فرارو- راجان منون؛ مدیر برنامه استراتژی بزرگ در اولویتهای دفاعی و پژوهشگر ارشد در موسسه مطالعات جنگ و صلح سالتزمن در دانشگاه کلمبیا است. او هم چنین دستیار ویژه در امور کنترل تسلیحات و امنیت ملی "استفن جی سولارز" نماینده دموکرات کنگره بوده و عضو بخش روابط بین الملل در شورای روابط خارجی نیز بوده است. حوزه مطالعات فعلی او به سیاستگذاری در امنیت خارجی و ملی آمریکا، امنیت بین الملل، جهانیسازی و روابط بین المللی آسیا، روسیه و کشورهای اقمار سابق شوروی مربوط میشود. منون جوایز متعددی را از جمله جایزه الن گرگ اینگالز برای تعالی در تدریس در کلاس درس در دانشگاه وندربیلت و جایزه النور و جوزف لیبش به همراه جایزه کریستین و ماری لیندبک برای تدریس ممتاز دریافت کرده است. از نظرات او به عنوان کارشناس در رسانهها و نشریات متعددی، چون نیوزویک، فایننشال تایمز و لس آنجلس تایمز استفاده شده است. از جمله کتابهای او میتوان به "قدرت شوروی و جهان سوم" چاپ انتشارات دانشگاه ییل در سال ۱۹۸۶ میلادی، "محدودیتهای قدرت شوروی" چاپ سال ۱۹۸۹ میلادی، "روسیه، قفقاز و آسیای مرکزی؛ محیط امنیتی قرن بیست و یکم" چاپ سال ۱۹۹۹ میلادی، "درگیری در اوکراین؛ بازگشایی نظم پس از جنگ سرد" چاپ سال ۲۰۱۵ میلادی توسط انتشارات دانشگاه ام آی تی اشاره کرد.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین؛ تهاجم تمام عیار "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری روسیه علیه اوکراین با هدف سرنگونی دولت مستقر در کی یف بر اساس این ادعای مضحک صورت گرفت که دولت اوکراین توسط "نئونازی ها" اداره میشود. این جنگ بدترین منازعه مسلحانه اروپا در دوره معاصر قلمداد میشود و تلفات وحشتناکی را بر غیرنظامیان وارد ساخته است. نیروهای مسلح روسیه به بیمارستان ها، ساختمانهای مسکونی، یک مرکز خرید و تئاتری که به عنوان پناهگاه مورد استفاده قرار گرفته بود حمله کرده اند. درد و رنج عظیم تحمیل شده بر غیر نظامیان به دلیل محاصره شهرها بدتر شده به ویژه در اطراف ماریوپل که بخشهای زیادی از آن نیز به ویرانه تبدیل شده است.
جنگ هم چنین میلیونها نفر را مجبور به ترک خانههای شان ساخته است. کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان گزارش داده که بیش از ۳.۷ میلیون اوکراینی از وطن خود گریخته اند و ۶.۷ میلیون دیگر نیز در داخل آن کشور آواره شده اند. کودکان تقریبا نیمی از کل این جمعیت و حدود ۲۰ درصد از جمعیت کل اوکراین را تشکیل میدهند.
شوک و خشم ناشی از جنگ و سایر پیامدهای وحشتناک تهاجم پوتین قابل درک به نظر میرسد. در غرب نسبت به اقدام پوتین عصبانیت جدی وجود دارد و غربیها خواستار پرداخت هزینه گزاف و بدون تاخیر از سوی پوتین به دلیل حمله روسیه به اوکراین هستند به گونهای که برخی معتقدند تا زمانی که او در قدرت بماند امکان پایان یافتن جنگ وجود نخواهد داشت.
"لیندسی گراهام" سناتور کارولینای جنوبی اعلام کرده که برخی از کارشناسان سیاست خارجی آمریکا از چشم انداز تغییر رژیم در روسیه استقبال کردند در حالی که برخی دیگر معتقد بودند که این موضوع باید تنها برای واداشتن پوتین به عقب نشینی از موضع اش در دستور کار قرار گیرد. او اشاره کرده بود جنگ در اوکراین تا زمانی که کسی در روسیه تصمیم نگیرد "این مرد (پوتین) را از قدرت برکنار کند" پایان نمییابد و تنها راه حل این است که روسها قیام کنند و با اشاره به قیامهای سال ۲۰۱۱ در جهان عرب یک "بهار روسی" را ایجاد کنند. "کارل بیلت" نخست وزیر و وزیر خارجه پیشین سوئد معتقد است که تامین صلح در اروپا مستلزم تغییر رژیم در روسیه است.
