فرارو- شی جین پینگ از زمان تبدیل شدن به رهبر اصلی چین در سال ۲۰۱۲ میلادی به این سو، بر رشد اقتصادی عظیمی نظارت کرده و جایگاه چین را به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی و ژئوپولیتیک مستحکم کرده است. هم چنین، او قدرت خود را بر سیاست داخلی متمرکز کرده است. در سال ۲۰۱۸ میلادی، شی بر لغو محدودیت دو دورهای برای تصدی پست ریاست جمهوری نظارت کرد که راه را برای ماندن او در قدرت پس از سال ۲۰۲۳ میلادی هموار نمود.
به گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، شی احتمالا قدرتمندترین رهبر چین از زمان «دنگ شیائوپینگ» معمار اصلاحات اقتصادی است که چین را از یک کشور فقیر کشاورزی به یک قدرت اقتصادی بزرگ تبدیل کرد. پیش از آن که «شی» رهبر چین شود حزب کمونیست آن کشور سیستمی برای انتقال مسالمتآمیز قدرت داشت. این سیستم عمدتا با پایبندی «جیانگ زمین» و «هو جینتائو» اسلاف شی همراه بود. با این وجود، در گذشتهعدم ایمان به طرح جانشینی برای انتقال مسالمتآمیز قدرت منجر به اختلاف در حزب حاکم، مداخله سیاسی داخلی توسط ارتش چین و تمایل به تمرکز بیشتر قدرت توسط رهبران چین شده بود. به دلیل نقش اصلی چین در صحنه جهانی، فقدان برنامهای برای جانشینی شی احتمالا سایر کشورها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. این امر باعثعدم اطمینان در مورد مسائلی از جمله اختلالات تجاری احتمالی، تغییرات سیاست خارجی ناشی از بیثباتی داخلی و احتمال وقوع یک کودتای نظامی میشود.
از زمان تاسیس جمهوری خلق چین در سال ۱۹۴۹ میلادی، حزب کمونیست چین به تنهایی کنترل دولت را در دست داشت و دبیر کل به عنوان رهبر ارشد حزب کشور را اداره میکرد. این نقش معمولا شامل ریاست ارتش کشور و بر دوش کشیدن عنوان تشریفاتی رئیس جمهور بوده است.
بر روی کاغذ، نحوه انتقال قدرت بدون منازعه از یک رهبر به رهبر دیگر بوده است: در کنگره ملی خلق چین در جریان جلسهای که هر پنج سال یک بار برگزار میشود نمایندگان، اعضای کمیته مرکزی حزب را انتخاب میکنند. سپس این کمیته دبیر کل و نهادی به نام کمیته دائمی دفتر سیاسی را برای رهبری کشور به مدت پنج سال آینده انتخاب میکند.
با این حال، از دوران «مائو تسه تونگ» بنیانگذار چین کمونیست و حاکم آن کشور از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۶ میلادی، رهبر ارشد کشور معمولا نفوذ قابل توجهی بر این فرآیندها در مقایسه با قدرت قوانین مکتوب داشته است. مائو برای سالها جانشینی را معرفی نکرد. با این وجود، در ماههای پایانی عمرش جانشینان را یکی پس از دیگری نامگذاری کرد و سپس آنان را کنار گذاشت. او در تلاش بود تا از صعود «دنگ شیائوپینگ» به عنوان فردی قدرتمند به مقام رهبری حزب کمونیست چین جلوگیری کند، زیرا نگران بود که «دنگ» میراث انقلاب فرهنگی مائوئیستی برای ریشه کنسازی اجباری همه عناصر سرمایه داری و سنتی جامعه چین را نابود کند. جانشین منتخب مائو، «هوآ گوئوفنگ» پس از مرگ او در سال ۱۹۷۶ میلادی به رهبر ارشد کشور تبدیل شد. با این وجود، او دستاوردهای نسبتا کمی داشت و در سال ۱۹۷۷ میلادی، فشارهایی برای برکناری وی به نفع دنگ اعمال شد. در سال ۱۹۸۱ میلادی «دنگ شیائوپینگ» قدرت را به دست گرفت.
دنگ اصلاحات اجتماعی و اقتصادی گستردهای را اجرایی نمود که پایه و اساس رشد اقتصادی چین را در چند دهه گذشته شکل داده است. در این روند، صدها میلیون شهروند چینی از فقر به جایگاه قرار گرفتن در طبقه متوسط ارتقا یافتند و چین به دومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شد. هنگامی که دنگ در سال ۱۹۸۹ میلادی از قدرت کنار رفت بحران جانشینی خود را ایجاد کرد. دنگ یک سیاستمدار نسبتا مبهم به نام «جیانگ زِمین» را برای جانشینی خود معرفی کرد با این وجود، او اعلام کرد که سیاستمداری دیگر به نام «هو جینتائو» باید پس از دو دوره جانشین جیانگ شود. جیانگ و هو برای دو دهه پس از آن به رقبای قدرتمند یکدیگر تبدیل شدند.
