فرارو- یکی از قربانیان ونزوئلایی پس از فرار از روسپی خانهای در کلمبیا میگوید: «هرگز فکر نمیکردم چنین اتفاقی برای من رخ دهد».
به گزارش فرارو به نقل از وال استریت ژورنال، یک مهاجر ونزوئلایی به نام «پاتریشیا» در اولین روز کاری که فکر میکرد کارش نظافت زمینها باشد و پیشتر در غرفهای در بازار ماهی میفروخت ناگهان خود را گرفتار شده در یک روسپی خانه در کلمبیا دید. او که به مدت دو ماه زندانی بود غذا و لباس زیر زنانه تازه را در طول روز از پنجره کوچکی در اتاقاش دریافت میکرد.
پاتریشیا مادر دو فرزند است و ۳۶ سال سن دارد. او در مورد فرارش از روسپی خانه در کلمبیا و پرواز به اکوادور میگوید: «هرگز فکر نمیکردم چین اتفاقی برایم رخ دهد». او به خبرنگار «وال استریت ژورنال» اجازه داد که تنها از نام کوچکاش استفاده شود.
علیرغم آن که قاچاق جنسی یک مشکل جهانی است مدافعان حقوق بشر میگویند در سالیان اخیر در میان مهاجرانی که از کشور بحران زده ونزوئلا گریختهاند این مسئله تشدید شده است.
مقامهای دولتی و گروههای حقوق بشری در منطقه «آند» میگویند که قاچاقچیان با وادار کردن برخی از مهاجران نزدیک به شش میلیون نفری ونزوئلایی (بزرگترین بحران ادامه دار پناهجویان در جهان در مقایسه با مهاجرانی که پس از بحران سوریه) به بردگی جنسی یا پیشنهادات شغلی ساختگی از آنان سوء استفاده میکنند.
«کورایلا سانز» که قاچاق منطقهای زنان را در دفتر «سازمان بین المللی برای مهاجران» یکی از نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد رصد میکند میگوید: «شیوع کرونا وضعیت را بدتر کرده است به گونهای که قاچاقچیان زنان را در مسیرهای مخفی منتقل میکنند مسیرهایی که ونزوئلا از آن به دلیل بسته شدن مرزهای ملی در بیش از دو سال گذشته استفاده کرده است».
قاچاق جنسی و روسپیگری در سایه در جریان است. مهاجران ونزوئلایی تقریبا هرگز آن را فراموش نمیکنند. «دانیل پالاسیوس» وزیر کشور کلمبیا کشوری که بیش از دو میلیون مهاجر ونزوئلایی را در خود جای داده است (بیش از هر کشور دیگری) میگوید مهاجران ونزوئلایی که در دام قاچاقچیان جنسی افتادهاند یا از روی شرم، یا ترس از انتقام باندهای تبهکار و یا اخراج از کلمبیا میترسند و گزارش نمیدهند چرا که اکثرا فاقد وضعیت قانونی هستند.
او میگوید مقامهای کلمبیایی در حال بررسی ۶۰ مورد گزارش شده در نه ماه نخست سال ۲۰۲۱ میلادی بودهاند که در آن قاچاقچیان جنسی مهاجران ونزوئلایی را قربانی کرده اند. این در حالی است که در سال ۲۰۱۷ میلادی تنها پنج مورد مشابه گزارش شده بود.
پالاسیوس میگوید: «این جرایم به طور گسترده گزارش نشده اند. با این وجود، ما شاهد افزایش تصاعدی این نوع از جرایم با بدتر شدن وضعیت ونزوئلا هستیم». مانند بسیاری از مهاجران ونزوئلایی، پاتریشیا که در روسپی خانهای در کلمبیا به سر برده بود به دلیل گرسنگی، تورم شدید و نرخ بیکاری بالای ناشی از انقباض اقتصادی ۸۰ درصدی در جریان هفت سال اخیر از کشورش گریخته است.
او به یاد میآورد در دسامبر گذشته، زمانیکه در خیابانهای بوگوتا در کلمبیا قهوه میفروخت زنی به او نزدیک شد و در مورد شغلی در رستوران به وی گفت. آن زن برایش بلیت اتوبوس خرید و او را تا «کالی» شهری در جنوب غربی کلمبیا همراهی کرد در حالی که فرزندان پاتریشیا نزد خویشاونداناش در بوگوتا باقی ماندند. با این وجود، پاتریشیا میگوید که وقتی وارد یک بار شد (که در واقع یک روسپی خانه بود) دو مرد تنومند او را مجبور کردند به اتاق پشتی برود و در را قفل کردند.
