حاشیه بزرگراهها قصه خودشان را دارند؛ انگار که در متن تهران، پرانتز جدیدی باز شده باشد. چند ساعت پیادهروی در محلههایی که پنجره خانههایشان رو به اتوبانهای شلوغ تهران باز میشود، تجربه عجیبی است. مشکل بیشتر ساکنان این واحدها، آلودگی است.
به گزارش همشری، آلودگی از همه نوع، زندگی آنها را محاصره و کیفیت روزمرههایشان را مخدوش کرده است. بسته به محله و شرایط کوچهها، اما شرایط میتواند پیچیدهتر شود، بررسیهای میدانی و گپوگفت با ساکنان، نشان میدهد که بعضی از این محلهها - اگر بشود نامشان را محله گذاشت- در ساعاتی از ظهر یا نیمهشب، میزبان معتادان متجاهری میشوند که مخزن موادشان در باغچه اتوبانهاست.
خیابان عباسپور تهران را پیاده که گز کنی، کوچههای بسیاری با خانههای مشرف به اتوبان همت پیدا میشود. کمتر از یک ساعت گذشته است. شاهد از غیب میرسد؛ در انتهای یک کوچه بنبست، مردی با قد خمیده و صورت سیاه از کنار بسته نشده مرز کوچه و اتوبان میخزد؛ لبه کیسه ژولیدهای را مچاله کرده و دور دستش پیچیده. نگاه سردی به ما میکند و رد میشود. چند ثانیه بعد زنی با کیسههای خرید در دست وارد یکی از این خانه نشده که با صدای من برمیگردد.
سؤالم را که میپرسم مسیر نگاهش به سمت مرد ژولیده - که حالا دیگر تبدیل به خط کوچک عمودی در افق شده - میچرخد و میگوید: مشکل را دیدی؟ ساعت ۲ بعدازظهر یا ۲ نیمه شب؛ اینها همیشه هستند. کنار خانههای ما مینشینند و مواد مصرف میکنند و خب این برای چهکسی دلچسب است. او ادامه میدهد: یکبار نمیدانم چه کسانی بودند، لباس شخصی بودند یا نیروی انتظامی؟ ریختند و بردندشان، اما خب آن هم صحنه غمانگیزی بود.
زن کلیدش را در قفل میاندازد. حوصلهاش بیشتر از این نمیکشد، اما در را نبسته میگوید: «خانم خبرنگار! ما در دل آلایندگیها و دودهها زندگی میکنیم. این را همه میدانند، اما انگار هیچکس برایش مهم نیست. خانه میخریم متری خداتومان، اما نه هوا داریم نه آسایش»؛ و در را میبندد.
سامان، هم خانهاش دقیقا کنار اتوبان همت است. در سوی دیگر بنبستی دیگر؛ در بنبست سروران. خانه اش قدیمی ساز است، پنجرهها دوجداره نیست و همین سختی زندگی را برایش دوچندان کرده است؛ «صدای آمبولانس، صدای کامیون و ترافیک خیلی خیلی شدیدی که هر شب با آن درگیرم، پیرم کرده است.»
او ادامه میدهد: «مسیری که در حالت عادی، ۱۵ دقیقه زمان میبرد، ممکن است یکساعت در راه باشیم. برخلاف تصور آدمها که فکر میکنند خانه کنار اتوبان دسترسی خوبی دارد، دسترسی به خانه ما در ساعات شلوغی بسیار سخت است. وقتی جز اتوبان راهی برای رسیدن نیست؛ یعنی در ساعات اوج ترافیک هم باید از همان اتوبان استفاده کنی و اتفاقا دسترسی سختتر هم میشود.»
این ساکن حاشیه اتوبان همت توضیح میدهد: «زمستانها باید هر هفته خانه را تمیز کنیم. در لیوانهایی که یک هفته از آنها استفاده نمیکنیم دوده مینشیند و سیاه میشود و هزارویک دردسر ریز و درشت دیگر که گفتنش به زمان زیادی نیاز دارد.»
سامان میگوید: «من خانهام را با قیمت پایینتری نسبت به منطقه خریدم و فکر میکنم اینجا خانههایی که رو به اتوبان هستند، متری ۶، ۵ میلیون نسبت به بقیه خانهها ارزانتر باشند. حتی نرخ اجاره و رهن هم متفاوت است.»
از او درباره معتادان کارتنخواب میپرسم. سامان در اینباره هم روایت خودش را دارد؛ «هفتهای نیست که ما یکی، دو تا معتادانی را میبینم که از پل عباسپور پایین میآیند، در بهترین حالت کنار خیابان میخوابند، بعضی وقتها از ماشینها سرقت میکنند و گاهی در کنجی که دید نداشته باشد، به مصرف مواد مشغول میشوند. دسترسی کوچه ما برای این افراد بسیار آسان است. من دقیق و درست نمیدانم، اما شنیدهام که این افراد حجم عمدهای از موادشان را در باغچههای کنار اتوبان همت مخفی میکنند و آنجا به نوعی برایشان مخزن است.»
