند و در عین حال تحصیل در آن سختی کمتری، مانند انواع جراحی پلاستیک، بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. گاهی یک پیوند قلب، یا جراحی در کودکان، با تمام حساسیتهایی که دارد- فرض کنید جراحی قلب یک نوزاد 6 ماهه- دستمزدی به مراتب کمتر از جراحی پلاستیک یا لیفت پلک یا لیزیک دارد. البته اینها هیچ کدام به معنای کم ارزش کردن کار جراحان پلاستیک نیست، موضوع حساسیت جراحی است. لاریپور میگوید: «دو موضوع میانرشتهای و درون رشتهای داریم که متاسفانه قانونگذار در تعیین حقوق آنها چندان دقت نکرده و مشورتی نیز نگرفته است. از این نظر درون رشتهها با هم اختلاف درآمدی داریم و فاصله درآمدی بین رشتهها نیز زیاد است. قانونگذار در این زمینه باید زودتر فکری به حال آینده این رشتهها کند.» او عدم استقبال از رشتههای جراحی کودکان و قلب را اینگونه توجیه میکند که حتی میتواند عقلانی باشد. جراحی کودکان، سخت، دشوار و کم درآمد است، پس انگیزهای برای انتخاب آن وجود ندارد.
دهه 60، سالهای جنگ و حتی کمی بعد از آن، در هر بیمارستان و درمانگاهی که وارد میشدید، چند پزشک پاکستانی یا هندی یا حتی فیلیپینی حضور داشتند. آنها کمی فارسی میدانستند و بیماران هم با ایما و اشاره شرح حال میدادند. هر چه بود، آخر ماجرا با نسخه بیرون میآمدی. این وضعیت ما معمولیها بود، وگرنه آنها که دستشان میرسید میرفتند اروپا و آمریکا جراحی میکردند. نمونه افرادش در کتاب خاطرات هاشمیرفسنجانی زیاد اشاره شده است. بعد از آن خوشبختانه پزشکان ایرانی آن قدر تعدادشان زیاد شد که دیگر صندلی برای خارجیها خالی نماند. مهمترین امتیاز آن بود که با دل خوش میتوانستی شرح حال دهی. با انواع و اقسام اصطلاحات. گوشم وزوز میکند، یا چشمم جوری است که انگار مورچهها در آن رژه میروند. اینها را یک همزبان خوب میفهمد. وضعیتمان در پزشکی به آنجا رسید که در دهه 80 قرار شد توریسم پزشکی راهاندازی شود و از کشورهای اطراف بیمار برای درمان و جراحی بیاوریم. اما حالا باید از کوزه شکسته آب بخوریم. پزشکان و جراحان، راه به کشورهای حاشیه خلیج فارس میبرند و همانهایی که قرار بود در ایران جراحی بشوند، حالا در خانه میمانند و احتمالا ما مجبوریم در خانه حریف درمان و جراحی شویم. موضوع مهم آن است که ظرف سالهای آینده از تعداد اطفالی که نیازمند جراحی قلب هستند یا بیماریهای تازهای که هر روز تنوع بیشتری پیدا میکنند، کم نمیشود و امروز که اندکی هم دیر شده است، باید فکری کرد.
موضوع مهاجرت پزشکان یا حتی نخبگان به سایر کشورها، مساله خلقالساعهای نیست که به تکاپو بیفتیم، اما تا همین جا که چند سال از شروع این مهاجرت و خالی شدن صندلیها و بیمارستانها و مطبها میگذرد، تحقیقی درباره چرایی دلایل این مهاجرتها انجام نشده است، پس نمیتوان راهکاری هم برای توقف این پدیده اجتماعی ارائه داد. لاریپور میگوید: «اکنون 5-4 تحقیق موازی در حال انجام است که هنوز به سرانجام نرسیده است. اما بر اساس مصاحبههایی که با کسانی که تمایل به رفتن دارند، انجام شده، دلایل اقتصادی و اجتماعی در صدر جدول قرار داشته است.» دکتر جاویدپناه میگوید: «رفتن دلیل نمیخواهد. تورم، بیانگیزگی، درآمد پایین، بیاحترامیهایی که در جامعه اتفاق میافتد و عدم امنیت لازم برای برخی پزشکان همه از جمله دلایل مهاجرت است.» او به بیانیه اخیر سازمان نظام پزشکی در مورد سقط جنین و همکاری در جلوگیری از بارداری اشاره میکند که به صورت صریح پزشکان را تا سرحد ابطال شماره نظام پزشکی و پروانه تهدید میکند. او به تفاوت درآمدی و رفاه اجتماعی در ایران و دیگر کشورها اشاره میکند و تنها دلیل برای ماندن را عرق ملی مذهبی میداند. او همچنین از افرادی نام میبرد که با وجود آنکه در سیاستگذاری در بخش بهداشت و درمان نقش داشتهاند، اما در همان کشورهای عربی در حال برپایی بیزینسهای بزرگ پزشکی هستند، آن هم در شرایطی که پزشکان جوان را ترغیب به ماندن میکنند. به گفته دکتر جاویدپناه، نگرانی از آینده شغلی، نبود امنیت شغلی، نداشتن بیمه قابل اتکا و نبود ضمانت برای داشتن یک بازنشستگی قابل اتکا، دغدغههای یک پزشک است که بالاترین سطح درآمدی را دارد. وقتی شرایط برای پزشکان فراهم است، ماندن توجیه عقلانی ندارد. به خصوص اکنون که امنیت اقتصادی برای هیچ شغلی وجود ندارد.