او پس از اسکان مجدد در کوئیتو با کمک گروهی که به قربانیان برده داری جنسی کمک میکنند میگوید: «ابتدا شروع به جیغ زدن کردم، اما آنان گفتند» نمیدانی چرا تو را به اینجا آورده اند؟»
«ماریا النا گوامان» سخنگوی آن گروه میگوید که محرومیت ناشی از شیوع کرونا باعث شد بسیاری از زنان تمایل بیشتری برای پذیرش پیشنهادهای شغلی و ازدواجهای جعلی که توسط قاچاقچیان در رسانههای اجتماعی تبلیغ میشوند داشته باشند.
گوامان میگوید: «قاچاقچیان نقاط ضعف شما را پیدا میکنند. اگر رویای شما تحصیل است آنان به شما پیشنهاد بورس تحصیلی را میدهند. اگر به کار نیاز دارید آنان به شما پیشنهاد شغل ارائه میکنند. اگر به لباس نیاز داشته باشید آن را به شما ارائه میکنند. هرگز به ذهن قربانیان خطور نمیکند که به عنوان روسپی قرار است مشغول به کار شوند».
در شهر بارانکیلا در کلمبیا، صاحب یک تجارت آنلاین پورنوگرافی که لباسی شبیه یک کشیش را به تن کرده بود و سپس ونزوئلاییهای فرار کرده را به خانه خود کشانده، گفته بود که آنجا پناه گاهی برای مهاجران است. با این وجود، پلیس بعدا اعلام کرد که ۳۰ شهروند ونزوئلایی را پیدا کرده که میگفتند در مقابل دوربینهای اینترنتی مجبور به اعمال جنسی شده بودند.
در ماه مارس گذشته، پلیس کلمبیا هفت زن ونزوئلایی را که به آنان وعده شغل به عنوان پیشخدمت بار در شهری در نزدیکی مرز ونزوئلا داده شده بود را نجات داد. «ادوین مندز» مامور پلیس کلمبیایی که این پرونده را بررسی کرده بود میگوید: «آنان دچار سوء تغذیه شده بودند و با وعده غذا و با دریافت لوازم آرایشی فریب خوردند. سپس به مهاجران گفته شد که هر کدام بیش از هزار دلار برای اتاق و هزینه حمل و نقل مسیر بدهکار هستند و باید با تن فروشی بدهی خود را بپردازند».
مندز در جریان بررسی این پرونده که منجر به بازداشت هشت نفر شد گفته بود: «اگر زنان از مشتریان شکایت میکردند جریمه میشدند و بدهیشان افزایش مییافت و با آنان مانند حیوانات رفتار میشد».
«ویویانا بلانکو» روانشناس که در گروهی برای جلوگیری از بهره کشی جنسی خردسالان فعال است میگوید: «۴۸ نفر از ۵۰ تن فروشی که ما با آنان ملاقات کردیم ونزوئلایی بودند. در برخی از جوامع هیچ روسپی کلمبیاییای وجود ندارد، زیرا ونزوئلاییها جای آنان را گرفته اند».
بلانکو میگوید تشخیص تعداد قربانیان قاچاق جنسی دشوار است. او اشاره میکند زمانی که مهاجران در خیابانها زندگی میکنند برخی از آنان برای غذا یا تنها برای گذراندن یک شب در داخل خانه و زیر سقف تن فروشی میکنند. او میافزاید: «آنان به رابطه جنسی به مثابه ابزاری برای بقا نگاه میکنند».
اکوادور کشور همسایه ونزوئلا اکنون خانه حدود نیم میلیون ونزوئلایی است که جذب اقتصاد آن کشور شده اند. با این وجود، پس از گذراندن روزهای سخت برخی از آنان به روسپیگری روی میآورند.
یکی از روسپیها میگوید یک دوست ونزوئلایی او که روسپیای در اکوادور بود به او کمک کرد تا پس از آن که نتوانست با انجام کارهای معمولی در کلمبیا زندگی مناسبی داشته باشد، وارد این شغل شود. او میگوید به ازای هر مشتری ۱۵ دلار درآمد داشت. او میافزاید: «دختران دیگر اینجا به سراغ مشتریان میروند و برای آنان میرقصند و بالای سرشان مینشینند. من این کار را دوست ندارم و تنها میخواهم به خانه بازگردم». اشاره او به کلمبیا است جایی که اقواماش در آنجا سکونت دارند.
