«رئیسی باید مساله رفع تحریمها و برجام را جدی بگیرد»، «رئیسی حتما از یک اقتصاددان استفاده کند» این دو توصیه مهم حسین مرعشی، سیاستمدار کهنه کار اصلاح طلب است.
به گزارش خبرآنلاین، او که سخنگویی حزب کارگزاران را برعهده دارد معتقد است تندروها چالشی جدی برای رئیسی خواهند بود و او کابینهای معتدل را تشکیل نخواهد داد. مرعشی از شکاف بین قالیباف و رئیسی روایت میکند.
مرعشی این پیشنهاد را به رئیس جمهور منتخب میدهد که حزب متبوعش حاضر است برنامههایی که برای بهبود اقتصاد کشور دارد را در اختیارش بگذارد.
مرعشی در این گفتگو از رئیس جمهور مطلوب رهبر انقلاب حرف زد، از پوست خربزهای که برخی دلشان میخواست زیرپای رئیسی بیندازند، از احمدی نژاد که معتقد به تاریخ پیوسته، از انتخابات سال ۸۴ و پیامی که رهبری به آیت الله هاشمی داد و ...
مشروح گفتگو با حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران را بخوانید؛
آقای مرعشی! این روزها بحث بازسازی در جریان اصلاحات دوباره درحال مطرح شدن است، بعضیها بحث جوان گرایی در جبهه اصلاحات را به عنوان تاکتیک میدانند میگویند کل اصلاح طلبان قدیمی خداحافظی کنند و نیروهای جدید بیایند و ...
خیر. پرونده هر سیاستمدار یا هر مدیری با مرگ بسته میشود. اینکه روی صحنه بازی کند یا پشت صحنه بازی کند تاکتیک است و این دیگر استراتژی نیست. استراتژی حضور و توجه به صندوق و ترک نکردن سیاست است. ما در بدترین شرایط نمیتوانیم سیاست را ترک کنیم، این درسی است که ما از آقای هاشمی گرفته ایم.
در سال ۸۴ که مرحله دوم انتخابات بود ساعت ۱۰ و نیم شب آقای هاشمی به من زنگ زدند و گفتند از آیت الله خامنهای پیامی به من رسیده که جشن نگیرید و من به حاج آقا گفتم که جشن را قرار است رقیب ما بگیرد، چون ما انتخابات را واگذار کردیم، آقای هاشمی به من گفتند من دارم میخوابم، نتیجه که نهایی شد من را بیدار نکنید و فردا صبح به من بگویید و ایشان واقعا ساعت ۱۰ و نیم شب خوابیدند و من ۶ صبح از آقای کرباسچی و آقای محمد هاشمی خواهش کردم که به خانه بروند و به ایشان بگویند و ایشان ساعت ۸ در جلسه مجمع حضور پیدا کردند.
شخصیتی در سطح آقای هاشمی به احمدی نژاد باخته و این یک شوک بزرگی به طور طبیعی است، ولی به آقای هاشمی شوک وارد نمیشد و هیچ وقت هم بعد از این تصمیم نگرفتند که در انتخابات شرکت نکنند.
مساله مهم بازسازی روابط با مردم است. مردم اصل هستند. ما باید رنجش و دلخوریها و مشکلات مردم را درک کنیم، سیاست مفت و مجانی به دست نمیآید. مثلا در مورد آقای هاشمی بعد از همه فشارهایی که از چپ و راست به اشتباه به ایشان وارد کردند کف رای ۶ الی ۷ میلیونی خودش را داشت و این برای آن ارتباطی بود که بین آقای هاشمی و قشرهای مختلف ایجاد شده بود. مثلا شما جامعه کارگری را در نظر بگیرید. آقای هاشمی هیچ وقت رابطه اش را با جامعه کارگری قطع نمیکرد.
کسانی بودند که نظام را قبول نداشتند، ولی آقای هاشمی را قبول داشتند.