دکتر جاویدپناه میگوید: «پزشکان به دلیل شرایط اقتصادی مردم نمیتوانند به مریض زور بگویند، پس دولت باید به شیوهای این فاصله را جبران کند که میتواند پرداخت یارانه یا کارانه باشد. اما همانطور که تاکنون اقدامی صورت نگرفته، بعد از این نیز قرار نیست کاری انجام شود.» شرایط دشواری است که با کمبود متخصص و پزشک روبهرو شویم. آن طور که سخنگوی سازمان نظام پزشکی میگوید دیگر درخواست standing Good تنها محدود به دانشجویان نمیشود و اساتید هم درخواست دریافت آن را دارند. به همین دلیل است که او احتمال واردات پزشک خارجی را امکانناپذیر نمیداند، تنها ایراد کار آن است که آنها با 5دلار حاضر به ویزیت ما نخواهند بود. واقعیت آن است که معادل ریالی 5 دلار برای ما که چند سالی است در نوسانات عجیب دلار، بازی میخوریم، زیاد است، اما برای آن پزشکان تنها یک پنجم تا یک دهم حق ویزیتشان است.
رئیس سازمان نظام پزشکی اهواز از صدور ۲۰۰ تا ۳۰۰ گواهی good standing برای کادر درمان اهواز در یک سال اخیر خبر داده است.
رئیس دانشگاه بابل نیز هشدار داده: «اگر رویه مهاجرت شتاب بگیرد، ممکن است در سالهای آینده، شهروندان مجبور شوند برای درمان، به کشورهای حاشیه خلیج فارس بروند که این امر هزینههای زیادی را برای آنها به همراه خواهد داشت.» یاسر صالحینجفآبادی، دبیر شورای هماهنگی نظام پزشکیهای استان اصفهان گفته است: «ظرفیت پذیرش دستیار جراحی عمومی در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، در مهرماه ۱۴۰۰، به تعداد ۱۰ نفر بود که تنها هفت نفر برای این رشته ثبتنام کردند، کمتر از یک سال بعد، چهار نفر از آنها انصراف دادند و حالا فقط سه نفر دانشجوی دستیاری رشته جراحی عمومی در این دانشگاه مشغول هستند.» رئیسکل سازمان نظام پزشکی کشور نیز گفته است: «تخصص جراحی قلب در سال جاری ۱۸ نفر ظرفیت داشت، اما هیچکس متقاضی نشد. در کل کشور هم فقط دو فارغالتحصیل جراحی اطفال داریم نتیجه این کار این است که در چند سال آینده پزشکی نخواهیم داشت.»دکتر حسین کرمانپور، رئیس بخش اورژانس بیمارستان سینا نیز به صف آماردهندگان اضافه شده است: «براساس «آمار نظام پزشکی» از ابتدای کرونا تا کنون ۵ هزار پزشک مهاجرت کردهاند. مهاجرت پزشکان، اندکاندک ذخیره ارزی مملکت را به هدر میدهد.»
اگر برای آگاهی ملت هست که مردم ازریز مشکلات آگاهند.ولی اگر برای آگاهی دولت مردان هست پس بدا بحال این دولت مردان
مگر همین فقرا و کارگرا و کارمندان هزینه تحصیل این ها را از اول تا آخر با مالیات خود نداده اند تا یک روزی در پیری و کوری و بیماری کمک به حالشون باشند؟
انصاف نیست که بخاطر مشتی دلار مام وطن و ولی نعمتان خود یعنی مردم را تنها بگذاریم.
مردم بیچاره هم هی باید برن زیر میزی بدن تا پزشک قانع بشه
در حالیکه همین پولو بیمه میبایست در تعرفه پزشک میگذاشت و بهش میداد تا اون هم راضی بشه
آخه خداوکیلی توی بیمارستان دولتی یک زانو را عمل میکنن آخرش کمتر از 1.5 میلیون به دکتر جراح میرسه. طرف یک روز یک سیستم نصب کرده 2 میلیون گرفته بدون هیچ دردسری. آخر باید بیمه ها مون درست بشن.
ضمنا فقط پزشکا نیستن. سایر نخبه ها مثلا اساتید دانشگاهها، جوانان بااستعداد شرکتتهای دانش بنیان، متخصصین آی تی و .... باید همه دستمزد واقعی خودشون رو بگیرن. الان یک استاد دانشگاه واقعا بعد از 1000 خوان رستم و سالها درس خوندن چیزی توی زندگیش از نظر مادی نداره