سرهنگ «خوزه رسترپو» دستیار مدیر آژانس پلیس تحقیقات کلمبیا اشاره میکند که به جای سازمانهای پیچیده جرایم فراملی بیشتر حلقههای قاچاق جنسی که مردم ونزوئلا را مورد استثمار قرار میدهند گروههای محلی هستند که تنها از چند نفر تشکیل شده اند. قاچاقچیان اغلب از آشنایان یا حتی بستگان قربانیان هستند.
«رکسانا گوارا» ۱۸ساله یکی از مهاجران ونزوئلایی به یاد میآورد که چگونه حدود سه سال پیش یکی از اقواماش او را متقاعد کرد که به «لومباکوئی» روستایی در جنگلهای شمال اکوادور نقل مکان کند. رکسانا میدانست که آن خویشاوندش روسپی است، اما او قول داده بود که به رکسانا که در آن زمان ۱۵ سال داشت برای نگهداری از بچههایش پول بدهد. با این وجود، گوارا از سوی این خویشاوند با فشار مواجه شد تا همراه با او به عنوان روسپی کار کند و خاطرنشان ساخت که مشتریان برای رابطه جنسی با یک نوجوان پول بیشتری میپردازند. گوارا میگوید یک شب به او نوشیدنی دادند که باعث بیهوش شدناش شد و صبح روز بعد خود را برهنه و تنها در اتاقی در هتل یافت.
گوارا که اکنون به کمک گروههای کمک رسان نجات یافته و در کوئیتو به سر میبرد میگوید: «آن خویشاوند من را به مبلغ بالایی فروخته بود و به من در حالی که بیهوش بودم تجاوز صورت گرفته بود».
او میگوید به تدریج مجبور به کار در روسپی خانه شد و همان خویشاوند او را تهدید کرده که در صورت خودداری از پذیرش کار او را از خانهاش بیرون خواهد انداخت. یک ایستگاه پلیس چند بلوک آن سوتر از روسپی خانه قرار داشت. با این وجود، گوارا میگوید که صاحبان روسپی خانه او را تهدید کردند که در صورت درخواست کمک او را خواهند کشت. سرانجام مادرش سال گذشته برای نجات او به اکوادور سفر کرد.
«هومبرتو رامیرز» وکیلی که به مهاجران ونزوئلایی در اکوادور مشاوره حقوقی ارائه میدهد میگوید: «در موارد نادری که قربانیان جرایم را گزارش میدهند مقامهای محلی به دلیل نگاه جانبدارانه و منفیای که نسبت به خارجیها دارند گزارشهای دلخراش آنان را رد میکنند. دادستانها اغلب مظنونان را به جرایم دیگری مانند تجاوز جنسی یا آدم ربایی متهم میکنند، زیرا تضمین محکومیت برای قاچاق جنسی میتواند دشوارتر باشد و سبب میشود تا جرم کمتر دیده شود».
رامیرز میگوید: «دادستان به جای آن که فردی را قربانی قاچاق جنسی بداند ادعا میکند که او ۵۴ بار مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است».
«ورونکیا روزرو» دادستان عمومی در اکوادور میگوید که مهاجران معمولا در حال حرکت هستند و حتی کسانی که قاچاق جنسی را محکوم میکنند به ندرت برای ارائه شهادت در پروندههای حقوقی مرتبط حاضر میشوند. او میگوید اکثر آنان فرار کرده و خلاص شدهاند و علاقهای به پرداختن دوباره به این موضوع ندارند.
در میان بازماندگان، پاتریشیای ونزوئلایی از ترس آن که افرادی که او را اسیر کرده بودند به دنبالاش بیایند هرگز جرایم رخ داده علیه خود را گزارش نکرده بود. پاتریشیا که اکنون به دو فرزندش پیوسته میگوید چگونه فکر میکرد سالها به عنوان برده جنسی نگه داشته میشود.
او سپس فیلمی را به خاطر آورد که در آن قهرمان فیلم پس از جلب اعتماد اسیر کنندگاناش از روسپی خانه فرار کرده بودند. پاتریشیا با الهام گرفتن از آن فیلم رایزنی کردن با مدیر روسپی خانه را آغاز کرد و مدیر به او اجازه داد تا کارهایش را انجام دهد. در یک روز زمانی که مدیر از محل روسپی خانه بیرون رفته بود او به سرعت فرار کرد. او میگوید: «من واقعا سخت دویدم، زیرا فکر میکردم آنان به دنبالام خواهند آمد. پیاپی میدویدم».
منبع: وال استریت ژورنال