بله. ما باید روابطمان را با مردم بازسازی کنیم. مردم اصل هستند و باید نارضایتیهای آنها را به رسمیت بشناسیم و مطالباتشان را پیگیری کنیم و با جوانان و زنان و کشاورزان و صنعتگران و .. همراهی کنیم، نمیشود فکر کنیم که محبوبیت و داشتن پایگاه اجتماعی رایگان به دست میآید.
شما باید خودتان را برای مردم هزینه کنید تا مردم هم خودشان را برای شما هزینه کنند. رابطه استراتژیک بین آقای هاشمی و خانه کارگر و تیپ بچههای کارگری کشور یکی از نکات درس آموز است، رابطه بین آقای خاتمی و نویسندگان و هنرمندان کاملا واقعی است و هنوز هم ادامه دارد، چون در روزی که باید به داد اینها میرسید، به داد آنها رسیده است و آنها را همراهی کرده است و ما باید این را گسترش دهیم و در همه قشرهای اجتماعی، با دانشجو و غیر دانشجو، با فرهنگی و غیر فرهنگی و ..، بازسازی روابط با مردم را در دستور کارمان بگذاریم.
این برای بخش خودمان بود. برای آینده و دولت آقای رئیسی هم چند نکته را بگویم. توجه ما این بود و الان هم روی نظر کارشناسی خودمان و درست بودن آن اصرار داریم که اقتصاد ایران که دارای یک نرخ تورم متوسط سالانه ۱۸ درصد در ۴۲ سال گذشته است، یعنی نرخ رشد اقتصادی ۱ و نیم درصد و تورم ۱۸ درصد را اقتصاد ایران برای ۴۲ سال تجربه کرده است و دیگر برای کشور ایران و مردم ایران ادامه این دو شاخص کاملا نا امیدکننده غیر قابل تحمل است و کارد به استخوان مردم رسیده است و اقتصاد ایران دیگر طاقت تحمل فشار بیشتر از این را ندارد.
اینجا دو مساله وجود دارد، یکی اینکه اولا ما برای آقای رئیسی آرزوی موفقیت داریم، قرار نیست که کشور ایران برای ۴ سال درجا بزند و قرار نیست که کشور ایران عقب رود.
ما علاقهمند هستیم که اگر ۴ سال دیگر اینجا در خدمت شما نشستیم به شما بگوییم که خوشبختانه رقیب ما آنقدر کشور را خوب اداره کرده که ما ۴ سال دیگر هم شانس پیروزی نداریم. این برای ما مطلوب است که آقای رئیسی این موفقیت را داشته باشد، منتهی آقای رئیسی باید توجه کند که با روابط تجاری با پاکستان و عراق و ونزوئلا و افغانستان نمیشود کشور را اداره کرد.
آقای رئیسی باید بداند که در همین مقطع باید بایستد و به آقای روحانی کمک کند و نظر رهبری را جلب کند، چرا که باید مساله بازسازی برجام و رفع تحریمها را جدی بگیرد، اگر این حل نشود هیچ مسالهای از مسائلی که مورد توجه ایشان و مورد توجه ما است حل نمیشود.
دومین مسالهای که ما دنبال آن بودیم و روی آن اصرار داشتیم این بود که شکاف بین سیاستمداران و اقتصاد دانان باید برطرف میشد. ما فکر کردیم مثل تجربه نخست وزیر فعلی هند، مثل تجربه ترکیه و مثل تجربه برزیل، اینها کشورهایی بودند که تورم ۴۰ درصد و ۵۰ درصد و ۸۰ درصد داشتند، ولی یک اقتصاد دان آمده و تصمیم گیر شده است یعنی این شکاف بین سیاستمدار و اقتصاد دان از بین رفته و این تورم مهار شده و کشورها روی فُرم درست با تورم زیر ۱۰ درصد آمده اند.
