فرارو-همزمان با روی کار آمدنِ دولت جدید کشورمان به ریاست جمهوری "ابراهیم رئیسی" و ادامه یافتن روند "مذاکرات هستهای وین" با محوریت احیای توافق "برجام"، بسیاری از ناظران و تحلیلگرانِ کشورمان به طور خاص از انفعال رسانه ایِ تیم مذاکراتی ایران انتقاد و آن را موجب ایجاد گمانه زنی و شک و تردیدهای فراوان داخلی در مورد روند مذاکرات و به طور خاص تضعیف سرمایه اجتماعیِ حاکمیت ارزیابی میکنند. البته که آنها همچنین تاکید دارند که این رویکرد تیم مذاکراتی کشورمان، تاثیرات منفی را نیز بر بازارهای مالی ایران به همراه داشته و دارد.
منتقدان به طور خاص به این نکته اشاره میکنند که وقتی طرفهای غربیِ مذاکرات و دیپلماتهای آن ها، در مورد مسائل مختلفِ مطرح شده در قالب مذاکرات وین با رسانههای شناخته شده بین المللی صحبت میکنند و حتی دستورکارهای خاصی را نیز جهت اِعمال فشار بر کشورمان در عرصه رسانهای به پیش میبرند، چه دلیل دارد که ما میدان را در این عرصه خالی کنیم و عملا زمینه را جهت یکه تازیهای آنها فراهم نماییم؟
از سوی دیگر، این دسته از منتقدان به این نکته اشاره دارند که عدم اطلاع رسانیِ درست و شفاف تیم مذاکرات هستهای کشورمان از روند مذاکرات اتمی با غرب، اساسا با وظیفه ذاتی حاکمیت که باید در مورد مسائل مهمِ حکمرانی به مردم گزارش دهد در تضاد است. البته که منتقدان به این مساله که بخشهایی از مذاکراتِ مهمی نظیر مذاکرات هستهای ایران با غرب نیز شاید به دلایل امنیتی و خاص امکان طرح نداشته باشند اشاره میکنند و معتقدند حتی همین مساله نیز میتواند از سوی دولت و تیم مذاکراتی اعلام گردد و تردیدی نیست که ملاحظاِت مرتبط با این حوزه نیز به خوبی از سوی افکار عمومی و تحلیلگران درک میشود.
با این حال، نقد اصلی زمانی است که شاهدیم روند اطلاع رسانی و به طور کلی اتخاذ دیپلماسی رسانهای در چهارچوب مذاکرات مهمی نظیر مذاکرات اتمی وین، به یک میدان بی رقیب برای کشورهای غربی تبدیل شده و آنها هرآنچه میخواهند میگویند و بعضا با تفاسیر نادرست خود، ایران را در جایگاه متهم و مقصر مینشانند. مسالهای که نَه در بُعد بینالمللی و نَه داخلی در راستای منافع کشورمان نیست. در این راستا، فرارو در گفتگو با "سید جلال ساداتیان" سفیر سابق ایران در انگلستان و کارشناس سیاست خارجی، به بررسی مساله مذکور و ریشه یابی علل و البته پیامدهای آن پرداخته است. مشروح گفتگو با سید جلال ساداتیان را در ادامه مطالعه فرمایید.
در برهه کنونی، شماری از ناظران و تحلیلگران نسبت به ضعف اتحاذ دیپلماسی رسانهای و عمومی در چهارچوب مذاکرات اتمی وین از سوی تیم مذاکراتی کشورمان نقد دارند و آن را در راستای منافع ملی نمیبینند. به نظر شما دلیل اصلی اتخاذ یکچنین رویکردی از سوی تیم مذاکراتی کشورمان و عدم اطلاع رسانی شفاف و به موقع در رابطه با مذاکرات وین چیست؟
حاکمیت همواره امانتی است از طرف مردم در دست عدهای خاص که یا به صورت حزبی و یا غیر حزبی، این امانت را در دست دارند. از این رو، وقتی آنهایی که در قدرت هستند کارهایی را در عرصه حکمروایی کشور انجام میدهند، درستش این است که به، ولی نعمتِ خود نیز گزارشهای لازم را ارائه کنند.
البته که در مواردی خاص برای اینکه دشمن سواستفاده از مسائل و اطلاعات نکند، برخی اطلاعات و گزارشها به صورت موقت به مردم داده نمیشود تا مصالح کشور حفظ گردد. با این حال، اولویت با "گزارش دادن به مردم" است. در این رابطه قانون اساسی نیز تصریح دارد که مذاکرات و مباحث مثلا مجلس شورای اسلامی باید علنی باشد.
این بدان معناست که هرآنچه در مجلس تصویب میشود باید به اطلاع مردم نیز رسانده شود مگر اینکه در موراد ویژه ای، برخی مسائل به دلایل خاص مرتبط با مصالح کشور، به صورت غیرعلنی دنبال شوند که البته آنها نیز بعدها باید به اطلاع مردم رسانده شوند.
