فراروـ هناس دومین ساخته حسین دارابی بعد از فیلم «مصلحت» است. احسان ثقفی و مهدیه عیناللهی به صورت مشترک فیلمنامه این فیلم را نگاشتهاند و محمدرضا شفاه تهیه کننده آن است. مریلا زارعی و بهروز شعیبی بازیگران دو نقش اصلی فیلم هناس هستند که در کنار وحید رهبانی، سیاوش طهمورث، سولماز غنی، امین میری، علیرضا نائینی و کوثر حیدری (بازیگر خردسال) به ایفای نقش در این فیلم پرداختهاند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است:
شهره پس از کنسل شدن سفرشان به هانوفر آلمان متوجه میشود که جان همسرش در خطر است و تلاشهای عاشقانهای میکند تا زندگیاش را از تشویش و تلاطم بیرون بکشد.
هناس در ژانر اجتماعی روایتی آزاد از زندگی خانم شهره پیرانی، همسر شهید داریوش رضایی نژاد، دانشمند ایرانی است.
مریلا زارعی بازیگر نقش همسر شهید رضایی نژاد در نشست خبری پس از اکران فیلم گفت:
«افتخار میکنم که نقش همسر شهید رضایی نژاد را بازی کردم. خانم پیرانی بسیار به ما لطف داشتند و دست من را برای ایفای نقششان باز گذاشتند. من در تمام لحظاتی که نقش ایشان را بازی میکردم، احساس میکردم که باید با همه وجود و توانم این نقش را به سرانجام برسانم تا این امانت را بهدرستی تحویل بدهم. من از خانم پیرانی عشق، پایداری و ایمان را دریافت کردم و سعی کردم که با توکل به خدا و کمک عوامل فیلم نقش را به سرانجام برسانم تا شرمنده ایشان نشوم.
خانم پیرانی نهتنها محدودیت و اجباری برای ما ایجاد نکرد، گاه که سر صحنه تشریف میآوردند، به من نزدیک نمیشدند؛ چون خودم از ایشان درخواست کرده بودم. من در طول فیلمبرادری خیلی درگیر کار و نقش میشوم، برای همین از ایشان خواهش کرده بودم که این فاصله را با هم حفظ کنیم. اولین بار وقتی اشکهای خانم پیرانی را در مواجهه با فیلم دیدم، با اشکهایشان اشک ریختم و خدا را شکر کردم که صاحب این نقش رضایت داشتند و تحت تاثیر این فیلم قرار گرفته است.»
حسین دارابی، کارگردان فیلم درباره «هناس» به خبرنگاران گفت:
«انتخاب بازیگران یکی از سختترین مراحل کار است. انتخاب اشتباه میتواند تمام فیلم را نابود کند. خوشبختانه مریلا زارعی پیشنهاد ما را پذیرفتند و نتیجه خوبی رخ داد. پرداخت چنین سوژههایی بسیار سخت است. ما فکر کردیم بهترین حالتی که با آن میتوان به فضا نزدیک شد، همین نگاه شهره پیرانی است و هدف ما ترسیم تشویش درون زن چنین همسری بود. ما با فیلمی بیوگرافیک عاشقانه طرف هستیم. فضای چنین اثری ایجاب میکند که ریتم قصه کند باشد و به آرامی پیش برود. اما من فکر میکنم موفق شدیم که ضرباهنگ کار جوری پیش برود که ریتم قصه خسته کننده نباشد.»
نظرات برخی از منتقدان را درباره «هناس» بخوانید
آریا قریشی
«در مقایسه با دیگر آثار استراتژیکی که نهادهای عمومی در سالهای اخیر ساختهاند، میتوان از چند جنبه برای هناس اعتبار قائل شد. دارابی و همکارانش زاویه دید جدیدی را برای روایت داستان انتخاب کردهاند. آنها سعی کردهاند تا داستان را از زاویهای ملی و نه حزبی مطرح کنند و کمتر از نمونههای مشابه به سمت شعارزدگی رفتهاند. فیلم تا دقیقه ۳۰ افتان و خیزان پیش میرود؛ اما از جایی که شهره سعی میکند شخصا ماجراهای مربوط به همسرش را پیگیری کند، فیلم به طور کامل از دست میرود.
مهمترین بیمنطقی فیلم این است که با آنکه خطر بیخ گوش داریوش است، پنهان کاری شهره و اقدامات سرخود او نه چندان باورپذیر است و نه منطقی جلوه میکند. استفاده نه چندان دلچسب از عنصر تصادف سانتی مانتالیسمی است که مدام غلیظتر میشود و پایانبندی ضعیف هم از دیگر مشکلات فیلم محسوب میشود.»