ما در ایران فکر میکردیم یک کسی مثل دکتر همتی که در این دو سال و نیم که سختترین دوره ریاست بانک مرکزی بوده، با موفقیت توانست در مقابل فشارها بایستد و کشور را از این گردنه سخت عبور دهد، ما فکر میکردیم اگر ایشان بیاید، چون هم رئیس جمهور شده و هم اقتصاد بلد است میتواند تورم را زیر ۱۰ درصد بیاورد و کشور را از این تورم مزمن نجات دهد که مردم انتخاب دیگری داشتند. البته عدهای رای ممتنع داشتند که آن ۱۱ تا ۱۹ میلیونی هستند که خدمت شما عرض کرد و عدهای هم رای مثبت به آقای رئیسی دادند و ایشان رئیس جمهور شدند.
توصیه من به آقای رئیسی بعد از حل مساله تحریم و بازسازی برجام این است که اقتصاد را ایشان اداره نکند، چون نه تجربه این کار را دارد و نه علم این کار را دارد.
حتما از یک اقتصاد دانی که هم ایشان و هم رهبری قبول دارند استفاده کند حتما یک اقتصاد دان را به طور قاطع به عنوان محور ستاد اقتصادی اش قرار دهد ما چندین تجربه در این باره داریم در زمان آقای هاشمی، آقای نوربخش با آن همه تجربه و تسلطش بر اقتصاد ایران (همانطور که میدانید بعد از مرحوم نوربخش تا امروز هیچ کس پیدا نشده که به لحاظ علمی و عملی، تسلطی مانند وی به اقتصاد ایران داشته باشد) به همراه یک سری کسانی مانند روغنی زنجانی، طبیبیان در سازمان برنامه، افراد شاخصی بودند و حتی در برابر تصمیمات آقای هاشمی، برای خودشان شخصیت مستقل داشتند و میایستادند.
بنده آنها را در دولت میدیدم. کسانی مانند مرحوم دکتر نژاد حسینیان به عنوان انسان بسیار مبنایی و در تصمیمات، فردی با قاعده بودند.
این افراد در دولت بودند، اما ما تورم ۴۷ درصد را در دولت مرحوم هاشمی تجربه کردیم میخواهم بگویم مسئله چقدر مهم بوده است. در دولت خاتمی، تجربه اختلافات بین نوربخش، ستاری فر و طهماسب مظاهری را داشتیم که کشور را یکی، دوسال بسیار دچار تنش کرد، اما آقای خاتمی اصلاح کرد و تیم را تغییر داد هم آقای ستاری فر را برداشت آقای شالیکار را جایگزین کرد و هم آقای طهماسب مظاهری را برکنار کرد و آقای صفدرحسینی را جایگزین وی کرد.
بعد از اینها، تیم هماهنگ شد. هماهنگی تیم اقتصادی با محوریت یک اقتصاددانی که حرف آخر را بزند امروز ضرورت کار آقای رئیسی است بنده این را به عنوان تجربه چند ده سالهای که در دولت و سیستم داشتم به ایشان میگویم. آقای رئیسی باید به طور قاطع یک اقتصاددان را یا در وزارت اقتصاد یا بانک مرکزی و یا رییس سازمان برنامه قرار دهد دو نفر دیگر را با هماهنگی بچیند.
گویا این نقش را آقای فرهاد رهبر ایفا میکند...
بنده آقای رهبر را توصیه نمیکنم، چون دوست صمیمی و استاد بنده بودند به ایشان جسارتی نمیکنم، اما پایه اقتصادی اش، پایه چپ است و کشور را قاعدتا به سمت سیاستهای چپ میبرند به هر حال آقای رئیسی حتما باید از اینکه خودشان اقتصاد را مدیریت کند اجتناب کند.
آقای روحانی سعی کرد خودش اقتصاد را مدیریت کند اگر به جهانگیری میسپرد ممکن بود قضیه بسیار متفاوت بود.
