فرارو- همزمان با فرآیند انتقال قدرت در ایران و روی کار آمدنِ "ابراهیم رئیسی"، بسیاری از ناظران و تحلیلگران و حتی افکار عمومی، به طور خاص بر این مساله متمرکز شده اند که سرنوشت مذاکرات وین چه خواهد شد؟
در این رابطه، بر اساس صحبتهای مکرر "حسن روحانی" مبنی بر نزدیک بودنِ دستیابی به توافق با کشورهای عضو گروه پنج بعلاوه یک در مورد احیای برجام، بسیاری این انتظار را داشتند که احیای برجام و رفع تحریمهای برجامی، در دولت حسن روحانی اتفاق بیفتد با این حال، چنین نشد و اکنون نیز شاهد تعلیق مذاکرات هستهای وین هستیم و منابع آگاه داخلی و بین المللی تاکید کرده اند که روند مذاکرات تا روی کار آمدن دولت جدید در ایران، متوقف شده است.
در این میان، حتی شاهد درگیریهای لفظی میان مقامهای ایران و آمریکایی نیز در مورد فرآیند احیای برجام و مذاکرات هستهای وین بوده ایم. در این راستا، "مهدی مطهرنیا" کارشناس مسائل بین الملل در گفتگو با فرارو، سرنوشت برجام و مذاکرات هستهای وین را مورد بررسی قرار داده است:
مهدی مطهرنیا با توجه به تحولات اخیر در روند مذاکرات وین گفت: به هر تقدیر باید پذیرفت که پرونده هستهای ایران یک پرونده متفاوت است. این بدان معناست که جمهوری اسلامی ایران در باب پرونده هسته ای، در برابر قدرتهای بزرگ جهان ایستاده و در این چهارچوب باید توجه داشت که پرونده هستهای ایران، کلیتِ دغدغهها و نگرانیهای گروه پنج بعلاوه یک در برابر ایران را پوشش نمیدهد بلکه برعکس، این پرونده در نوع خود دارای ویژگیهای خاصی است. نباید فراموش کرد که پرونده هستهای و فعالیتهای هستهای ایران در چهارچوب جهت گیری و رویکردهای انقلابی نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود و اساسا این نظام سیاسی، یک دولت تجدیدنظر طلب را در عرصه روابط بین المللی نمایندگی میکند از این منظر، این مساله چندان برای قدرتهای جهانی امری مطلوب نیست و عملا جمهوری اسلامی ایران را در مظان اتهامات چندلایه یِ گروه پنج بعلاوه یک قرار داده است.
این کارشناس مسائل بین الملل ادامه داد: در این میان، اگر چه دو کشورِ گروه پنج علاوه یک یعنی چین و روسیه به نسبت دیگران با ایران همگنتر و همراهتر هستند، اما در عمل آنها متحد قدرتهای بزرگ جهانی در نظام بین الملل محسوب میشوند و این تا حدود زیادی میتواند مبین این نکته باشد که رد وضعیت کنونی پرونده هستهای ایران، پیشانی اصطکاک تهران با نظام و قدرتهای بین المللی است. از این منظر، پرونده هستهای ایران برای قدرتهای بزرگ، یک بهانه معنادار جهت اعمال فشار بر تهران برای همراهی بیشتر با هنجاریهای نظام بین الملل کنونی و دوری از جهتگیریهای انقلابی در عرصه روابط بین الملل است. در این چهارچوب، پرونده هستهای ایران صرفا یک جلوه کوچک از پرونده بزرگتری است که قدرتهای جهانی در مورد ایران در ذهن خود دارند.
مطهرنیا افزود: جدای از این ها، قدرتهای جهانی پس از گذشت بیش از چهار دهه فعالیت نظام جمهوری اسلامی ایران به این نکته دست یافته اند که جمهوری اسلامی ایران از گرایشهای انقلابی و تجدید نظر طلب و مواجهه طلبانه خود با نظام مستقر بین المللی، رویگردان نبوده است و هرگاه فرصت پیدا کرده، زمینههای به چالش طلبیدن نظم حاکم بر حوزه منطقهای و بین المللی را در دستورکار قرار داده است. از سوی دیگر، آنها اکنون دریافته اند که در ایران قوه مجریه به عنوان دولت نیست بلکه قوه مجریه یکی از قوای موجود در حکومت در سایه قدرتهای فرادستی است و تصمیم گیرِ نهایی، رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در لایههای گوناگون تصمیم گیری به ویژه در حوزه سیاست خارجی است. از این منظر، همانگونه که درمورد فایل صوتی ظریف نیز دیده شد، رهبری کشورمان خود بر این مساله صحه گذاشتند و فلذا اکنون قدرتهای جهانی به نیکی میدانند که در ایران، تغییر و تحول در دولتها به معنای تغییر و تحول در سیاست خارجی نیست.
مهدی مطهرنیا با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب رئیسی به عنوان رئیس جمهور جدید ایران گفت: در این چهارچوب آنها (قدرتهای جهانی) در شرایط کنونی که ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور جدید ایران قدرت را به دست خواهد گرفت و میدانند که وی ارتباطات نزدیکی با نهادهای قدرتمند در داخل ایران دارد، سعی دارند تا با اعمال فشارهای گسترده به تهران، به یک نتیجه معنادار در رابطه با پرونده هستهای ایران و حتی دیگر موضوعات مطروحه در رابطه با کشورمان دست یابند. قدرتهای غربی به طور خاص در مورد رئیس جمهور جدید ایران دو نکته را در ذهن دارند: اول، ابراهیم رئیسی به مرکز قدرت در ایران نزدیکتر است و بالطبع به این مساله میتوان به عنوان موضوعی مثبت نگاه کرد، اما از سوی دیگر، قدرتهای جهانی بر این نکته نیز واقف هستند که شخصیتی مثل ابراهیم رئیسی و هواداران او و دولتی که او تشکیل میدهد، دولتی خواهد بود که اساسا نسبت به برجام، دیدگاهی منفی دارد و در این رابطه، کاملا سابقهای مشخص دارند و برجام را به گونهای ترکمانچای گونه میدانستند و بسیاری از طرفداران رئیسی، هرگونه نشست و برخاست با آمریکا در رابطه با پرونده هستهای ایران را نوعی "سازش" میدانستند. بنابراین، مذاکرات وین در پردهای از ابهام قرار دارد و متعاقبا برجام نیز در وضعیتی ناموزون و بر روی شنهای روان سوار شده است. این زمانی تشدید میشود که بپذیریم جمهوری اسلامی ایران در یک مسیر معنادار با نظام بین المللی در کشمکش دائمی است و بواسطه تحریمهای گسترده دولت آمریکا و گسترش آنها به دیگر لایههای همکاری با ایران در نظام بین الملل، ایران را در وضعیت بسیار بدی قرار داده اند. در این حالت، اگر ایران برجام را بپذیرد باید نسبت به خلا ایدئولوژیک ناشی از پذیرش برجام با توجه به موضع گیریهای انقلابی خود تامل کند که این مسالهای خطرناکی است و از سوی دیگر اگر بخواهد برجام را نپذیرد و بر مواضع گذشته خود یعنی برداشتن همه تحریمها و راستی آزمایی آنها تاکید کند، بالطبع باید گفت که این دور انتظار است که آمریکاییها اینچنین چیزی را بپذیرند و بدون تردید آینده برجام در ابهام بیشتری قرار خواهد گرفت.
.یا باید با تعامل این قواعد را پذیرفت یا منتظر عواقب آن بود راه دیگه ای وجود نداره