آخرین روزهای اردیبهشت بود و کم کم هوای خنک بهاری جای خود را به گرمای تابستان میداد. دادگاه خانواده، اما مثل همه روزهای سال پر از جمعیت بود. کنار آب سرد کن داخل حیاط، پسری با لباس ورزشی تیم رئال مادرید ایستاده بود و کنارش دختری با چهره مضطرب روی جدول نزدیک به آب سرد کن نشسته بود.
به گزارش ایران، تیپ و لباس پسر جوان توجهم را جلب کرد وقتی برای رسیدگی به درخواست طلاقشان وارد شعبه ۱۴ در طبقه همکف شدند من هم کنجکاوانه به نظاره ایستادم تا بدانم چه عاملی این زوج جوان را به دادگاه کشانده است.
قاضی در حال مطالعه دادخواست طلاق این زوج، پس از چند دقیقه رو به پسر جوان کرد و گفت: پسرم به خاطر یک دستگاه بازی رایانهای میخواهی همسرت را طلاق بدهی؟ پسر جوان با کمی مکث گفت: بله جناب قاضی این دستگاه پی اس ۵ بود و ۴۰ میلیون تومان خریده بودم، البته این را هم بگویم آقای قاضی این دختر مرا عذاب روحی میدهد، انگار من بچه دو ساله هستم مدام به من امر و نهی میکند خسته شدهام.
در این موقع همسرش گفت: حاج آقا ما با عشق ازدواج کردیم، اما من هرگز نمیدانستم که او به قدری به بازی فوتبال علاقه دارد که آن را به من که عشق زندگی اش هستم ترجیح میدهد.
جناب قاضی ما نزدیک به ۷ ماه است که ازدواج کرده ایم. اوایل زندگی مشترکمان همه چیز خوب بود با هم گفتگو میکردیم به خرید میرفتیم میهمانی میرفتیم و همه فامیل از رابطه خوب ما تعریف میکردند، اما رفته رفته متوجه شدم او خیلی زیاد علاقه به فوتبال دارد من هم مانع او نمیشدم، چون میدانستم حالش با فوتبال خوب است تا اینکه یک روز که به سالن بازی رفته بود دوستش زنگ زد و گفت پای شوهرت در بازی شکسته و بیمارستان هستیم. به خاطر این موضوع هم خودش هم من خیلی عذاب کشیدیم.
زن ادامه داد: به او گفتم دیگر حق نداری فوتبال بازی کنی، اما بعد از اینکه پایش خوب شد دوباره به سالن میرفت و چند ماه بعد دچار پارگی رباط شد و از کار بیکار و ما ماندیم و کلی خرج و مخارج که پدر و مادرم خرج زندگی ما را میدادند. در مدتی که خانه بود فقط با دستگاه پی اس ۵ فوتبال بازی میکرد. اصلاً برایش مهم نبود که من با چه سختی زندگی را میچرخانم. ازرفتارش خیلی عصبانی بودم تا اینکه یک روز از شدت عصبانیت دستگاه را شکستم.
در همین لحظه بود که مرد جوان گفت: بله حاج آقا این خانم دستگاه ۴۰ میلیونی من را زد زمین و شکست. منم عصبانی شدم و از خانه بیرونش کردم.
زن جوان با گریه گفت: آقای قاضی میبینید هنوز که هنوزه به فکر دستگاه بازی اش است تا من که همسرشم. اگر در زندگی با یک کار او موافق باشم همین دادخواست طلاقی است که داده، چون من هم خسته شدم از این همه بیتوجهی و خودخواهی او. جناب قاضی اولش که دستگاه بازی او را شکستم ناراحت و از کارم پشیمان شدم، اما الان که این رفتار و حرفها را از او شنیدم اتفاقاً خوشحال شدم که این کار را کردم. او برای من و احساسم ارزشی قائل نیست. باور کنید اگر امیدی به اصلاح رفتارش داشتم کوتاه میآمدم، اما واقعاً امیدی ندارم شما خودتان را جای من بگذارید ببینید آیا این رفتارهای خوبی است که یک مرد با همسرش دارد.
در همین بین همسرش گفت: من همسرم را دوست دارم میدانم من هم کار بدی کردم که او را از خانه بیرون کردم، اما او هم کار بدی کرده که دستگاه پی اس ۵ من را که خیلی دوستش داشتم و با سختی زیاد خریدم شکست، حالا اگر قول بدهد یکی عین همان دستگاه را برایم بخرد و از من جلوی خانوادهاش معذرتخواهی کند، من او را میبخشم و زندگی میکنم.
شنیدن این حرفها باعث شد زن جوان ناگهان از کوره در برود و با لحن تندی بگوید: من از تو معذرتخواهی کنم؟ به جای اینکه تو از من عذرخواهی کنی و قول بدهی دیگر دور فوتبال و بازی را خط بکشی، طلبکار هم هستی؟ اصلاً الان من هم طلاق میخواهم و مهریهام را هم تا سکه آخر ازت میگیرم.
قاضی که متوجه عمق فاجعه زندگی مشترک این زوج جوان شده بود گفت برای صدور حکم طلاق خیلی زود است، از منشی فرم مراجعه به واحد مشاوره را بگیرید و به مدت ۲ ماه مستمر به واحد مشاوره مراجعه کنید اگر نظر کارشناس حوزه خانواده هم جدایی بود آن وقت حکم طلاق را صادر میکنم.
سن کم، نداشتن برنامهریزی در زندگی مشترک، نبود اولویتبندی و تفکیک بین زندگی مجردی و متأهلی از دلایل فروپاشی کانون گرم خانواده در بین زوجهای جوان در اوایل زندگی مشترکشان است.
در این پرونده مشاهده میکنید که مرد خانواده هنوز غرق در دنیای مجردی خود است و اصلاً قبول نکرده که زندگی مجردی با زندگی متأهلی فرق زیادی دارد و اصلاً مسئولیتپذیری را یاد نگرفته است.
زوجهای جوان باید در زندگی مشترک هدف داشته باشند و با برنامهریزی جلو بروند و ماهیت زندگی مشترک را بخوبی درک کنند؛ به همدیگر اهمیت بدهند با صداقت و احترام رفتار کنند تا زندگی خوبی داشته باشند.