هم آن بود هم اینکه من همان سال اول دولت، اولین توصیهای که به روحانی کردم این بود که در نامهای نوشتم آقای روحانی ستاد اقتصادی را به یک نفر بسپارید دو نفر دیگر را با هماهنگی اولی، انتخاب کنید هدفهای رشد و تورم را به آنها بدهید از آنها فقط تحقق این هدفها را بخواهید و اصلا در کار آنها دخالت نکنید.
روسای جمهور (حالا هر کسی باشد) تمایل دارند پول هزینه کنند و هر جا میروند خواستههای مردم را محقق کنند و به این و آن پول میدهند در حالی که اینها تبدیل به تورم و اخلالهای مهم در اقتصاد کشور میشود مجلس هم که بودجه میدهد مجددا همین کار میکند طرح، پروژه، سیاست اضافه میکند.
اگر اقتصاد ایران بخواهد آرام بگیرد یعنی ما به رشد اقتصادی بالای ۵ درصد برسیم که آقای رئیسی هم قول آن را داد و به تورم زیر ۲۰ درصد برسیم و به تدریج به زیر ۱۰ درصد برسیم تنها راه این است که کار را به دو، سه نفر نسپرد در این کار رییس جمهور نمیتواند دخالت کند. رئیس جمهور باید بگوید من فلان شخص را تعیین کردم بودجه، ارز، بانکها از آن تبعیت کنند بنابراین حتما آقای رئیسی باید یک محور داشته باشد تا بتواند اقتصاد را کنترل کند وگرنه کار قابل جمع کردن نیست.
جدا از بحث توصیههایی که به آقای رئیسی کردید، قبلا نسبت به یکدست شدن قدرت هشدار داده بودید و آن را آسیب زا دانستید، با وضعیت فعلی، نگرانی اصلی تان چیست؟
الان دولت یکپارچه نیست بین آقای قالیباف و آقای رئیسی، شکاف زیادی وجود دارد تجربه هم همواره این گونه بوده هرگاه فکر میکردیم حاکمیت یکپارچه است و رقیبی در میدان نبوده، همان هیئت حاکمه تقسیم بر دو شده است به عنوان مثال، در مجلس دوم، دولت دوم آقای مهندس موسوی و حزب جمهوری اسلامی، هر سه اینها وقتی که نهضت آزادی، بازرگان و سحابی حذف شدند تقسیم بر دو شدند یعنی خط امام در مجلس دوم تقسیم بر دو شدند و در دولت آقای موسوی تقسیم بر دو شدند آقای پرورش، مرحوم مهندس عسگر اولادی و آقای ناطق تبدیل به جناح راست دولت شدند. بهزاد نبوی و آقازاده به جناح چپ دولت تبدیل شدند.
در حزب جمهوری اسلامی هم همین اتفاق رخ داد که منجر به توقف حزب شد. در مجلس ششم هم وقتی که رقیب جدی نداشتند و اکثریت دو سوم به افراد دوم خردادی رسید آقای کروبی و روحانیون مجلس یک طرف، آقای بهزاد نبوی و خاتمی در طرف دیگر ایستادند و از هم جدا شدند؛ بنابراین بسیار مشکل است که بدون وجود یک رقیب در صحنه، اکثریت، تقسیم بر دو نشوند.
در این دوره چطور؟
حداقل تقسیم بر دو میشود. حتی ممکن است چند شاخه شود.
یعنی انتظار یک دورهای مانند دوره احمدی نژاد را میتوانیم داشته باشیم؟
آقای احمدی نژاد پدیدهای منحصر به فر بود و او هیچ گاه در تاریخ ایران تکرار نخواهد شد باید او را فراموش کرد، چون اساسا از هیچ منطقی غیر از منطق خودپرستی تبعیت نمیکرد احمدی نژاد اصلا با عرف دیپلماسی سازگار نبود هیچ کدام از اقداماتش، مبنا نداشت.
