روزنامه اعتماد با حسن لاسجردی فعال رسانهای و عضو شورای مرکزی حزب موتلفه در باره عملکرد دولت رئیسی مصاحبه کرده است.
بخشهایی از این مصاحبه را میخوانید:
تقریبا ۳۰۰ روز از زمانی که آقای رییسی در انتخاب پیروز شد، میگذرد. در مدتی که آقای رییسی عملا دولت را به دست گرفته و شروع به کار کرده است به لحاظ برنامه چه چیزی در دولت آقای رییسی مشاهده کردهاید؟ آیا به اعتقاد شما دولت آقای رییسی برنامه دارد؟
با توجه به مجموعه شعارهایی که در انتخابات مطرح شد؛ نظیر چند هزار صفحه برنامه به نظر میرسد که هنوز در بخشهای کلان و مهمی مثل بحثهای بنیادین اقتصادی و حتی سیاسی و حوزههایی مثل حوزههای بانکی و پولی و بحثهایی که با زندگی مردم ارتباط مستقیم و ملموسی دارد، اگر هم برنامهای موجود باشد تاکنون اثر مطلوب و مفیدی نداشته است. به عنوان مثال اگر به روند عمومی قیمـتها نگاه کنید باید گفت که واقعا از دورهای که آقای رییسی و تیمشان بر سر کار آمدهاند، در همه زمینههای مرتبط با زندگی روزمره مردم مثل قیمتهای کالا و خدمات عمومی شاهد رشد قیمتها هستیم. با توجه به اینکه روی بحث یکدست شدن قدرت خیلی مانور داده شد و همه فکر میکردند که با یک دست شدن قدرت اتفاقات خوبی خواهد افتاد و حتی در شعارهای خود آقای رییسی بود که با یک دست شدن قدرت یک فضای مناسب اقتصادی و سیاسی ایجاد خواهد شد، باید گفت که ما اینها را نمیبینیم؛ بنابراین باید گفت که اگر هم برنامهای بوده است، این برنامهها نتوانسته است خودش را به تثبیت برساند و این عدم ثبات در برنامهها باعث شده که ما تاکنون شاهد فضای خوبی نباشیم. به عنوان کسانی که در مقاطع مختلف با دولتهای مختلف سر و کار داشتهایم و تلاش کردهایم که فضای اقدامات و عملکرد دولتها را ببینیم، اما من فکر میکنم که یا برنامهای نبوده است یا اگر هم بوده این برنامه دقیق نبوده که بتواند مشکلات موجود را رتق و فتق کند.
شما به یک دست شدن فضا اشاره کردید. انتخاباتی برگزار شد و فضا یک دست شد که در عرصه عمل انتقادات زیادی هم به آن انتخابات وارد شد. گفتید که انتظار این بود که با یک دست شدن فضا آقای رییسی بتواند با فراغ بال بیشتری برنامههایش را اجرا کند. چرا این اتفاق نیفتاد و چرا آقای رییسی حداقل تا به اینجای کار نتوانسته از این فرصت یک دست شدن فضا استفاده کند؟
یکی از دلایل عدم شناخت دقیق آقای رییسی از فضای تحولات سیاسی کشور است. به هر صورت کسی که میخواهد ریاست قوه مجریه را برعهده بگیرد که تقریبا میشود گفت که تمامی امورات تصمیمگیری و تصمیمسازی در حاکمیت به دست اوست، باید شناخت درستی از انواع و اقسام نیروها، سازمان و نهادها و دیگر بخشهای قدرت داشته باشد تا بتواند وقتی که بر صندلی قدرت نشست، از این بخشها یا بازیگری مناسب بگیرد یا به اندازه خودشان از آنها توقع داشته باشد. من فکر میکنم که آقای رییسی ارزیابی درستی از این موضوع نداشته است.
