فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمیبینم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل میکشم به روزن چشم
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر میگرفت دامن چشم
نخست روز که دیدم رخ تو دل میگفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
شرح لغت: مدهوش:بیخود و حیران
۱- حضرت حافظ در بیتهای دوم و ششم میفرماید:
بشتاب که لعل و مروارید اشک خود را برای افشاندن در پای تو از گنجینه قلب و دل به خزانه چشم میآورم.
* در آرزوی خبر خوش وصال دوست دیشب تا صبح، چراغ روشن چشم را بر رهگذار باد قرار دادم و کاری بوده و بی نتیجه کردم.
حال خود باید نیت خود را تفسیر نمایید.
آرزوها و اهداف بزرگی در سر داری و برای رسیدن به آن سعی و تلاش می کنی. خودت هم می دانی که از عهده این کارها بهتر از هر کس دیگری بر می آیی، اما گاهی عجولانه و شتابزده عمل می کنی. کمی صبر و حوصله به خرج بده، همه مشکلات حل خواهند شد.