نه شخصیت، نه توانایی اش و نه اخلاصش مبنا نداشت من احمدی نژاد را در تاریخ ایران یک پدیده استثنایی میدانم. آنچه که به عنوان یک ایرانی و کسی که عمیقا به جمهوری اسلامی علاقه مندم، از آن نگرانی دارم این است که مسئولیتهای دولت، متوجه رهبری شود این موضوع به لحاظ ملی بسیار پرهزینه است.
همانطور که در زمان احمدی نژاد رخ داد.
بله همانطور که در دوره احمدی نژاد به ناحق صورت گرفت احمدی نژاد انتخاب آیت الله خامنهای نبود این اشتباهی است که همه در تاریخ سیاسی ایران مرتکب میشوند.
از نگاه من آیت الله خامنهای ابتدا به عنوان رئیس جمهور تا سال ۶۴ و تا امروز به عنوان رهبری، پس از رحلت حضرت امام، اولین باری است که شاید بتوانیم بگوییم دولت مورد توجه ایشان در حال روی کار آمدن است یعنی از سال ۶۴ که دولت دوم آقای موسوی روی کار آمد (آیت الله خامنهای علاقهمند نبود آقای موسوی را معرفی کند و بنا به خواست امام، این کار را انجام داد) تا امروز، هیچ کدام از این دولتهایی که روی کار آمدند (شاید دولت اول آقای هاشمی تا حدودی) با آنچه که مطلوب رهبری بوده، فاصله داشتند جز دولت آقای رئیسی. الان به نظر میرسد آقای رئیسی اولین کسی است که مطلوب و مقبول است.
امیدوارم آقای رئیسی، این توان و ظرفیت را داشته باشد که خودش مسئولیت کارهایش را بپذیرد و کار بسیار سختی است که باید الان شروع کند یعنی هم به خوبی جلو ببرد و هم مسئولیتهایش را خودش بپذیرد و به گردن رهبری نیندازد.
ممکن است کارگزاران درخواست دیداری به آقای رئیسی بدهد؟
اگر فکر کنیم روی ایشان موثر است، درخواست میدهیم.
آقای رئیسی اعلام کردند که دولتشان دولت فراجناحی است.
ایرادی ندارد، چون ما برنامه جامع و خوبی را برای آینده ایران آماده کرده بودیم میتوانیم این برنامه را به ایشان بدهیم.
بیشترین انتظاری که از دولت آقای رئیسی مطرح کردید بحث اقتصادی است به سایر حوزهها ورود نمیکنید این به این دلیل است شما الان بار سنگین مملکت را در اقتصاد میبینید.
اولویت یک ایران هر چند خودش سیاسی است اولین مسئلهاش به سیاست خارجی ایران باز میگردد که منهای سیاست خارجی معمولی نمیتوان ایران را به نرخ رشد بالا رساند و تورم را کنترل کرد. این یک بخش است بخش دوم این است که اگر ما میخواهیم هم توسعه رخ دهد و هم تورم نداشته باشیم چون یکی بیاید و بگوید توسعه را دولت محور میکند به هر حال توسعه دولت محور نیازمند منابع است که حالا منابع را از کجا بیاوریم ما الان کسری بودجه سنگین داریم حداقل ۶۰۰ هزار میلیارد تومان اوراقی است که قبلا فروختیم و هزینه کردیم و الان سررسید میشود امسال و سال آینده.
اینها را باید دولت پرداخت کند. کسری هم که داریم آقای رئیسی در شعارهایش اعلام کرده که مالیات را داریم از طرفی گفته که نرخ مالیات را از ۲۵ درصد به ۱۰ درصد میرسانم از سوی دیگر گفته که کشور را با مالیات اداره میکنم ضمن اینکه در شرایط رکود اقتصادی، کسی نمیگوید که مالیات اضافه شود.
