فرارو- پس از آغاز قدرتمند «جو بایدن» رئیس جمهوری امریکا در عرصه سیاست خارجی با پیوستن مجدد امریکا به توافق آب و هوایی پاریس و سازمان بهداشت جهانی که ترامپ در هر دو مورد باعث خارج شدن امریکا از آن توافق نامه و نهادها شده بود ادامه راه بایدن در سیاست خارجی در یک کلام ناامید کننده بوده است.
به گزارش فرارو به نقل از الجزیره، در طول یک سال گذشته، جو بایدن همانند باراک اوباما صحبت کرده، اما در عمل در عرصه سیاست خارجی مانند دونالد ترامپ عمل کرده است. با این وجود، به دلیل آن که بایدن فاقد فصاحت در کلام و سخنوری است و سرسختی کافی روسای جمهوری پیشین را ندارد مسیر زوال منتهی به سقوط را طی میکند.
بایدن نتوانسته به وعدههایش عمل کند. در واقع، او چکهایی را کشیده که توانایی پاس کردن آن را نداشته است. اگرچه او از سیاستهای ترامپ انتقاد کرد، اما تاکنون بسیاری از آن سیاستها را در جای خود حفظ کرده است. آیا هیچ دلیل منطقیای برای توضیح این موضوع وجود دارد که چرا امریکا هنوز به یونسکو نپیوسته است؟
«سیاست خارجی برای طبقه متوسط» بایدن به دلیل تخیلی بودناش همانند سیاست ترامپ نسبتا ملی گرایانه و محافظهکارانه بوده است. تعهد بایدن برای معتبر و محترم ساختن امریکا در سراسر جهان به اندزاه تعهد ترامپ برای «عظمت بخشیدن دوباره به امریکا» شکست خورده است.
در مورد خاورمیانه، بایدن با اشتیاق و قاطعیت درباره دموکراسی و حقوق بشر صحبت کرده است، اما در عمل از دیکتاتورهایی مانند «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهوری مصر دلجویی کرده است. او با «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی صحبت نکرده است با این وجود، علیرغم ادامه جنگ ویرانگر عربستان سعودی در یمن که وارد هفتمین سال خود شده بایدن به فروش تسلیحات به عربستان سعودی ادامه داده است.
بایدن بار دیگر بر اهمیت راه حل دو دولت برای حل مناقشه فلسطین و اسرائیل تاکید کرده، اما به اسرائیل چراغ سبز نشان داده تا هر آن چه میخواهد برای سرکوب فلسطینیان و شهرکسازیهای غیر قانونی انجام دهد.
بایدن مانند ترامپ به طور کامل از ازدواج دیکتاتورهای عربی با استعمارگرایی اسرائیل به بهانه «صلح طلبی» حمایت کرده است. تنها موضوعی که بایدن در مورد آن واقعا از ترامپ فاصله گرفت توافق هستهای ایران بود که دولت او هر چند به شکلی ناتوان سعی کرده آن را احیا کند.
در رابطه با روابط ترانس آتلانتیک بایدن وعده داده بود که بیتفاوتی ترامپ نسبت به اروپا و وقاحت او نسبت به ناتو را جبران کرده و در جهتی معکوس حرکت میکند. با این وجود، او به اندازه دوره ترامپ نسبت به قاره اروپا از خود سردی و دوری نشان داده است.
او تصمیم به خروج نیروهای امریکایی از افغانستان را در حالی احیا کرد که هماهنگی قابل توجهی با متحدان اروپایی امریکا انجام نداد. خروجی این تصمیم ایجاد یک فاجعه تمام عیار بود و سربازان و پرسنل امریکایی را مجبور ساخت تا با تحقیر از افغانستان فرار کنند. در اقدامی تحقیرآمیز و ناگهانی، دولت بایدن فرانسه را از یک قرارداد تسلیحاتی ۴۰ میلیارد دلاری در مورد فروش زیردریاییهای آن کشور به استرالیا کنار گذاشت.
