فریدون مجلسی؛ اگرچه هنوز زمان زیادی تا انتخابات بعدی آمریکا فرصت باقی مانده است، اما در سپهر سیاسی آمریکا شاهد اقدامات و تلاشهای دونالد ترامپ برای بازگشت به عرصه قدرت هستیم. ترامپ به عنوان یک چهره غیرسیاسی یکی از بزرگترین سورپرایزهای عالم سیاست بود و چهار سال سکان هدایت آمریکا را بر عهده داشت. اما اینکه آیا او میتواند بار دیگر به قدرت برگردد موضوعی است که باید در دو زمین مختلف بررسی شود.
بخش نخست به عرصه سیاست برمیگردد؛ اینکه آیا جمهوریخواهان حاضرند دوباره روی او ریسک کنند و امکانات خود را در اختیار او قرار دهند؟ جنبه دیگر، اما به اقبال عمومی او در میان مردم برمیگردد. عقیده شخصی من مبتنی بر تجربیات گذشته و شناختی که از فضای سیاسی دارم، چنین است که آقای ترامپ صلاحیتی برای احراز چنین پستی را برای بار دیگر ندارند.
البته در دور نخست هم نداشتند و اینکه چرا انتخاب شدند به دلیل برهمخوردن زمین بازی توسط بازیگرانی خاموش بود. تغییرات اجتماعی در جهان موجب شده تودههای فرودست فرهنگی که بعضا از نظر اقتصادی هم وضعیت خوبی ندارند، ولی غالبا توده عوام را تشکیل میدهند، وارد بازیهای سیاسی شوند. آنها کمتر در مسائل سیاسی دخالت میکردند، اما یکباره تصمیم گرفتند وارد بازی سیاسی شوند و خودی نشان دهند.
اینها کسانی هستند که تحت تأثیر مسائل سطحی و عاطفی قرار میگرفتند. علاقهمندان ناسیونالیسم خامی که به دنبال فضای دوقطبی خودی و غیرخودی هستند و میخواهند کسی به آنها بگوید که از دیگران برترند و عاشق فضاهای آپارتایدی هستند. برای چنین چهرههایی ترامپ یک فرد مناسب بود. از ویژگیهای این گروه میتوان به این اشاره کرد که معمولا با مخالف خودشان نمیتوانند دیالوگی داشته باشند و به دنبال درگیریهای فیزیکی هستند.
چنانکه دیدیم طرفداران ترامپ در خیابانها چه کردند. اقدامات آنها در انتخابات اخیر که منجر به پیروزی بایدن شد عرصه اقدامات فعالانه آنها بود. اغلب کاروانهای پرسروصدا در خیابانها به راه میانداختند و دنبال این بودند که حتما خودنمایی با اسلحه داشته باشند. اوج اقدامات آنها هم حمله به کنگره بود که حیثیت آمریکا را بر باد داد.
با این مقدمه باید بگوییم که به نظرم آمدن بایدن و پیروزی او در انتخابات و حمایت دموکراتها از او به این دلیل نبود که شیوه، سبک و سیاست خاص آقای بایدن در آمریکا جریان یابد؛ چراکه بایدن پیرتر از آن است که بخواهد چنین جاهطلبیهایی داشته باشد. بلکه تنها دلیل این ماجرا این بود که دموکراتها میخواستند با این تنها چهره باقیمانده از دوران اوباما که شخصیت موجهی هم بود، به عصر ترامپ و افتضاحاتش پایان دهند. برای همین هم بعید میدانم ریاستجمهوری بایدن دور دومی در آمریکا داشته باشد. برای همین رقابت ریاستجمهوری دور بعدی رقابت درونحزبی دموکراتهاست.
در سوی دیگر جمهوریخواهان همچنان با مسئله ترامپ درگیر هستند و همین درگیری شاید توانشان را برای یک حضور پرقدرت در انتخابت کم و کمتر کند. در حال حاضر شاهد تلاشهای ترامپ برای اثبات مجدد خودش به عنوان یک چهره سیاسی مؤثر در انتخابات ۲۰۲۴ هستیم. اغلب در آمریکا وقتی یک رئیسجمهور از یک حزب انتخاب میشود کارش برای تکرار دور دوم ریاستجمهوریاش راحت است.
ترامپ این پیروزی راحت را از جمهوریخواهان گرفت و همین ضربهای که به جمهوریخواهان زد ادامه حیات سیاسیاش را با مشکل مواجه کرده است. از سوی دیگر این مسئله بر زندگی سیاسی جمهوریخواهان هم اثر گذاشته است و آنها را احتمالا درگیر حل اختلافات درونحزبی میکند که باید بر سر آمدن یا نیامدن ترامپ تصمیم بگیرند. برای همین تلاش مهمتر ترامپ در سالهای پیشرو این است که خودش را برای انتخابات بعدی به حزب خودش تحمیل کند و تلاش جمهوریخواهان بر این است که هرچه زودتر از این گرداب تصمیمگیری خارج شوند تا به چهره مهمشان برای انتخابات بعدی برسند.
اما کار ترامپ در بخش دوم راحتتر است؛ چراکه او احتمالا در عرصه عمومی آمریکا و در میان طرفداران جمهوریخواهان کار آسانتری دارد. قضاوت عامیانه، قضاوت همراه با ابتذال است و این مسئله به ترامپ کمک میکند تا افکار عمومی را راحتتر از سیاستمداران همراه خود کند.
اگرچه جامعه آمریکا تلاش میکند خودش را از این ابتذال دور کند و نتیجهاش را در انتخابات قبلی دیدیم. فرصت زیادی تا انتخابات بعدی مانده، اما تلاشهای ترامپ برای مطرحکردن مجدد خودش موجب شده تا بازی انتخابات خیلی زودتر استارت بخورد. اگرچه به نظر میرسد ابتذال ترامپی با چالشهای بزرگی مواجه است.