یعنی فعلا امکان سرمایه گذاری خارجی در کشور وجود ندارد؟
اقتصاد ایران اگر بخواهد حرکتی انجام دهد فقط با منابع خارجی است در دنیا اتفاقی که در دهههای اخیر رخ داده یک زمانی بود که الگوی توسعه، برزیل بود که ناموفق بود یعنی حجم زیادی وام خارجی دریافت کردند و پروژههای دولتی اجرا کردند غیراقتصادی بود و بدهکار شدند یک زمان دیگر گفتند کره جنوبی، منابع خارجی به بخش خصوصی وارد شد و موفقیت داشت.
الان بعد از اینکه چین در اقتصاد جهانی ظهور کرد در دنیا بیش از ده هزار میلیارد دلار ذخائر ارزی و پس انداز سایر ملتها در خدمت طرحهای توسعه است. الان به راحتی نمیتوان در دنیا پروژه توسعهای تعریف کرد اقتصاد ایران ظرفیت تعریف پروژه دارد.
فقط در صنایع نفت و پتروشیمی؟
نفت، پتروشیمی، همه زیرساخت ها. زیرساختهای ایران کسری بسیاری دارد حداقل کشور به ۳۰ هزار کیلومتر اتوبان نیاز دارد حداقل تمام شهرهای بالای ۵۰۰ هزار جمعیت ایران مترو میخواهد، بنادر جدید لازم داریم، راه آهن ۲۰ هزار کیلومتر باید توسعه یابد حتی شبکه دوم راه آهن سریع السیر برقی را با ۳۰ هزار کیلومتر طراحی کرد.
آقای مرعشی توسعهای که با سرمایه خارجی است مدل کره جنوبی است که اینجا نمیتواند رخ دهد.
این مدل خاص خودش است ما یک ظرفیتی داریم که میتوانیم از سه میلیون و هشتصد هزار بشکه نفتی که الان ظرفیت تولید داریم و اگر تحریم نباشیم به آن میتوانیم برسیم یک و نیم میلیون به مصرف داخلی میرسد و ۲ میلیون و سیصد هزار آن برای صادرات اختصاص مییابد ما باید روی این سه میلیون و هشتصد هزار بشکه نفت، میتوانیم سه میلیون اضافه کنیم.
ایران تبدیل به جزایری جداگانه شده است، زیرا ...
این سه میلیون ظرفیت جدید با قیمت حدود ۸۰ دلاری نفت امروز که در دنیا رو به افزایش است برای بیست سال آینده، حدود هزار و هشتصد میلیارد دلار درآمد جدید میشود که لازم نیست به بودجه یا هزینه جاری برود. مطلقا نیابد به بودجه برود این باید با این میزان ارز، هزینه ارزی درست کنیم برای واردات ماشین آلات، برای واردات تکنولوژی، دانش حتی خدمات مدرن برای پروژههایی مثل راه آهن سریع السیر برقی ایران. این تبدیل به زیرساخت گردشگری میشود یعنی گردشگری ایران بدون داشتن یک شبکه بزرگ راه آهن سراسری سرالسیر برقی چندان امکان پذیر نیست، چون فاصلهها زیاد است به عنوان مثال جمعی از دوستانم در چابهار مهمان من بودند و از سوی دیگر دوستانی از کردستان هم آمده بودند.
این دو گروه با هم مواجه شده بودند هیچ کرُدی، شناختی از خلیج چابهار ندارد و هیچ چابهاری هیچ شناختی از کردستان، ارومیه و دریاچه ارومیه ندارد به بیان دیگر ایرانیها اصلا با یکدیگر ملاقات نمیکنند ایرانیها الان جزایری جداگانه هستند ما با یک شبکه سریع السیر برقی میتوانیم همه شهرهای ایران را به هم متصل کنیم یعنی صبحانه در چابهار و ناهار در کرمان و عصرانه هم در تهران و در ارومیه شام بخوریم. یعنی باید ایران را به هم بدوزیم. این اقدامات کاملا شدنی است اگر اشتباه نکنیم. اینها هم تیم نیرومند و هم یک رئیس جمهور با اراده نیاز دارد و هم حمایت آیت الله خامنهای را میخواهد این کارها نمیتواند بدون حمایت رهبری انجام شود.
