فرارو-محمد مهدی حاتمی؛ محسن خجسته مهر، مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران، همین چند روز پیش، با اشاره به وضعیت سرمایه گذاری در میادین گازی و نفتی ایران گفت: «سناریوهای جبرانی برای تولید گاز طراحی شده است که اگر اجرایی نشود تا چند سال آینده به واردکننده گاز تبدیل خواهیم شد.»
به گزارش فرارو، معاون وزیر نفت، توسعه میدانهای هیدروکربوری را به دو بخش میدانهای مشترک و مستقل تقسیم کرد و افزود: «مهمترین میدانهای مشترک کشور در استان خوزستان و در منطقه غرب کارون است که برای توسعه تا چهار سال آینده به ۱۱ میلیارد دلار منابع مالی نیاز دارد.»
این، اما در حالی است که همین چند هفته پیش هم جواد اوجی، وزیر نفت، از کمبود ۲۵ درصدی ذخایر و مخازن سوخت مایع نیروگاهها بهنسبت سال ۱۳۹۹ خبر داده و گفته بود که «امسال در فصل سرما، روزی تا ۲۰۰ میلیون مترمکعب کمبود گاز خواهیم داشت.»
به این ترتیب، حالا پس از یک تابستانِ همراه با خاموشی و کمبود شدید برق (که دودش اگر نه در چشم مردم که در چشم صنایعی مانند فولاد و سیمان رفت) باید انتظار یک زمستانِ همراه با قطعی گاز را داشته باشیم. اما چرا ایران باید به این وضع بیفتد؟
روی اقیانوس انرژی هستیم و زمین گیر
پیشبینی وزیر جدید نفت از کسری گاز در فصل سرما در حالی است که به گفته او، از چند ماه پیش صادرات فرآوردههای نفتی نیز کاهش یافته است. با این همه، کمبود تولید گاز در کشور با کاهش صادرات و حتی تولید نفت در کشور قابل مقایسه نیست.
دادههایی که در سال ۲۰۱۹ میلادی به روز شده اند، نشان میدهند که ایران، پس از ایالات متحده آمریکا و روسیه، سومین تولیدکننده بزرگ گاز در جهان است که تولید سالانه گاز آن در زمان مقایسه، به ۲۴۴ میلیارد متر مکعب میرسیده است. (دقت کنید که این آمار تولید است و نه آمار صادرات)
با این همه، وقتی صحبت از صادرات میشود، ایران به رتبههای پایینتر (تا حد نوزدهم در جهان) سقوط میکند. در واقع، بخش اعظم گاز تولیدشده توسط ایران در داخل کشور مصرف شده و حجم بسیاری کمی از آن راهی بازارهای بین المللی میشود.
به عبارت ساده، ایران گاز را برای خودش تولید میکند و صادرات گاز تنها بخشی اندک از محصول گاز طبیعی تولید شده توسط ایران را به خود اختصاص میدهد. به عبارت باز هم ساده تر، حالا ایران به خواربارفروشی شبیه نیست که فروش یا درآمدش کم شده باشد، بلکه به خواربارفروشی بدل شده که نمیتواند با کالاهای مغازه اش، حتی شکم خودش و خانواده اش را سیر نگه دارد.
سرمایه میخواهیم و کسی به ما سرمایه نمیدهد
اما چرا ایران که روی اقیانوسی از انرژی خوابیده، باید به این وضع بیفتد؟ پاسخ بسیار روشن است و خود را در دیگر وجوهِ اقتصادیِ کشور هم نمایان کرده است. توضیح اینکه میادین نفت و گاز، به موازات برداشت منابع، دچار افت بازدهی میشوند و به تدریج، کار به جایی میکشد که تنها با فناوریهای جدید و البته تزریق سرمایه، میتوان سطح پیشین تولیدات در این میادین را حفظ کرد.
افت فشار میادین گازی و نفتی موضوع طبیعی است و هرچه میدان پیرتر میشود، تولید آن نیز کاهش مییابد. بخش قطریِ میدان «پارس جنوبی» سالها پیش دچار افت فشار شد و این کشور با کمک شرکتهای بزرگ غربی و با نصب سکوهای ۲۰ هزار تنی و کمپرسورهای عظیم، نه تنها جلو افت تولید گاز را گرفت، که حتی تولید گاز را نیز افزایش داد. جالب اینکه، قطر در نظر دارد در سالهای پیشِ رو، تولید گاز از این میدان را بین ۳۰ تا ۴۰ درصد افزایش دهد.
ایران هم برای حل مشکل افت فشار «پارس جنوبی» قرار بود با کمک شرکت فرانسوی «توتال» ساخت سکوهای ۲۰ هزار تنی (۱۰ تا ۱۵ برابر سکوهای فعلی) را آغاز کند و چند سال پیش، اولین قرارداد آن در فاز ۱۱ «پارس جنوبی» میان ایران، «توتال» و شرکت «سیانپیسی» چین امضا شد.
«توتال» بعد از خروج آمریکا از برجام از این پروژه ۵ میلیارد دلاری خارج شد و شرکت چینی نیز در پی «توتال»، این پروژه را ترک کرد. این در حالی است که تنها چند شرکت غربی قادر به ساخت چنین سکوهایی هستند و در واقع، دست کم حالا امکان استفاده از شرکتهای داخلی برای این پروژهها وجود ندارد.