در این چهارچوب، مذاکرات اتمی وین نیز طبیعتا از این قاعده مستثنی نیست. این بدان معناست که مذاکراه کنندگان ما از طرف مردم کشورمان در حال انجام مذاکراتی با کشورهای غربی هستند و در مقطعی خاص با طرفهای بین المللی در مورد مسائل و موضوعاتی خاص در حال مذاکره هستند و امکان دارد که به این نتیجه برسند که مثلا اکنون به دلیل حساست موضوع در این مقطع، روند مذاکرات منتشر نشود که البته همین مساله نیز باید به مردم اطلاع داده شود.
مثلا میتوان گفت که مذاکرات جاری تا فلان ضرب الاجل نتایجش اعلام نمیشود با این حال به محض اینکه محذورات در این رابطه مرتفع گردند، نتایج نیز به اطلاع عموم مردم خواهند رسید. با این حال، وقتی ما این کار را نمیکنیم، بیش از همه موجب تشدید گمانه زنی و شک و تردیدها میان مردمِ خود میشویم و همین مساله موجب میشود تا وزن و اعتبار و حمایتهایی که مذاکرهکنندگان میتوانند از مردم بگیرند، به شدت کاهش یابد. به زبان امروز، ما "سرمایه اجتماعی" را از دست میدهیم، زیرا اساسا اعتماد عمومی از دست رفته است.
وضعیت اتخاذ دیپلماسی رسانهای و عمومی در دولت قبل را در مقایسه با شرایط کنونی چطور میبینید؟ روند مذاکرات جاری اتمی ایران و غرب، در واقع ادامه مذاکرات دولت سابق کشورمان با کشورهای غربی است و درست به همین دلیل است که برخی سکوت فعلی رسانهای در مورد مذاکرات هستهای با غرب را با دولت قبلی مقایسه میکنند.
در دولت قبل "جواد ظریف" در مقام وزیر خارجه ایران بسیار گفتگو میکرد و توضیح میداد. حتی وی بنا بر مخالفتهایی که مجلس بعضا با او داشت در این نهاد حاضر میشد و توضیحات مبسوطی را به نمایندگان در مورد روند مذاکرات میداد و اساسا خودِ ایشان هم در مورد پیوست رسانهای مذاکرات تا جای ممکن فعال بود و توئیت زنیهای مداومی را در این رابطه از خود داشت.
این در حالی است که در شرایط کنونی به وضوح شاهدیم که سکوت گستردهای از سوی مسوولان ما در بحث مذاکرات حاکم است و در عین حال به صورت محدود مصاحبههایی نیز صورت میگیرد که مثلا وزیر خارجه و یا سخنگوی این نهاد بر اساس گزارشات دریافتی خود موضع گیریهای نَه چندان مبسوطی را انجام میدهند.
البته که اینها هم خوب هستند با این حال اینکه مردم ما در شرایط کنونی اساسا نمیدانند که ما در بحث مذاکرات در چه نقطهای هستیم و به طور خاص شاهدیم که طرفهای مقابل، مدام با رسانههای بین المللی گفتگو و مصاحبههای خود را دارند، اما در طرف ما این تحرک به صورت فعال دیده نمیشود، این مساله خود پرسشهای زیادی را ایجاد کرده است. بسیاری اکنون میپرسند که چرا اطلاع رسانیِ درستی از سوی تیم مذاکراتی و دستگاه دیپلماسی ما انجام نمیشود؟ حتی اگر هم ملاحظاتی نیز وجود دارد که مثلا اسرائیل نباید از موضوعی باخبر شود، باید پرسید که اساسا چه تصمینی وجود دارد که دیگر هیاتهای مذاکره کننده در چهارچوب مذاکرات وین، اسرائیل را مطلع نکنند؟ اینها ابهاماتی هستند که اکنون وجود دارند و اساسا به نظر من اغلب مسائلی که اکنون پیرامون مذاکرات اتمی وین و مسائل مطرح در قالب آن مطرح میشوند، عمدتا مبتنی بر حدس و گمانه زنی هستند.
در این نقطه باید از هیات مذاکراتی کشورمان پرسید که آیا کلیتِ مذاکرات ایران با طرفهای برجامی ذیلِ مسائل محرمانه قرار دارد و نمیتوان در مورد آنها اطلاع رسانی عمومی کرد؟ حتی اگر بخشی از روند مذاکرات نیز اینگونه باشد، همانطور که پیشتر نیز گفتم میتوان در این رابطه به مردم توضیح داد و شفاف سازی کرد. اما اینکه شرایط همچون اکنون مبهم باشد به نظر من به نفع کشور ما نیست. در این رابطه مسوولان فعلی ما نظیر "علی باقری کنی" به عنوان مذاکره کننده ارشد اتمی ایران و یا شخص وزیر خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی، تا چه اندازه مصاحبه داشته اند و در مورد روند مذاکرات توضیح داده و شفاف سازی کرده اند؟ به نظر من روند، روندِ مطلوبی نبوده است.