«انگار وسط اتوبان خوابیدهایم. مدام در تنش هستیم و از سردردهای طولانی رنج میبریم. روزهایی که همه میگویند آلایندگی هوا بالاست و خیلیها در خانه میمانند تا کمتر گاز سمی استنشاق کنند، در خانه ماندن برای ما عین تنفس مستقیم سم است.»؛ اینها را مریم میگوید.
او و خانوادهاش در حاشیه اتوبان نواب خانه کوچکی دارند. مریم در اینباره توضیح میدهد: «من فکر میکنم تمهیدات خاصی باید برای خانههای کنار اتوبان اندیشیده شود. اصلا شاید نیاز باشد دستگاه تصفیه هوا برای بهبود هوای خانهشان نصب کنند. زندگی کردن در این هوا سخت است. ما حتی نمیدانیم آیا میتوانیم پنجره را باز کنیم؟ و کسی نیست که به این سؤالها پاسخ دهد.»
او همچنان توضیح میدهد: «دودههای موجود در هوا جذب بینی و دهان ما میشود و این موضوع را ما کاملا حس میکنیم. همچنین ما مجبور هستیم که بسیار زودتر از حالت نرمال، سقف خانهمان را رنگ یا کاغذ دیواریهایمان را عوض کنیم.»
مریم با لحنی پر از گلایه روایت میکند: «مدام آمبولانس رد میشود، ماشین پلیس رد میشود یا هرازگاهی لاستیک در اتوبان میترکد و... میخواهم بگویم که آلودگی آزاردهنده برای ما نه فقط از نوع تنفسی، که از نوع صوتی هم هست. حتی پنجرههای دوجداره هم پاسخگوی این حجم از آلودگی هوا و آلودگی صوتی نیست.»
او توضیح میدهد: «ما انگار در یک «محله» زندگی نمیکنیم. وقتی در یک محله باشی، پنجره را که باز میکنی با صدای بازی بچهها، جیکجیک گنجشکها و... مواجه میشوی و احساس روزمرگی و زندگی شهری به تو دست میدهد، اما با زندگی در حاشیه اتوبان احساس روتین بودن زندگی را از دست میدهی. انگار در یک گوشهای از خیابان تنها رها شدهای و اگر اتفاقی برایت بیفتد، جز اعضای ساختمانت را نداری. میخواهم بگویم ما از احساس امنیت خاطر زندگی در یک محله، محروم ماندهایم.
از سوی دیگر بچههای کوچکی که خانوادههایشان چنین خانههایی را اجاره کردهاند، فضایی برای بازی ندارند و ما همیشه باید مراقب باشیم که فرزند کوچکمان از خانه خارج نشود، چون خطرهای بسیاری تهدیدش میکند. من فکر میکنم این یکی از بزرگترین ظلمهایی است که به خانوادههای اتوباننشین و فرزندانشان میشود.» او که خود صاحبنظر است و سالهاست با خانوادهاش در حاشیه اتوبان نواب، زندگی میکند، پیشنهاد میدهد: «شاید شهرداری میتوانست یک سد گیاهی برای تصفیه هوای خانهها بین خانهها و اتوبان ایجاد کند.»
ساکنان خانهها میگویند واحدهای مسکونیشان را ارزانتر از قیمت منطقه خریدهاند، اما بررسیهای همشهری نشان میدهد که خانه حاشیه اتوبان با خانه واقع شده در محلههای آرامتر، تفاوت قیمت چندانی ندارد. مشاور املاکی واقع در منطقه نواب میگوید: قسمتهای خوب این محل، اگر خانه نوساز باشد وتر و تمیز، متری ۲۶ میلیون تومان ارزش دارد. بخشهای دیگر، خواه بر اتوبان باشد خواه خانه قدیمیتر باشد، بین متری ۱۵ تا ۱۷ میلیون تومان است.
نبش اتوبان همت هم برخلاف دادههای میدانی ما، از این قاعده - ارزان بودن بهعلت واقع شدن بر اتوبان- پیروی نمیکند. کارشناسان فروش مسکن در محله عباسپور میگویند خانه نوساز در این محله، متری ۷۰ میلیون تومان است و نهایتا شاید بتوان بهخاطر حاشیه اتوبان بودن، متری ۲ میلیون تومان از آن کم کرد. خانههای قدیمیساز هم متری ۵۰ تا ۵۵ میلیون توماناند و بیش از آنکه لوکیشن خانه در این محله قیمت را مشخص کند، این شرایط خانه است که تعیینکننده است.