برآوردها نشان میدهند که تنها برای حفظ سطوح کنونی تولید در میادین گازی ایران در پارس جنوبی، نیاز به سرمایه گذاری ۳۰ تا ۵۰ میلیارد دلاری وجود دارد و اگر حفظ سطوح کنونی تولید در میادین نفتی هم مد نظر باشد، ایران در مجموع به حدود ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری جدید نیاز دارد تا بتواند مثلا به اندازه ۱۰ سال پیش نفت و گاز تولید کند.
اما برای کشوری که در سال ۱۳۹۹ تنها حدود ۱۰ میلیارد دلار نفت صادر کرده و انبوهی از ابربحرانهای اقتصادی را هم با خود یدک میکشد، سرمایه گذاری چنین ارقامی بسیار دور از ذهن است. باز هم از باب مقایسه، طرحِ پر حرف و حدیثِ ساخت سالانه یک میلیون واحد مسکونی توسط دولت سیزدهم (یا به عبارتی ساخت روزانه ۲ هزار و ۷۰۰ واحد مسکونی یا در هر ساعت ۱۱۲ واحد مسکونی)، در طول ۴ سال آینده حدود ۶۰ میلیارد دلار هزینه در بر خواهد داشت.
تامین اعتبار ۶۰ میلیارد دلاری برای ایجاد یک شوک در حوزه مسکن، برای دولت، نظام بانکی و حتی انبوه سازان کاملا غیرممکن توصیف شده و به این ترتیب، این مقایسه نشان میدهد که تامین حدود ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه (حتی در صورت فرضِ محالِ جذب سرمایه گذار خارجی) تا چه اندازه دور از ذهن است.
ایران باید این میزان اعتبار را در سالهای گذشته تامین میکرد تا اکنون به این وضع نرسد. اما اقتصاد کشور آن قدر مشکل داشته که نه فقط این میزان سرمایه گذاری در حوزه نفت و گاز انجام نشده، که سرمایه گذاری در افزایش ظرفیت تولید برق در کشور هم سالها عقب افتادگی دارد.
از قطع برق در تابستان تا قطع گاز در زمستان
اما حتی با در نظر گرفتن معضلات سرمایهگذاری و تحریم، باز هم به نظر میرسد که مشکل از جایِ دیگری آب میخورد: در اوج خاموشیهای تابستانه امسال، مصطفی رجبی مشهدی، سخنگوی صنعت برق کشور، در جمع خبرنگاران گفت که ظرفیت قابل تولید نیروگاهها در ایران حدود ۵۴ هزار مگاوات است و این در حالی است که تقاضای مصرفی برق به ۶۵ هزار مگاوات رسیده است.
مقصرین زیادی پیدا شدند: از تولید بیتکوین توسط چینیها گرفته، تا گرمای بی سابقه هوا و افت تولید برق در نیروگاههای برق-آبی به دلیل کاهش بارش ها. اما حتی با همه اینها هم کمبود برق در ایران نباید به این سطح میرسید.
با ظرفیت نیروگاهیِ نصب شده نزدیک به ۸۵ هزار مگاوات، ایران یکی از ۱۵ کشور بزرگ تولیدکننده الکتریسیته در جهان است. بر این اساس، ایران حتی از کشورهای پرجمعیتتر (همچون اندونزی و مصر) و توسعه یافتهتر (همچون مکزیک) نیز الکتریسیته بیشتری تولید میکند.
در بسیاری از تحلیلهای اقتصادی و سیاسی، ایران یک «ابر قدرت انرژی» (Energy superpower) معرفی میشود و از این منظر، در کنار کشورهایی همچون روسیه، عربستان سعودی، ونزوئلا، کانادا و ایالات متحده آمریکا قرار میگیرد. اما چرا چنین کشوری باید در تابستان برق نداشته باشد و در زمستان گاز؟
در این مورد گفتنیها زیاد است. نخست اینکه ایران بالاترین میزان «شدت مصرف انرژی» (Energy intensity) را در جهان دارد. به صورت ساده، یعنی ایران بیش از هر کشور دیگری در جهان انرژی مصرف میکند، اما به ازای مصرف هر واحد انرژی، کمترین میزان تولید ناخالص داخلی (GDP) را تولید میکند.
اما برای اینکه بدانیم میزان ریخت و پاشِ انرژی در ایران چقدر زیاد است، باید به برخی آمارهای جهانی مراجعه کنیم که تکان دهنده هستند. بر اساس گزارش «آژانس بینالمللی انرژی» (International Energy Agency)، ایران در سال ۲۰۱۹ میلادی، معادل حدود ۱۸.۸ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را به یارانه مصرف سوختهای فسیلی اختصاص داده و از این منظر در جایگاه نخست در جهان قرار داشته است.
به این ترتیب، بر اساس گزارش «آژانس بین المللی انرژی» ایران به تنهایی حدود ۴۷ درصد از کل یارانه تخصیص داده شده به مصرف سوختهای فسیلی در جهان را در سال ۲۰۱۹ میلادی پرداخت کرده است.
۱۸.۸ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۱۹ (یعنی پیش از همه گیری کرونا) معادل حدود ۸۶ میلیارد دلار بوده است و باز هم در اینجا میتوان این رقم را با صادرات نفت ایران در سال ۱۳۹۹ خورشیدی مقایسه کرد: تنها ۵ میلیارد دلار.
به این ترتیب، شاید بتوان این روند را در «اقتصاد انرژی» در ایران تشخیص داد: کاهش سرمایه گذاری برای حفظ سطح تولید انرژی؛ ریخت و پاش شدید و رو به افزایش در مصرف و در نهایت، خاموشی در تابستان و سرما در زمستان.