اگر همین الان تحریمها برداشته شود از چه زمانی اولین سرمایه گذاریها در ایران متصور است؟
سرمایه گذاری خارجی به معنای سرمایه گذاری مستقیم خارجی، بیست سال دیگر رخ میدهد، چون اساسا ایران تا برسد به نقطهای که سرمایه گذار خارجی پولش را با خیال راحت به ایران بیاورد و سودش را با خیال راحت خارج کند زمان میبرد.
یعنی روی نفت حساب کردید؟
نفتی که وارد بودجه و ... نشود.
یعنی نفتی که صادر شود و پولش به سمت پروژهها برود؟
بله پول نفت به صورت مستقیم به سمت پروژه برود پیشنهادی که من تدوین کردم و در حزب رأی آورد و به بحث گذاشته شد این بود که پکیجهای توسعه با مخزن نفت را با پکیجهای توسعه زیرساختها و یا توسعه صنعتی با هم مناقصه بدهیم.
با کلمه اقتصاد بدون نفت تضاد ندارد...
اقتصاد بدون نفت برای ایران یعنی تبدیل شدن ایران به افغانستان. این حرف آن قدر نادرست است که ...
منظور شما اقتصاد بدون نفت یعنی نفتی که برای داخل هزینه نشود.
نفتی که در هزینه جاری نباشد بلکه دولت بودجه جاری اش را به سمت مالیات ببرد نه به صورت یکجا. میتواند سالیانه ۵ درصد از نفت کم کند و ۵، ۱۰ درصد مالیات اضافه کند مثلا در ۱۰ سال باید اقتصاد بزرگ شود تا مالیات هایش بتواند کشور را اداره کند یعنی ما در افزایش هزینههای جاری دولت باید به شدت سختگیر باشیم درآمدهای نفتی ناشی از نفت جدید را به سمت توسعه صنعتی و توسعه زیرساختها ببریم.
اینطور بخش عمده اش به سمت دولت نمیرود؟
خیر این گونه نیست، چون قانون داریم میتوانیم ۳۵ درصد که برای صندوق توسعه ملی است بیش از ظرفیت سرمایه گذاریهای صنعتی است که بخش خصوصی ایران میتواند انجام دهد یعنی لازم نیست که همه به سمت زیرساختها برود سهم صندوق توسعه ملی را میتوان داد.
تمام پروژههای زیرساختی میتواند متعلق به صندوق توسعه ملی باشد و سهام صندوق توسعه ملی را میتوان به مردم داد مثل صندوق توسعه نفت نروژ که بهترین تجربه است و همه نروژیها به صورت مساوی در آن صندوق نفت شریک هستند.
خواستههای غیرمنطقی افراطیون بزرگترین چالش سیاسی دولت رئیسی است
آقای مرعشی! بزرگترین چالش سیاسی دولت رئیسی را چه میدانید؟
من خواستههای غیرمنطقی افراطیونی که به ایشان رأی دادند میدانم ایشان اگر بخواهد عاقلانه کشور را اداره کند به همان سرنوشتی مواجه میشود که پیشینیانش شدند یعنی این افراد تندرو علیه وی میشوند. اگر آقای رئیسی خودش را به آنها بسپارد با مشکل مواجه میشود همه هم دچار این مشکل شدند به هر حال آقای خاتمی هم دچار این مشکل شد و نگاه آقای خاتمی این بود که افراد تندرویی که در ستادش بودند و برایش رأی جمع کردند و از چپهای ریشه دار بودند رنجیده خاطر نشوند وگرنه حرفهای آنها با حرفهای کشورداری سازگار نبود.
آقای جلیلی ظاهرا به نظر میرسد چندان راحت کنار نرفته است و فشار سنگینی به او وارد شده در شعارهایی هم که میداد بسیار تند بود همچنان فکر میکنم با همان روشهای سی سال پیش میخواهد کشور را اداره کند.
