والدین سمی با فرزند خود دردل میکنند و یا مسائل بزرگسالی و خلاءهای عاطفی خود را میخواهند با فرزندشان پر کنند! این والدین عموما با همسرشان دچار اختلاف یا کمبود عاطفی هستند و سعی میکنند بچهها را جایگزین همسر کنند.
والدین سمی کسانی هستند که بچه هایشان را با دیگران مقایسه میکنند، احساسات فرزندانشان را نادیده میگیرند و یا او را تنبیه میکنند.
به گزارش فارس، خانواده رکن اساسی و مهمی در جامعه محسوب میشود که اگر به خوبی از عهده کارکردهایش بر بیاید، جامعهای سالم و اگر دچار اختلال و بیماری باشد، جامعهای ناسالم را شاهد خواهیم بود. خانواده سالم و ناسالم دارای ویژگیهایی هستند برخی والدین به اصطلاح روان شناسان به خاطر کارکردهای بیماری که دارند، والدین سمی محسوب میشوند و اینها به لحاظ تربیتی فرزندانشان را دچار آسیب میکنند.
اما این والدین سمی چه کسانی هستند. خیلی از والدین از سر ناآگاهی این رفتارها را بروز میدهند که اگر از عواقب رفتارهایشان مطلع شوند، بتوانند آن را اصلاح کنند.
والدین سمی بچه هایشان را با دوران بچگی خود، خواهر، برادر و یا بچههای مردم مقایسه میکنند. مثلا مادر به فرزندش میگوید: چرا مثل خواهرت بچه خوبی نیستی؟! خواهرت منو اینجوری اذیت نکرده نکرده تا حالا!
والدین سمی احساسات بچه هایشان را نادیده میگیرند و برایش ارزش و اهمیتی قائل نمیشوند. مثلا بچه دستش را بریده یا زمین خورده و به مادرش میگوید: مامان دستم درد میکنه! اما مادر به جای توجه به بچه به او میگوید که محلش نذار، خودش خوب میشه! یا بزرگ شدی یادت میره!
والدین سمی با فرزند خود دردل میکنند و یا مسائل بزرگسالی و خلاءهای عاطفی خود را میخواهند با فرزندشان پر کنند! این والدین عموما با همسرشان دچار اختلاف یا کمبود عاطفی هستند و سعی میکنند بچهها را جایگزین همسر کنند به همین دلیل مدام از همسر خود نزد بچه بدگویی میکنند یا از خاطرات بد خود تعریف میکنند و بار منفی عاطفی زیادی روی دوش بچهها میگذارند. بچه مدام دچار عذاب وجدان و ناراحتی است و به مادرش میگوید که درست میشود، مامان گریه نکن! و صحبتهایی از این دست...
والدین سمی وقتی از یک جای دیگری عصبانی هستند، خشم خود را سر بچهها تلافی میکنند. مثلا بچه برای کاری احتیاج به پدر خود دارد و نزد پدرش میآید و میگوید: بابا میشه کمکم کنی/، اما پدر با عصبانیت میگوید که نخیر! کار دارم مگه نمیبینی، کوری؟ هزار تا مشکل سرم ریخته؟
در لحظات چالشی مثلا در دوره نوجوانی به جای همدلی و آموزش به بچه هایشان، تنبیه را بهترین گزینه میبینند. مثلا بچه نتوانسته درس خود را با نمره خوب پاس کند و دچار چالش روحی بوده یا به هر دلیلی، پدر به جای اینکه بگوید: بیا ببینیم چه درسی میتونیم از این اشتباه بگیریم، منم که همسن تو بودم...
به جای این میگوید که تا دو روز حق نداری بازی کامیپوتری کنی یا به تبلت دست بزنی یا با دوستات رفت و آمد کنی تا تو باشی درستو به موقع بخونی...
والدین سمی برخی کمال طلب هستند و دوست دارند بچه هایشان مثل یک ربات درست همان کارهایی که خودشان میخواهند را انجام دهند. سر بچه شان منت میگذارند و انتظار دارند بچه شان عقدهها و ارزوهای آنها را جبران و برآورده کند.
مثلا مادر با عصبانیت به بچه اش میگوید که پاشو درست را بخون، چقدر تنبلی میکنی، ما صبح تا شب کار نمیکنیم که تو اینجوری رفتار کنی!
این والدین مدام میخواهند از جزئیات زندگی بچه شان سر در بیاورند و دخالت کنند و به حریم خصوصی بچهها به ویژه درسن نوجوانی وارد شوند و هیچ توجهی به احساسات بچه ندارند. درست است که بچهها در این سنین نیاز به مراقبت دارند، اما این مراقبت باید نامحسوس باشد.
این والدین دائم به بچه هایشان برچسب میزنند. جالب اینکه بیشتر این برچسبها خصوصیات اخلاقی خودشان است که به بچه هایشان نسبت میدهند.
مثلا پدر به دخترش میگوید که چقدر زرزروو هستی! بی عرضه ایی، اینقدر ترسو نباش!
حال والدینی که دارای فرزندانی هستند میبایست به این موارد فکر کرده و ببیند اگر هر یک از این رفتارها و دیالوگها را با بچه شان دارند هنوز هم دیر نشده و میتوان این رفتارها را اصلاح کرد تا به یک تربیت صحیح رسید اگر از سن کودکی بچه تان گذشته، در دوره نوجوانی نیز میتوان این موارد تربیتی را اصلاح و ارتباط صحیح با بچهها برقرار کرد.