بایدن بعدا اعتراف کرد که مدیریت دولتاش در این مورد ناشیانه بوده است. هم چنین، بایدن نتوانست قدرتهای اروپایی به ویژه فرانسه و آلمان را به طور محکم پشت سر امریکا علیه روسیه ستیزه جوتر که در مرزهای خود با اوکراین در حال استقرار نیروست قرار دهد و نتوانست حمایت اروپاییها را در این زمینه برای مقابله با روسیه جلب نماید.
در واقع، از زمانی که بایدن رئیس جمهوری امریکا شد شکاف بزرگتری بین امریکا و متحدان غربیاش در مورد نحوه برخورد با روسیه ایجاد شد. پس از آن که اتحادیه اروپا از مذاکرات هفته گذشته بین روسیه و امریکا کنار گذاشته شد «امانوئل مکرون» رئیس جمهوری فرانسه اعلام کرد که اتحادیه اروپا باید مذاکرات خود را با روسیه آغاز کند. اقدامی که نشانهای بود مبنی بر آن که فرانسه دیگر لزومی نمیبیند به واشنگتن تکیه کند.
با توجه به برداشت منفی فزاینده اروپاییها از امریکا و نظام سیاسی آن کشور از زمان ریاست جمهوری ترامپ، شکست بایدن در احیای اعتماد اروپاییها و جلب تعهد آنان نسبت به روابط ترانس آتلانتیک ممکن است تا حد زیادی تقصیر شخص او نباشد.
با این وجود، بایدن خود به اندازه کافی برای تقویت این روابط که به منظور مقابله با چالشهای فوری ناشی از ظهور چین و ظهور دوباره روسیه بسیار حیاتی است سرمایهگذاری نکرده که بدون شک میراث سیاست خارجی او را مشخص خواهد کرد.
بایدن سیاستمداری است که در جریان رقابت امریکا و شوروی به بلوغ رسید. او اکنون به طرز فکر دوران جنگ سرد بازگشته است. او رقابت ابر قدرتهای امروزی را رقابت بین دموکراسی و استبداد میداند حتی اگر برخلاف اتحاد جماهیر شوروی، چین و روسیه بخشی از نظام جهانی امروزی باشند که توسط غرب ساخته شده است.
اگر تاریخ به ما درسی آموخته باشد آن درس این است که در دو قرن گذشته ابر قدرتها بدون توجه به نوع نظام حکومتیشان در صحنه جهانی رفتار مشابهی داشتهاند و عادتهای قدیمی به سختی از بین میروند.
«جیمز مونرو» رئیس جمهوری اسبق امریکا اولین دکترین استراتژیک آن کشور را در دسامبر ۱۸۲۳ میلادی بیان کرد و به قدرتهای اروپایی در مورد استعمار یا مداخله بیشتر در نیمکره غربی هشدار داد. در آن زمان، اکثر جانشینان او احساس میکردند که مجبورند ژئواستراتژی امریکا و علاقه به فضیلت را بیان کنند حتی با استفاده از اصطلاحات الهیاتی.
اکنون، اما ایالات متحده فاقد اعتبار به عنوان یک لیبرال دموکراسی است چه برسد به آن که بتواند از لیبرال دموکراسی به عنوان یک ارزش یاد کند. هم چنین، امریکا امروز فاقد اهرم ژئوپولیتیکی و قابلیت بازدارندگی است به ویژه پس از جنگ فاجعه بار در عراق و تحقیر شدن در افغانستان.
در نتیجه، به نظر میرسد نه مسکو و نه پکن تحت تاثیر هیاهو و سخنان بایدن در مورد حمله امریکا با شمشیرهایش در اوکراین و تایوان برای مقابله با روسیه و چین قرار نگرفتهاند چه برسد به آن که بخواهند از تصمیمات خود در قبال اوکراین و تایوان منصرف شوند. چین و روسیه هر دو با تمسخر لفاظیهای بایدن را نادیده گرفته و به طور علنی دیپلماتهای امریکایی را مجازات کرده اند.
بایدن مجبور است با کارتهایی که به او داده شده بازی کند که مسلما کارتهای برنده نیستند. تلاشهای او برای بلوف زدن تاکنون هیچ یک از بازیگران اصلی دیگر را تحت تاثیر قرار ندادهاند.