جمعیت هلال احمر استان کرمانشاه به محض اطلاع از این حادثه یک تیم آنست و یک تیم واکنش سریع از کرمانشاه، سه تیم امدادی از شهرستان جوانرود، دو تیم از شهرستان جوانسر و سه تیم هم از جمعیت هلال احمر پاوه به منطقه اعزام کرد.
باز هم قصه تلخ آوار و نفسهای بریده زیر آوار؛ اینبار در نوسود پاوه؛ منطقه صفر مرزی غرب کشور. حادثه درست ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه روز پنجشنبه اتفاق افتاد؛ انفجار خانهای سهطبقه در نزدیکیهای مرز شوشمی. حادثه به حدی مهیب بود که حتی خانههای همجوار این ساختمان هم از شدت انفجار خسارت زیادی دیدند.
به گزارش شهروند، جمعیت هلال احمر استان کرمانشاه به محض اطلاع از این حادثه یک تیم آنست و یک تیم واکنش سریع از کرمانشاه، سه تیم امدادی از شهرستان جوانرود، دو تیم از شهرستان جوانسر و سه تیم هم از جمعیت هلال احمر پاوه به منطقه اعزام کرد. احتمال وجود مصدومان زیاد در این حادثه حتی تیمهای امداد هوایی کرمانشاه و همدان را نیز بسیج کرد.
۱۲ ساعت کار و تلاش امدادگران در محل در نهایت منجر به نجات ۵ مصدوم حادثه و انتقال ۳ جسد از زیر آوار این خانه شد. با فوت یکی دیگر از مصدومان در بیمارستان، طی روز جمعه تعداد قربانیان این حادثه تلخ به ۴ نفر رسید که همگی عضو یک خانواده بودند.
عقربههای ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح روز پنجشنبه را نشان میداد. خورشید تازه از پشت خانههای پلکانی نوسود خودش را بالا کشیده بود. «چیا» دختر ۲۲ ساله آماده رفتن به دانشگاه بود. بعد از برقراری تماس تصویری با یکی از همکلاسیهایش، از او خواست تا منتظرش بماند. هنوز تماس تصویری تمام نشده بود که خانه از هم پاشید و قیامتی در محله به پا شد.
همکلاسی «چیا» مات و مبهوت به صفحه گوشی تلفن و آوارهایی که خیابان را در بر گرفت، در جای خودش میخکوب شده بود. طولی نکشید که جمعیت زیادی از همسایهها در محل حاضر شدند و حادثه به اطلاع اورژانس و هلال احمر رسید.
نیروهای امدادگر جمعیت یکی یکی در قالب تیمهای امداد و نجات در محل حادثه حاضر شدند. بهنام سلیمی از جمله نجاتگرانی بود که همان ساعات اولیه در محل حادثه حاضر شد: «تازه در سهراهی باینگان از توابع پاوه شیفت را تحویل گرفته بودیم که خبر رسید منزل مسکونی سهطبقهای در نوسود منفجر شده و احتمال کشتهها و زخمیهای زیادی زیر آوار میرود. حدود ۴۰ کیلومتری با محل حادثه فاصله داشتیم. وقتی به محل رسیدیم، انگار جهنمی به پا شده بود. قوم و خویش ساکنان خانه آرام و قرار نداشتند. عدهای خود دست به کار شده و به محل حادثه رفته بودند برای نجات مصدومان. تعدادی از مصدومان توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شده بودند.»
از آوار نیمهریخته و خطری که هر لحظه مردم و امدادگران را تهدید میکرد، میگوید: «ساختمان نیمهریخته بود و جمعیت زیادی در میان آوارها دنبال پیکر قربانیان و مصدومان احتمالی دیگر میگشتند و این، کار امدادگران را سخت کرده بود. آواربرداری به سختی دنبال میشد.»
پیکر روبین ۴ ساله و مادرش دریا همان ساعات اولیه صبح از زیر آوار بیرون کشیده شد: «روبین هنگام انفجار از پنجره خانه به بیرون پرت شده بود و پیکر بیجان مادرش را زیر آوارهای داخل خانه پیدا کرده بودند. پدر خانواده که درصد سوختگی بالایی داشت، جزو مصدومان انتقال یافته به بیمارستان بود و تنها پیکری که باید دنبالش میگشتیم «چیا»، دختر جوان خانواده بود.»
تیمهای آنست برای کمک در پیدا کردن پیکر چیا و دیگر مصدومان احتمالی مانده زیر آوار به منطقه اعزام شدند. مهدی یاوری، سرپرست این تیم همراه با رایدر (سگ تیم آنست) به محض اطلاع از این حادثه به منطقه اعزام شدند: «وقتی خبر وقوع این حادثه را شنیدم، سریعا رایدر را برداشتم و راهی منطقه شدم. آنقدر فکرم درگیر حادثه و قربانیان آن بود که فراموش کردم حتی تجهیزات ایمنی خودم را بردارم. مسیر بسیار سخت و صعبالعبور بود و پیچهای بسیار خطرناک داشت. به تنها چیزی که فکر میکردم زنده بیرون آمدن افراد از زیر آوار بود.»
ساختمان نیمهریخته بود و جمعیت زیادی در میان آوارها دنبال پیکر قربانیان و مصدومان احتمالی دیگر میگشتند و این، کار امدادگران را سخت کرده بود. آواربرداری به سختی دنبال میشد.