مجتبی اردشیری
«فیلمهای امنیتی کارنامه لاغری در سینمای ما دارند. داستان «هناس»، اما از یک زاویه با تمام آثار امنیتی سینمای ایران متفاوت است. در این فیلم دوربین چندان خود را درگیر پیچیدگیهای ماجرای ترور نمیکند، بیشتر در خانه است و تلاش میکند از اتفاقهای بیرون به عنوان ملجاء درستی برای پدید آورن تعلیق استفاده کند. در همین فضا تعلیق درست سبب شده است تا مخاطب مفهوم خطر ترور را در تمام بافت اثر حس کند. این تعلیق درست نقطه گذاریهای مشخصی در تمام طول فیلم دارد. فیلم از سکانس افتتاحیه که میخ اول را محکم میکوبد تا زمان شهادت دانشمند هستهای در چند بزنگاه این خطر را از زوایایی جدید به مخاطب گوشزد میکند.
تمامی این بزنگاهها منطق روایی درام را در مسیر صحیح خود هدایت میکنند. همچنین فیلم در تلاش است تا فارغ از دادههایی که به قهرمان زن خود میدهد، نوعی مصالحه میان دو دیدگاه ترس و ایمنی معقول با عادی سازی شرایط را برقرار کند و از محل تقابل میان این دو دیدگاه نیز به طرح مسأله بپردازد و فضای داستانی خود را پربارتر کند. در سکانس ترور اصالت فاجعه خود را بیشتر نشان میدهد. مشخص میشود که آن طراحی درست و آرامشی که تا پیش از این نشان داده شد، تا چه اندازه توانسته است ابعاد فاجعهآمیز یک ترور را به تصویر بکشاند و التهاب آن را چند برابر کند.»
رضا صائمی
«نام عجیب فیلم کنجکاوی برانگیز است؛ اما تماشای آن ناامید کننده است. فیلمی که براساس داستان واقعی قرار است قصه زندگی و ترور شدن یک دانشمند هستهای را روایت کند؛ اما واقعیت در آن به دلیل سستی فیلمنامه و شخصیت پردازیها به خلق موقعیتی رئالیستی نمیانجامد. وقتی قرار است یک داستان واقعی و حتی یک مستند را هم به تصویر بکشیم، نیازمند یک درام و منطق دراماتیک هستیم. اینجا قرار نیست شخصیتهای واقعی در فیلم حضور داشته باشند؛ بلکه قرار است کاراکترهایی نقش آنها را بازی کنند و این یعنی محتاج درام پردازی هستیم که منطق خودش را لازم دارد. هناس بیشتر دچار سانتیمانتالیسم و نوعی روایت پروپاگاندایی در قصه شده است و به همین دلیل تاثیرگذاریاش را از دست میدهد. آنچه اتفاق نمیافتد، شکلگیری و باورپذیری یک قهرمان ملی است.
فیلمساز تلاش کرده است با تمرکز و تاکید بر همسر این قهرمان به او بنگرد؛ اما درنهایت از حاشیه به متن نمیرسد و نمیتواند قهرمان بسازد. وقتی فیلم قهرمانور قهرمان نمیسازد، سایر عناصر فیلم حتی اگر واجد ارزشهای زیبایی شناختی باشند، خنثی شده است و در خدمت ایده مرکزی قصه قرار نمیگیرند. هناس درنهایت نمیتواند نام داریوش رضایی نژاد را در ذهن مخاطب ثبت کند. فیلم داستان زنی است که تلاش دارد به هر نحوی زندگی خود و خانوادهاش را حفظ کند و آن را از خطرات و آشوبهای پیرامون کاری همسرش دور سازد. روایتی زنانه که اغلب دل نگرانیها و اضطرابهای او را به تصویر میکشد. همین زاویه دید غلط فیلم برای روایت قصهاش به ضد خود بدل میشود.»
کمال پورکاوه
«حسین دارابی بعد از فیلم قابل قبول مصلحت با ساخت فیلم هناس یکسره به پرتگاهی عمیق سقوط کرده است. فیلم با وجود داشتن یک دستمایه مناسب برای تولید اثری هیجان انگیز با فیلمنامه ضعیفی که اوج و فرود چندانی ندارد، بارها و بارها مخاطبش را تا مرز کسالت پیش میبرد. هناس با تمرکز فیلمساز روی دغدغههای سطحی کاراکتر زن عملا به یک ملودارم خانوادگی رقیق و دم دستی تبدیل شده است که نمونههای مشابه آن را در سریالهای درجه دو تلوزیون میبینیم.
فیلم بیش از آنکه اثری درباره زندگی پرتلاطم و تلاشهای یک دانشمند هستهای برای رسیدن به موفقیت باشد، به زندگی زنی میپردازد که بیش از هر چیز نگران معیشت و سلامت خانوادهاش است و در این مسیر با اجتناب از نزدیک شدن به قهرمان اصلی داستان با سکانسهایی مانند تولد، سینما رفتن، رفت و آمد زن به شرکت رقیب و ترسیم کلی شخصیت فرعی که نمیتوانند هیچ نقشی را در درام اصلی بازی کنند، وقت مخاطب را تلف میکند.»