فرارو- لئوپولدو لوپز، سیاستمدار ونزوئلایی و از رهبران اپوزیسیون ونزوئلا. او به اتهام تشویق مردم به تظاهرات ضد دولتی زندانی شد. او یکی از اعضای پروژه خط مقدم آزادی و دموکراسی است.یادداشت وی را در ادامه می خوانید:
به گزارش فرارو به نقل از سی ان ان، برای بسیاری از مردم آزادی یک مفهوم انتزاعی است مثل نفس کشیدن. تا زمانی که هوا را تنفس نکنید به آن فکر نمیکنید. در مورد دموکراسی نیز همین اتفاق رخ میدهد. بسیاری از رای دهندگان آن را بدیهی میدانند تا لحظهای که متوجه میشوند امکان برگزاری انتخابات بدون دموکراسی وجود دارد درست مانند وضعیت حاکم بر کوبا، روسیه، کشوری مادری من ونزوئلا و دیگر حامیان خارجی دولت حاکم بر کشورم.
زمانی که به دلیل مخالفت سیاسی با دیکتاتوری «نیکلاس مادورو» در زندان بودم در یک سلول ۲ در ۲ متری با قفلی به اندازه آجر فهمیدم که آزادی نداشته چیست. ونزوئلایی که من در دهه ۷۰ میلادی در آن متولد شدم مورد رشک سایر کشورهای قاره امریکا بود: کشوری با اقتصادی قوی و رفاه و فرصتهای شغلی که تقریبا برای همه مردم فراهم شده بود.
رهبران ونزوئلا با موفقیت، رژیمی مبتنی بر آزادی را پس از سقوط دیکتاتوری نظامی «مارکوس پرز خیمنز» در سال ۱۹۵۸ میلادی بنا کردند. در دهههای ۶۰ تا ۹۰ میلادی، ونزوئلا «استثنای دموکراتیک» در امریکای لاتین بود عنوانی که هر ونزوئلایی با افتخار از آن برخوردار بود.
کشور من در آن زمان بهترین خدمات عمومی منطقه را داشت از جمله شبکه معتبری از مدارس، دانشگاهها و نظام مراقبت بهداشتی که به ریشه کن ساختن مالاریا در بخشهایی از کشور در سال ۱۹۶۱ میلادی کمک کرد. طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی اکنون ونزوئلا این مزایا را از دست داده است. در آن دوره بسیاری از اروپاییها و امریکاییها از قاره امریکا میخواستند برای زندگی بهتر به ونزوئلا مهاجرت کنند.
اکنون ۲۲ سال پس از آغاز ریاست جمهوری «هوگو چاوز» و نزدیک به یک دهه پس از در دست گیری قدرت توسط «مادورو» در انتخابات ریاست جمهوری تقلبی ۲۰۱۳ میلادی، ونزوئلا در حال گذار از بدترین بحران در این قاره است. فقر، خشونت، گرسنگی و کمبود منابع حیاتی طبیعی مشکلات پیش روی ونزوئلا هستند. یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۶ میلادی نشان داد که تقریبا سه چهارم از جمعیت ونزوئلا به طور غیر ارادی به طور میانگین ۸ کیلوگرم وزن کم کرده اند و اتاقهای اورژانس مملو از کودکان دچار سوء تغذیه شدید است.
بیمارستانها فاقد تجهیزات و داروی کافی هستند و خانوادههای ونزوئلایی زیادی بدون دسترسی به درمان در معرض خطر مرگ قرار میگیرند به خصوص آن که شیوع کرونا به این موضوع دامن زده است. بیش از ۶ میلیون ونزوئلایی از ترس مواجه شدن با آزار و اذیت حکومت و کمبود فرصتهای اقتصادی کشورشان را ترک کرده اند.