اگرچه دولت بایدن در اولویت قرار دادن گزینه تغییر رژیم در روسیه را رد کرده است، اما درخواست مستقیم او از مردم روسیه تلاشی آشکار برای برانگیختن آنها علیه دولت شان است. اظهارات بایدن در سفر به لهستان پس از نشست ۲۴ مارس ناتو مبنی بر این که پوتین "نمیتواند در قدرت باقی بماند" باعث گمانه زنیها در مورد سیاست او در قبال روسیه شد و تیم اش را به تکاپو انداخت تا توضیح دهند که سرنگونی پوتین در دستور کار امریکا نیست.
اکنون با تشدید تحریمهای اقتصادی غرب علیه روسیه زندگی روزمره روسها سختتر از قبل میشود قیمت اقلام اولیه و مواد غذایی افزایش مییابد و شهروندان روسیه با کمبود مایحتاج لازم برای زندگی روبرو میشوند. هم چنین، ما شاهد افزایش انتقادات مطرح شده از سوی سرمایه داران و افراد مشهور روس از پوتین به دلیل آغاز جنگ در اوکراین با فرمان وی هستیم. این موارد این باور را تقویت میکنند که لحظه سرنگونی پوتین نزدیک است.
یک سناریو آن است که یک رهبر مستبد جدید جایگزین پوتین شود و جنگ در جریان در اوکراین را به پایان برساند تا اقتصاد روسیه را از فاجعه نجات دهد و در نهایت به دنبال ترمیم گسست با غرب باشد. با این وجود، هر جانشین پوتین که از نظم سیاسی کنونی روسیه به قدرت برسد به احتمال زیاد در دشمنی با ناتو و به طور کلی با غرب و نیز رویکرد تملک گرایانه در قبال اوکراین با او سهیم و دارای اشتراک نظر است. این رهبر تازه مسلما مرد است و احتمال دارد جنگ را با استفاده از تاکتیکهای مختلف ادامه دهد چرا که احتمالا میترسد موقعیت اش تضعیف شده و فرصتی برای تحکیم موقعیت اش نداشته باشد.
سناریوی دوم ممکن است آن باشد که روسهای خسته از جنگ و خشمگین از درد ناشی از تحریمهای اقتصادی غرب قیام کرده و حکومت آن کشور را سرنگون کرده و در نهایت راهی برای دموکراسی بگشایند. با این وجود، یک شورش ممکن است با شکست مواجه شود.
سناریوی سوم محتملی وجود دارد. ناآرامی در روسیه منجر به هرج و مرج طولانی میشود حتی یک جنگ داخلی کسانی را که سهم بزرگی در بقای نظم سیاسی موجود دارند را در برابر مخالفان آنان قرار میدهد که میخواهند آن نظم را به زباله دان تاریخ بسپارند. این امر میتواند باعث آشفتگی سیاسی، خونریزی و آشفتگی در تنها ابرقدرت هستهای جهان شود ابرقدرتی هستهای که از اروپا تا اقیانوس آرام امتداد دارد مساحتی تقریبا دو برابر ایالات متحده دارد و با ۱۴ کشور مرز مشترک زمینی دارد. نظریههای مبتنی بر ثبات هستهای همواره بر این فرض بوده اند که کشورهایی که با تهدید هستهای یکدیگر را از حمله هستهای باز میدارند پایدار باقی میمانند. ما هیچ چارچوب مفهومیای برای درک تجربه مقابله با هرج و مرج در یک کشور مجهز به سلاح هستهای در اختیار نداریم.
آیا حامیان تغییر رژیم در روسیه میتوانند مطمئن باشند که سقوط رژیم پوتین همان چیزی است که در ذهن داشته و نسبت به آن اطمینان دارند؟ سابقه تاسف بار ایالات متحده و متحدان اش در پیش بینی نتایج تغییر رژیمهای سیاسی که در افغانستان، عراق و لیبی ایجاد کردند دلیلی برای احتیاط است به ویژه به این دلیل که پیامدهای ارزیابی اشتباه درباره این تلاش خاص ممکن است فاجعه بار باشد.