این در حالی است که پیشتر بسیار از حامیان دولت کنونی از عدم اطلاع رسانی دولت و تیم مذاکراتی سابق کشورمان در مورد روند مذاکرات هستهای با غرب انتقاد داشتند، اما اکنون خود به مراتب موضعی غیرفعالتر در مقایسه با آنها در این حوزه اتخاذ کرده اند. این موضعِ دولت فعلی تا حدی حتی تاثیرات روانی خود را بر بازارهای مالی ما نیز نشان داده است چنانچه شاهدیم که اکنون بازارهای خودرو، مسکن، طلا، ارز و غیره، همه همه به نوعی تحت تاثیر این شرایط قرار دارند.
چرا رسانه هیچگاه به صورت جدی به مثابه یکی از ابزارهای در دسترسِ دیپلماسی رسمی کشورمان مورد توجه قرار نگرفته است؟
"رسانه" و "دیپلماسی رسانه ای"، جز مفاهیم محوریِ دیپلماسی عمومی در جهان هستند. آنها در شرایط کنونی به قدری مهم هستند که حتی گاهی این نوع از دیپلماسی، از خودِ دیپلماسی مستقیم میان کشورها که در قالب آن، دیپلماتها رو در روی یکدیگر مینشینند و در مورد مسائل مختلف مذاکره میکنند، از اهمیت بیشتری برخوردار میشود.
در این راستا مثلا پیشتر شاهد بودیم که جواد ظریف زمانی که به نیویورک جهت شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل و یا دیگر نشستهای بین المللی میرفت، همواره حضوری موثر در دانشگاهها و اندیشکدههای مختلف و جلوی دوربینهای خبری داشت که این مساله تا حد زیادی با اقبالِ طرفهای بینالمللی رو به رو میشد و تا حد زیادی نیز منافع ما را تقویت میکرد.
در این راستا حتی شاهد بودیم که ترامپ در دورهای، با تحمیل محدودیتهای جدی بر مقامهای کشورمان بویژه وزیر خارجه سابق ایران یعنی جواد ظریف، سعی داشت تا این تریبون موثر را از آنها در خاک آمریکا، برخلاف قوانین بین المللی بگیرد. در واقع، ترامپ و دولت وی از استفاده ظریف از دیپلماسی عمومی به شدت وحشت داشتند.
تمامی این موضوعات حاکی از این هستند که اساسا افکار عمومی در جهانِ کنونی، به ویژه در مسائل مرتبط با حوزه دیپلماسی به شدت مهم هستند و وقتی به آنها توجه نشود نیز نوعی حالت عدم شفافیت، بدبینی، و شک و تردید در میان مردم ایجاد میشود که این خود در راستای منافع کشوری نظیر ایران نیست.
مسالهای که متاسفانه اخیرا در کشورمان در قالب طرح صیانت از فضای مجازی نیز شاهد آن هستیم. اساسا به نظر من این قبیل اقدامات، مناسبِ جهان کنونی نیستند و همین عدمِ آشنایی برخی مسوولان با این مساله خود موجب میشود تا این قبیل رویهها را بدون توجه به مسائل رسانهای و اقناع افکار عمومی دنبال کنند.
به نظرم دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسمی اکنون مکمل یکدیگر هستند و اساسا نمیتوان دستورکارهای دیپلماتیک را در جهان کنونی بدون زمینه سازی جهت اقناع مردم و فراهم کردن بنیانهایی که پشتوانه حمایت مردمی را از این دستورکارها فراهم کنند، به پیش برد.
وقتی ما این مسائل را مد نظر قرار نمیدهیم، خوب طبیعتا عقب میمانیم و رقبا و مخالفان ما با استفاده از این فضا، عملا همان تحلیل و تفسیرهایی که مطلوب خودشان است را در مورد وضعیت ارائه میکنند و در یک میدان رقابتی که ما عملا آن را خالی کرده ایم، منافع خود را به ضرر منافع کشورمان به پیش میبرند.
از این رو، وقتی از ضعف دیپلماسی رسانهای و عمومی در سیاست خارجی کشورمان صحبت میکنیم باید ببینیم که اساسا چقدر کارگزاران دستگاه سیاست خارجی به اهمیت این موضوع واقف هستند. بله، ما به اندازه جهانِ غرب از قدرت رسانهای برخوردار نیستیم، اما به اندازه خودمان که میتوانیم از ظرفیتهای رسانهای کشورمان استفاده کنیم. عدم استفاده از این ظرفیت ها، جز خسارت برای کشورمان به دنبال نخواهد داشت.