این به نظر من شکاف بین اردوگاه آقای رئیسی، اگر بخواهد ملایم اداره کند تندروها قانع نمیشوند اگر بخواهد با تندروها همراهی کند کشور را گرفتار میکند.
از نگاه شما ممکن است وزرای احمدی نژاد، تندروها و پایداریها دست بالا را داشته باشند و یا آقای رئیسی در کابینه از معتدلها استفاده میکند.
احمدی نژاد اصلا جریان نیست همه وزرای احمدی نژاد از وی تبری جستند، تفکرات نادرست است. یک سوالی از بنده پرسیدند که بنده در پاسخ آن ماندم سوال این بود چه مسئلهای وجود داشته که نظام حاضر شد این هزینه سنگین را برای رئیس جمهوری آقای رئیسی پرداخت کند یعنی بالاخره هدف از یکپارچگی حکومت چه بوده است. حتی بگویند جانشینی. در حالی که جانشینی این همه هزینه نیاز نداشت.
یعنی آقای لاریجانی یا آقای جهانگیری با جانشینی فرد خاصی مشکل نداشتند علت چه بوده؟ جمهوری اسلامی چه پروژهای مدنظرش بوده که لازم بود با این هزینه سنگین عمل کند. اگر محمد شریعتمداری، ناطق، لاریجانی و جهانگیری و بقیه برنجند و همه حذف شوند که یک اتفاق اینطوری رخ دهد این سوالی است که من نتوانستم پاسخ دهم.
به نظر شما اصولگرایان آیا به دنبال یک نوع تقدس نگری به آقای رئیسی هستند؟ آیا جامعه این را میپذیرد؟
بعید میدانم. تقدس از نگاه اصولگرایی مخصوص مقام رهبری است قاعدتا آنها برای رهبری رقیب نمیسازند یعنی این فهم و درک را دارند. ممکن است عدهای دلشان میخواست که پوست خربزه زیر پای آقای رئیسی بگذارند. نباید خیلی ساده از کنار این مسئله گذشت.
یعنی به نظرتان کابینه معتدلی، آقای رئیسی ندارد؟
یقینا معتدل نیست. باید دید آقای رئیسی با چه فرمانی جلو میرود هنوز مشخص نیست. چند روز پیش آقای رئیسی گفتند که واکسن خارجی باید وارد کنیم. من میترسم بسیاری از گرفتاریها گردن رهبری بیفتد.
پیش بینی شما از برجام و FATF در دولت آینده چیست؟
یقینا تصویب میشود. برجام هم تصویب میشود اصولگرایان هر کاری که لازم باشد انجام میدهند.
به نظر میرسد توقعات آمریکاییها به هم خورده است.
آمریکاییها تا الان از ما عاقلتر هستند حتی در قضیه اعدامهای ۶۷، آمریکاییها از روی موضوع پریدند آمریکاییها مسئله شان روشن است یک مسئله آنها مسئله امنیت اروپا است که رهبری طی چند روز گذشته پالسهای مثبتی داده است از زمان اوباما، یک تحلیلی در حزب دموکرات آمریکا پذیرفته شده و آن تحلیل این است که تهدید از ناحیه جهان اسلام برای شیعه نسبت به غرب نیست.
تفاوت اهل سنت با تشیع این شده که در جهان تشیع، هیچ تیری از هیچ تفنگی خارج نمیشود مگر اینکه در ایران، ولی فقیه موافق باشد یا مرجعیت در عراق. اما اهل سنت این گونه نیست در اهل سنت، با ملک عبدالله و بن سلمان و همه اینها هماهنگ کنید یکی پیدا میشود که برجهای دوقلو را منفجر میکند؛ بنابراین حزب دموکرات آمریکا به یک تصمیم راهبردی رسیدند که این شیعیان، امنیت غرب را تهدید نمیکنند بلکه تهدید امنیت غرب، سلفیهای اهل سنت هستند.