مهدی و رایدر به محض رسیدن به محل حادثه میان آوارها رفتند. رایدر ابتدا دستشویی و حمام را جستوجو کرد و بعد از آن اتاق کنار را. صدای پارسهایش همه نگاهها را به سمت او خیره کرد. محل جستوجو علامتگذاری شد، اما مردم حاضر در صحنه مانع کار جستوجو شدند: «مردم اعلام کردند این محل قبل از حضور ما، خالی از آوار بوده و آنها حین آواربرداری مناطق دیگر اینجا را پر از آوار کردهاند. تایید این حرف از سوی جمعیت زیادی از همسایهها ما را از منطقهای که رایدر علامتگذاری کرده بود، دور کرد و باعث شد تا ساعتها در نقاط دیگر دنبال چیا بگردیم. این در حالی است که همان نقطه اول درست بود و در نهایت باز با پارسهای رایدر به همان محل رسیدیم و بعد از آواربرداری پیکر بیجان این دختر را پیدا کردیم.»
مهدی هم مانند خیلی از همکارانش از دخالتهای بیحد مردم عادی در عملیات امداد و نجات این حادثه بزرگ گلایهمند است: «اگر مردم صحنه را خالی میکردند و اجازه میدادند امدادگران کار تخصصی خود را دنبال کنند، قطعا عملیات ۱۲ ساعت طول نمیکشید.»
پیکر بیجان چیا که از زیر آوار بیرون آمد، حال همه امدادگران دگرگون شد، مخصوصا بهنام سلیمی که به مادربزرگ او قول داده بود دخترش را زنده از زیر آوار خارج کند: «درست است همه ما به واسطه شغلمان در حوادث آبدیده شدهایم و اجساد زیادی را دیدهایم، اما چیا همه ما را سوزاند. هیچگاه ضجههای مادربزرگش را برای نجات او فراموش نمیکنم و وقتی با جسد او بیرون آمدیم از شرم سرم را نمیتوانستم بالا بگیرم.»
دانا مطاعی، دیگر نجاتگر حاضر در این ماموریت هم از این حادثه به عنوان یکی از بزرگترین حوادث تلخ منطقه یاد میکند. او کسی است که خودش جسد چیا را از زیر آوار بیرون کشید: «دختر جوان در حالی که آماده رفتن به دانشگاه بود، به دنبال انفجار خانه از راه باز مانده و با همان وسایل زیر خروارها آوار مانده بود. گرچه علائم و نشانهها حکایت از فوت او داشت، اما برای تکمیل روند مدارک پزشکی قانونی نسبت به انجام کارهای لازم اقدام کردیم. با پیدا شدن این پیکر، انگار خستگی بر جان همه امدادگران ماند، چرا که امید داشتیم حداقل او را زنده خارج کنیم.»
او و همکارانش از پایگاه هلال احمر پاوه به منطقه اعزام شده بودند و به اعتقاد او اگر حادثهای بزرگتر از این در منطقه رخ دهد شاید غم بزرگتری بر دل همه مردم پاوه بماند: «منطقه پاوه با خانههای پلکانی و خیابانهای محدود و راههای دسترسی اندک در زمان بروز حوادث با شرایط خاصی روبهرو میشود. این منطقه حتی محل مناسبی برای فرود بالگرد ندارد و این مساله سرعت امدادرسانی را محدود میکند. ما در این حادثه هم با مشکلات بسیاری روبهرو بودیم. راههای دسترسی محدود و سخت و امکان تردد خودروهای امدادرسانی در محلهها بسیار دشوار است.»
به گفته او، گرچه امدادرسانی در یک کوچه ۶ متری انجام میشد، اما همگرایی و همسویی فعالیتهای تیمهای هلال احمر و اورژانس و آتشنشانی کمک کرد تا این عملیات با سرعت خوبی دنبال شود: «برای اولینبار بود که چنین حادثه سهمگینی در منطقه ما رخ میداد و هشدار بزرگی برای حوادث آتی است.»
فرزاد محمودنیا دیگر امدادگر حاضر در این عملیات هم از جمعیت هلال احمر پاوه برای کمک به محل حادثه رفته بود: «منطقهای که حادثه در آن اتفاق افتاد، شرایط بحرانی داشت. هر ۴ عضو یک خانواده یا مصدوم شده یا فوت کرده بودند. آخرین نفری که از این خانه فوت کرد، پدر خانواده بود که صبح روز جمعه به علت شدت سوختگی در بیمارستان جان باخت.»
امدادگران حاضر در منطقه میگویند علاوه بر این خانه، تمامی خانههای مسکونی اطراف هم خسارت دیدند. شاید کمی شانس با مردم منطقه همراه بود که فاصله این خانه با پمپ بنزین نوسود زیاد بود، وگرنه شاهد بزرگترین آتشسوزی در منطقه بودیم.
اشکان نقشی هم که هنگام بروز این حادثه تازه در حال برگشت به خانه از شیفت قبلی بود، به محض اطلاع از حادثه سریعا در منطقه حاضر شد: «یکی از اقدامات اولیه که دنبال کردیم نظمبخشی به منطقه با کمک نیروهای امنیتی بود، چرا که مردم با حضور خود اجازه کار به امدادگران نمیدادند.»
کار امدادگران در این حادثه بیشباهت به حادثه متروپل نبود: «در هر گوشه و کناری عدهای از بازماندگان متوفیان نشسته بودند و مویهکنان فضای منطقه را غمانگیز کرده بودند. دل همه امدادگران خون بود و تلخی این حادثه بر دل همه سنگینی میکرد.»