روزنامه جوان نوشت: با وجود اینکه طی سالهای اخیر، بخشی از حمل و نقل عمومی توسعه یافتهاست، اما هنوز هم مسافران زیادی به صورت فشرد ه، داخل مترو و اتوبوسهای درونشهری کنار هم میایستند و در برخی از ساعات روز جمعیت این مسافران به قدری زیاد میشود که دیگر جایی برای سوزن انداختن نیست.
ساعت ۵/۵ بعد ازظهر است و به ایستگاه متروی میدان ولیعصر میروم. به سمت تابلوی ایستگاه آزادگان حرکت میکنم. مسافران زیادی نیز همراه من با گامهای بلند و سرعت زیاد در حال حرکت هستند. دلم را خوش میکنم که قطار به زودی میرسد و در میان این جمعیت، جایی برای نشستن پیدا خواهم کرد. وقتی از پلهها پایین میروم و به جایگاه انتظار بانوان برای آمدن قطار میرسم، جمعیت عظیمی که منتظر هستند، شوکهام میکند.
با خود میگویم: «مگر چند دقیقه است که قطار نیامده و چنین جمعیتی اینجا ایستادهاست؟!» با چشم چشم کردن، راهی برای رساندن خودم به جلوی جمعیت پیدا میکنم و قصد دارم با رسیدن قطار و توقف آن در ایستگاه، خودم را به نزدیکترین در برسانم تا مبادا جا بمانم!
قطار میرسد و سایر مسافران نیز مانند من برای رساندن خود به در تقلا میکنند. در باز میشود و د یدن واگن پراز مسافر که حتی جایی برای سوار کردن یک مسافر جدید هم ندارد، همه ما را شوکه میکند، اما با پیاد هشدن دو، سه نفر، امید برای سوار شدن در این قطار زنده میشود.
دقیقاً مانند زمانی که سوت شروع یک مسابقه زده شدهاست، همه مسافران بیرون از قطار برای رفتن به داخل واگن از یکدیگر سبقت میگیرند و همه ما به داخل قطار هل داده میشویم. این کار مسافران داخل واگن را ناراحت میکند و برخی از آنها شروع به غر زدن میکنند؛ یکی از مسافران خانمی که کنار من ایستادهاست، تمام تلاشش را میکند تا به زور خودش را داخل قطار بچپاند که با اعتراض سایر خانمها مواجه میشود.
یک نفر خطاب به او میگوید: «چرا هل میدهی؟» نفر بعدی هم با صدای بلند میگوید: «خانم پیاده شو! مگر نمیبینی جا نیست؟» و این خانم در پاسخ به اعتراضات مسافران میگوید: «پنج تا قطار اومده و رفته! نتونستم سوار هیچ کدومشون شم! یه کم جا به جا شید، ایستگاه بعدی پیاد ه میشم!»، اما حرفهای او، مسافران سوار در قطار را قانع نمیکند و مجدداً غر و لند میکنند!
سوت بستهشدن در قطار به صد ا میرسد و جمعیت داخل قطار برای آنکه در بسته شود، خودشان را جمع و جور میکنند، اما قطار به کیف یکی از مسافران میخورد و دوباره در باز میشود.
اینبار مسافرانی که تحملشان برای ایستادن تمامشده، معترض میشوند و مسافرانی را که به زور سوار شدهاند، سرزنش میکنند. دو، سه بار دیگر طول میکشد تا درهای قطار باز و بسته شود و د ر نهایت با بستهشدن در ها، قطار به سمت ایستگاه بعدی حرکت میکند.
خیلی زیاد است، ناخود آگاه همدیگر را هل میدهند. برخی از مسافران صدای داد شان بلند میشود؛ یکی میگوید: «خانم خودت را نگهدار! کمرم سوراخ شد.» نفر بعدی میگوید: «اگر با این شرایط مشکل داری، سوار قطار نشو! با تاکسی برو.» و همین حرفها، دعوای لفظی به راه میاندازد.
چشمم به کودکی که میان جمعیت قرار گرفته میافتد که به دلیل قد کوتاهش، هیچجا را نمیبیند و کلافه شدهاست. کمی آن طرفتر هم در میان شلوغی، دستفروشانی در حال تبلیغ کالاهایی که به دست دارند، میشوند و از آنجایی که مسافران جایی برای تکان خوردن ندارند به دستفروشان هیچ اهمیتی نمیدهند.
این داستان هر روز مسافرانی است که با مترو رفت و آمد میکنند و برای فرار از گرما و ترافیک شهری به این وسیله حمل و نقل عمومی پناه آوردهاند. متأسفانه با وجود توسعه خطوط ریلی مترو، افزایش ایستگاهها و اضافهتر شدن واگنها، هنوز هم تعداد مسافران بیش از ظرفیت است که باید فکری به حال آن شود.
در چنین شرایطی اصلیترین مطالبه مسافران از مدیران شهری و مسئولان مترو، توجه به پیک ساعت تردد در ایستگاهها و برنامهریزی برای آن است، زیرا که با کوچکترین اختلال در تردد قطارها، مسافران در شرایط طاقتفرسایی قرار میگیرند و شرایط ایجاد شده غیرقابل کنترل میشود.