نکته دوم این است که شاید تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه ما آنقدر نوسانات سریعی دارد که این کابینه، توانایی درک و فهم و نسخهپیچی و دادن راهکارهای به موقع را نداشته باشد. مثلا فرض کنید که شما با موضوعی مثل افزایش قیمت خودرو مواجه هستید. این افزایش قیمت چند متغیر معلوم دارد. این داستان درباره کالا و خدمات هم صادق است؛ بنابراین درک مناسب داشتن و از هر بازیگری به اندازه خودش استفاده کردن، بسیار مهم است. نکته دیگر اینکه، بعضی مواقع دولتمردها شعارهای مهمی میدهند که به نظر میرسد که بررسی دقیقی نشدهاند یا آنچیزی که این دولتمرد در ذهنش دارد را با محاسبات دقیقی انجام نداده است. به عنوان مثال به موضوع گره نزدن فضای زندگی مردم به برجام اشاره میکنم، که البته بحث درستی است. اما اینکه بگویید، چون ما نمیخواهیم زندگی مردم را به برجام گره بزنیم بنابراین اشکالی ندارد موضوع مذاکرات به تعویق بیفتد و موضوع مذاکرات به نتیجه نرسد و دست دست کنید و زمان را از دست بدهید، بهطور حتم فشار روی جامعه را بیشتر کردهاید. من همیشه اینطور به فضای مذاکرات مینگرم که شما با یک نیروی جهانی چند قدرته مواجه هستید که اگر قرار نباشد شما از آنها امتیاز بگیرید آنها از شما امتیاز میگیرند و البته گرفتند. چون هم در موضع قدرت هستند و قدرت چانهزنی بالایی دارند؛ بنابراین این هنر شما است که بتوانید از آنها امتیاز بگیرید. اگر شما امتیاز نگرفتید در حقیقت فضا را به طرف مقابل واگذار کردهاید.
آقای رییسی یک رویهای دارند در مواجهه با مشکلات و آن صدور دستورات مختلف و متعدد است. یا اینکه در مواجهه با مشکلات مکرر لفظ «باید بشود» را به کار میبرند. آخرین نمونه دستور آقای رییسی برای شناسایی پشت پرده گرانیها بود و اخیرا هم دیدیم که معاون وزیر صمت گفته که قیمتها همین امشب باید کاهش یابند. یا در خصوص هفت میلیارد دلار مدام میشنویم که این پول آمده یا قرار است بیاید در حالی که به نظر نمیرسد که اصولا نیازی به چنین اظهارنظرهایی باشد. این رویه برخورد با مشکلات از نظر شما چه دلیلی دارد؟
به هر صورت همه در تلاش هستند. دولت نوپا است و همه میخواهند نشان دهند که دوست دارند حرکت مثبت و رو به جلو داشته باشند. ولی این شتابی که شما در اعلام برخی از کارهای نشده میبینید، بهطور حتم هزینههایش بالاتر از خود انجام عمل است. یعنی هرکدام از این مقامات میخواهند با اعلام این حرفها بگویند که فضا در حال خوب شدن است در حالی که وقتی انجام نمیشود بهطور حتم تبعاتش بسیار ناگوار است. من فکر میکنم یک رقابت و ماراتنی شروع شده است برای دادن خبرهای خوبی که بعضا بیپشتوانه است و من فکر میکنم که خود آقای رییسجمهوری اینجا مسوولیت دارد که عنان اظهارات را در دست بگیرد و اظهارنظرهای بیپشتوانه مطرح نشود. چون اگر شما موفق نشوید برخی از مطالبات را بگیرید مطمئنا بازار ارز و طلا و سکه و کالاهای اساسی دچار تنش میشود و زندگی مردم مختل خواهد شد؛ لذا اعلام این اظهارات نشان میدهد که رقابت و ماراتنی برای دادن خبرهای خوب شروع شده و، چون این خبرهای خوب، اطلاعاتش تکمیل نشده است تفکر این است که اگر اعلام شود اثر مثبتی دارد.
البته رییسجمهور میتواند دستور بدهد، اما آنچه مسلم است این است که نباید دستور یا ادبیات دستوری خاصیت خودش را از دست بدهد. اگر شما مدام دستور و فرمان بدهید، ولی هیچ اتفاقی نیفتد، مردم کوچه و بازار و حتی مقامات غیررسمی و بازیگران عرصه سیاست و اقتصاد بیفایدگی یا منسوخ شدن یا کرخ شدن سیاسی به خود خواهند گرفت و بیتفاوت خواهند شد و در گذر زمان شما آن جایگاه قدرت خود را از دست خواهید داد؛ لذا ادبیات دستوری هم باید اندازه داشته باشد؛ و من فکر میکنم که مشاورین آقای رییسی باید این موضوع را به ایشان یادآوری کنند.