فرارو- حتما شکل خاصی از غرور که سیاستمداران در هنگام مواجهه با شکست از خود به نمایش میگذارند را دیده اید. آنان به طور معمول با اشاره به نامزد رقیب و سیاست پیشنهادی او با بالیدن به خود میگویند:"مورد ما بهتر بود فقط پیام را به خوبی ارسال نکردیم".
به گزارش فرارو به نقل از آمریکن کانسرواتیو؛ از طرفداران ماندن بریتانیا در اتحادیه اروپا گرفته تا حامیان آمریکایی "هیلاری کلینتون" بازندگان سیاست در جهان ادعاهای بی پایانی را برای بیان این که در مخمصه قرار داشتند و چاره دیگری نداشته اند مطرح میکنند. در مورد مرکل نیز طرفداران او میگویند درست آن بود که مرکل قوانین پناهندگی سراسری اتحادیه اروپا را به حالت تعلیق در میآورد و پناهجویان محدودتری را میپذیرفت و کشورهای کوچکتر عضو اتحادیه اروپا را در جریان این موضوع و پیامدهای آن قرار میداد. آنان مدعی هستند که مرکل به اندازه کافی پیاماش را قاطعانه بیان نکرد.
در مورد مرکل برخلاف سایر سیاستمداران پر سر و صدا هیچ اطلاعاتی درز نکرده است. هیچ خاطراتی توسط کارکنان یا افراد مورد اعتماد سابق در طول شانزده سال صدراعظمی او نوشته و نقل نشده است. مرکل برای صدراعظمی چهار دورهای با محبوبیت قابل قبولی مقاماش را ترک کرد. او در حالی مقام اش را ترک کرد که شخصیتی "مرموز" باقی ماند.
خلق و خوی درونگرای او در تضاد با شخصیتهای تهاجمی رهبران دیگر جهان از پوتین تا مکرون است. او از این رهبران پیشی گرفت و از توجهات دوری گزید و با موفقیت بسیاری از جنبههای زندگی خصوصی خود را نیز از دید عموم محفوظ و دور نگه داشت از جمله ایمان لوتریاش و ازدواج اولاش که کمتر کسی درباره آن میداند. هم چنین، او غریزه "غیر شخصی کردن رهبری" اش را حفظ کرد که محصول پرورشاش در آلمان شرقی کمونیستی بود جایی که به شدت تحت نظارت قرار داشت جایی که پدر کشیش او برای خدمت اعزام شده بود. مرکل در دوره حکمرانی رژیم کمونیستی و شدیدا امنیتی در آلمان شرقی به سوی علم به عنوان پناهگاه پناه برده بود در واقع، او به نوعی تبعید داخلی سوق داده شد.
مرکل شخصیت متواضعی که از یک شیمیدان بودن به یک سیاستمدار تبدیل شد، از نردبان قدرت آلمان متحد شده بالا رفت. در دهه ۹۰ میلادی، برای نزدیک به یک دهه رفتار آرام او سبب شده بود تا همکارانش توانایی او را برای حیلهگری و فریبکاری دست کم بگیرند. مرکل اگرچه آغاز به فعالیتاش در امور سیاسی را مدیون "هلموت کهل" صدراعظم سابق حزب دموکرات مسیحی بود زمانی که وقتاش فرا رسید از مورد انتقاد قرار دادن کهل دریغ نکرد.
مرکل هشت سال به عنوان تنها زن از آلمان شرقی در کابینه کهل ارتقا پیدا کرده بود و پیشرفت کرد، اما در نهایت در واکنش به جنجال مالی ادعایی علیه کارزار انتخاباتی کهل با فاصله اندکی از باخت او در رقابت فدرال در سال ۱۹۹۸ به "گرهارد شرودر" سوسیالیست از سمتاش در کابینه استعفا داد. او با ترک کشتی در حال غرق شدن به جای احترام به وفاداری به کهل و نقشی که او در پیشرفت سیاسیاش ایفا کرده بود نشان داد در پس ظاهر آراماش ارادهای حریص و درنده خو نهفته است. اقدامات مشابه او در مورد عجلهاش برای توافق بزرگ سرمایهگذاری اتحادیه اروپا با چین در پایان سال بدون اطلاع قبلی دادن به جو بایدن نیز نشانه دیگری است که نشان از عدم وفاداری او به افراد دارد. در اینجا عدم وفاداری به آمریکا که نزدیکترین متحد آلمان است.
شاید مرکل همانند هنری کیسینجر که همواره او را تحسین کرده بود به قدری واقعگراست که نمیتواند واقعیات را از دریچه ثنویت و خیر و شرگرایی هنجار حاکم بر آمریکاست ببیند. مرکل برخلاف دوست خود باراک اوباما باور نداشت که جهان از نظر اخلاقی به سوی عدالت گرایش پیدا میکند. او دوگانگیها، نیمه حقیقتها و معاملههای جانبی را بخشی مهم از حکومتمداری میدانست. او یک روز از بازداشت مسلمانان اویغور توسط چین انتقاد میکرد و روز بعد بزرگترین توافق سرمایه گذاری را با حزب کمونیست چین منعقد میکرد. یک روز درباره نقض حقوق بشر در روسیه صحبت میکرد و از نیاز اروپا به دور شدن از سوختهای فسیلی میگفت و روز بعد بر سر خط لوله انتقال گاز روسیه به آلمان (نورد استریم ۲) با روسها مذاکره میکرد.
مرکل به دلیل گسترش جهانی پوپولیسم مجبور به نامزدی برای چهارمین دوره زمامداری شده بود: یک رهبر بیمیل از رهبران نظم جهانی لیبرال نظمی که در بحران قرار دارد رهبری که سرش برای حفظ جهان بسیار شلوغ بود. مرکل از این ترس داشت که با خاموش شدن و فوت اعضای نسلی که در جنگ جهانی دوم زندگی کرده بودند و آن جنگ را پشت سر گذاشتند هر روز آتش سوزی اجتماعی و سیاسی دیگری برای جهان رخ دهد.