حسین علایی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: امام خمینی پس از انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی، خطاب به آنان که اکثراً از علما و روحانیون بزرگ کشور بودند، در روز ۲۷ مرداد ۱۳۵۸ در منزل خود در قم فرمودند: «دمکراسی این است که آراء اکثریت معتبر است. اکثریت هر چه گفتند آرای ایشان معتبر است و لو به خلاف، به ضرر خودشان باشد. شما، ولی آنها نیستید که بگویید که این به ضرر شماست ما نمیخواهیم بکنیم. شما وکیل آنها هستید، ولی آنها نیستید... »
در دوره ایشان از نظارت استصوابی خبری نبود. به همین دلیل بود که در مجلس افرادی که ولایت فقیه و نیز امام خمینی را قبول نداشتند هم به نمایندگی از مردم حضور داشتند.
امام خمینی پس از تشکیل جمهوری اسلامی و به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی، به دنبال آسان کردن زندگی برای مردم بود. بیان فتاوایی در باره حلال بودن بسیاری از امور بود مثل موسیقی، بازی شطرنج، نگاه کردن به فیلمهای دارای خانمهای بیحجاب، ماهی اوزون برون و ... همگی راه را برای زندگی در دنیای جدید باز میکرد.
وقتی ایشان در رأس حکومت قرار گرفت و با واقعیتهای مسائل اجرایی عملاً درگیر شد، برخی از نظرات و فتاوی خود را عوض کرد. ایشان در عین تکیه بر فقه جواهری میگفت اجتهاد مصطلح در حوزهها کافی نیست و فقها بایستی در فتاوای خود مسئله زمان و مکان را در نظر بگیرند و نظراتی متناسب با زندگی امروز ارائه کنند.
ایشان دست دولت را برای حل مشکلات مردم باز میگذاشت. مثلاً میگفت اگر مسجدی در مکانی قرار گرفته که مزاحم مردم است و در مسیر راه تردد قرار گرفته است میتوان آن را تخریب کرد.
امام خمینی در اواخر عمر شرط مرجع تقلید بودن را برای، ولی فقیه به مجتهد بودن تقلیل داد تا کشور با بنبست مواجه نشود.
ایشان وقتی میفهمید راهبردی را که انتخاب کرده به نتیجه نمیرسد آن را تغییر میداد. برای مثال ایشان راهبرد خود در باره چگونگی پایان دادن به جنگ عراق با ایران را تغییر داد و با پذیرش قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۷ آتشبس را پذیرفت و جنگ را تمام کرد و فرمود: پذیرش قطعنامه تاکتیکی نیست بلکه استراتژی است.
او میگفت حرف مرد یک کلام نیست و اگر کسی فهمید که در نظرات و تصمیمات خود اشتباه کرده باید از حرف خود برگردد. او به حاکمیت قانون معتقد بود و پس از خاتمه جنگ تأکید بر بازگشت به قانون اساسی داشت.
شاید به همین دلایل بود که خیلیها شیفته منش و رفتار امام خمینی بودند و با تمام وجود او را دوست داشتند. البته او مخالفین و دشمنان زیادی هم داشت، زیرا حرکت وی را با برنامههای خود در تضاد میدیدند.