چگونه ما از جزیره دموکراسی به یک دیکتاتوری در هم شکسته تبدیل شدیم؟ به گمانم باید پاسخ را در دو مورد جست. نخست آن که ما دچار فرسایش عناصر اساسی دموکراسی شده ایم. پس از ریاست جمهوری چاوز در سال ۱۹۹۹ میلادی، ظرف مدت یک سال او قانون اساسی را تغییر داد و خواستار برگزاری انتخاباتی بزرگ شد که در آن دورهای شش ساله در قدرت ماند. او ساختار سیاسی کشور را تغییر داد. او در دیوان عالی کشور قضات طرفدار خود را منصوب کرد.
چاوز کنترل شورای ملی انتخابات را در دست گرفت و به اعضای منتقد در مطبوعات آزاد برچسب «دشمنان وطن» را زد. مورد دوم آن که فرسایش دموکراتیک ما با بی طرفی و سکوت غیر اخلاقی دموکراسیهای سراسر جهان مواجه شد. زمانی که ما ونزوئلاییها آزادی مان را از دست میدادیم بسیاری از مردم منطقه میگفتند این مشکل نیست.
من در سال ۲۰۰۸ میلادی به عنوان نامزد فرمانداری شهر کاراکاس رد صلاحیت شدم. این در حالی بود که دو دوره موفق متوالی شهردار چاکائو بودم و بیش از ۷۰ درصد حمایت مردمی را کسب کرده بودم. من جایی برای جست و جوی عدالت در کشورم نداشتم. با افزایش فشارها به دادگاه حقوق بشر بین امریکایی شکایت کردم. من در پرونده برنده شدم. در پاسخ، رژیم چاوز به طور رسمی ونزوئلا را از سیستم حقوق بین امریکایی خارج ساخت و حکم صادر شده به نفع من را رد کرد. من قادر به خدمت به کشورم نبودم.
زمانی که جانشین چاوز، مادورو در سال ۲۰۱۳ میلادی به قدرت رسید از خود پرسیدم «آیا ما در دموکراسی زندگی میکنیم یا در یک دیکتاتوری» و مورد دوم اثبات شد. ما با الهام گرفتن از مقاومت غیر خشونتآمیز در سراسر جهان از انقلاب نارنجی تا بهار عربی و جنبش حقوق مدنی امریکا اعتراض مسالمتآمیز علیه مادورو را انتخاب کردیم.
واکنش دولت ونزوئلا به تظاهرات ما بیرحمانه بود و طرز چشمگیری از شباهت با آن چه از بلاروس تا نیکاراگوئه رخ داده را میشد در آن مشاهده کرد: خشونت پلیس علیه معترضان اعتراضات مسالمت آمیز، بازداشتهای خودسرانه و شکنجه رهبران مخالفان و کشتن دهها نفر از معترضان.
در فوریه ۲۰۱۴ میلادی، مادورو دستور بازداشت من را صادر کرد. بیش از سه سال را در زندان نظامی گذراندم و تحت شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفتم. بسیاری میپرسند چرا مادورو علیرغم تظاهرات گسترده و مداوم هنوز در قدرت است. پاسخ این است: به دلیل آن که او یک دیکتاتور است و واکنش رژیم او مانند هر دیکتاتور دیگری همراه با سرکوب و حبس است: دستور دیکتاتور برای حفظ قدرت. دیکتاتورها میدانند اقتدارگرایی پدیدهای جهانی است آنان برای محافظت از یکدیگر در سطح بین المللی سیاست سرکوب فراملی را برای آزار مخالفانشان ایجاد کرده اند. این مشکلی جهانی است و راه حل آن نیز باید جهانی باشد.
برای دستیابی به تغییر دموکراتیک در ونزوئلا ما باید بخشی از یک تلاش بزرگتر و سازمان یافته جهانی باشیم این ایدهای بود که باعث شد سال گذشته به اسپانیا فرار کنم. تمایل به بخشی از یک جبهه بین المللی بودن که نه تنها به مردم ونزوئلا بلکه به همه کسانی که تحت رژیمهای استبدادی زندگی میکنند کمک کند.
منبع: سی ان ان
ترجمه: فرارو