تنشها با جیانگ، تلاشهای هو را برای انجام اصلاحاتی که به دنبال رشد اقتصادی در مناطق غربی و شمال شرقی چین به جای سواحل شرقی بود، کُند نمود. هم چنین، این رقابت و کارشکنیها به توانایی «هو» برای انجام تغییرات سیاسی مورد نظر روشنفکران لیبرال چین آسیب رساند. دوران «هو» در سال ۲۰۱۲ میلادی با انتقال مسالمتآمیز قدرت به «شی جین پینگ» به پایان رسید.
شی به سرعت برای متمرکز کردن قدرت به حدی حرکت کرد که از زمان «دنگ» دیده نشده و بیسابقه بود. او دشمنان سیاسی خود را از مناصبهای حزبی با نفوذ پاکسازی کرد و کنار گذاشت. هم چنین، او کارزار خود برای مبارزه علیه فساد را برای موجودیت حزب کمونیست و بقای ملت چین حیاتی میداند. ناظران مسائل چین بر این باورند که احتمالا شی قصد دارد قدرتی را که به دست آورده است با ماندن در سمت خود برای دوره سوم به شکلی بیسابقه و احتمالا برای مدت زمانی طولانیتر حفظ کند. حکومت اقتدارگرای شی، هرگونه مخالفت داخلی را سرکوب و خفه کرده و منجر به زندانی شدن بسیاری از رقبای سیاسی خود شده و به آزار و اذیت گسترده اویغورها در شین جیانگ میپردازد. هم چنین، شی باعث دور شدن بیشتر تایوانیها از سرزمین اصلی چین شده این در حالی است که کمونیستهای چینی آرزو دارند تایوان روزی با سرزمین اصلی چین متحد شود. ناظران مسائل چین اکنون در حال ارزیابی خطرات یک چالش بالقوه رهبری یا یک کودتا برای برکناری شی هستند که میتواند توسط حامیان «شی» با مقاومت مواجه شود.
ناظران بر این باورند که چنین وضعیتی میتواند منجر به آشفتگی عمومی و سرکوبهایی مشابه آن چیزی شود که در سال ۱۹۸۹ میلادی در میدان تیان آن من مشاهده شد زمانی که تظاهرات مسالمتآمیز به رهبری دانشجویان توسط نیروهای مسلح چین و با همراهی تانکها سرکوب شد. برای جلوگیری از این امر، شی رژیم امنیتی موجود را به وضعیت نظارت دقیق ارتقا داده که در آن از فناوریهای دیجیتال و هوش مصنوعی برای حفظ کنترل تمامیت خواهانه دولت استفاده میشود.
در نهایت، مشکل جانشینی چین نیز میتواند به یک چالش جهانی تبدیل شود. چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است. بیثباتی ناشی از ناآرامی سیاسی داخلی احتمالا به بازارهای جهانی و علاقه به سرمایهگذاری در چین آسیب میرساند. این وضعیت میتواند به معنای اضطراب مالی در چین، اختلالات تجاری و تغییر مسیر زنجیره تامین به خارج از چین باشد. کشورهایی که نزدیک به چین هستند نیز در آن صورت شاهد بدتر شدن وضعیت مالی و تجاری خواهند بود.
چین به یک قدرت نظامی قدرتمند تبدیل شده است. خواه ارتش چین کودتا کند یا نکند بحران قدرت داخلی ممکن است منجر به انتقال پر هرج و مرج قدرت و جانشینی پر خطر شود.
در سطح جهانی، در آن شرایط پرتنش روابط چین با ایالات متحده و تمایل فعلی آن کشور برای اتحاد مجدد صلحآمیز با تایوان ممکن است دچار تغییر و تحول شود. علاوه بر این، در شرایط بیثباتی داخلی، چین ممکن است کمتر بتواند همسایگان بیثباتی مانند کره شمالی، میانمار، قزاقستان و پاکستان را مدیریت و کنترل کند.
«دنگ شیائوپینگ» زمانی که ۷۵ساله بود در سال ۱۹۸۰ گفته بود: «ما باید منافع بلند مدت را در نظر بگیریم و مشکل جانشینی در رهبری را حل کنیم». متاسفانه این اتفاق رخ نداده است. از آنجایی که بیثباتی در چین احتمالا تاثیرات جهانی خواهد داشت، شی و حزب کمونیست چین موظف هستند یک سیستم معتبر برای انتقال منظم قدرت ایجاد کنند.
یک چینی تمامیت خواه بدتر از او.
به امید فروپاشی چین به سی کشور کوچک تا شاید مردم جهان به آرامش برسند.