فرارو- امیر هاشمی مقدم؛ حتما خبر کسب مقام نخست المپیاد ریاضی در ایران توسط محمدمسیح حمیدی، دانشجوی افغانستانی دانشگاه صنعتی شریف را خواندهاید. در ظاهر به چند دلیل خوشحالکننده است: اینکه یک جوان افغانستانی در بهترین دانشگاه ایران درس میخواند؛ در مسابقات علمی درون دانشگاهی ایران شرکت میکند؛ در همین مسابقات توانمندیاش را نشان داده و ظاهرا بدون تبعیض به جایگاه نخست دست یافته؛ و البته نگاه کلیشهای برخی ایرانیان به افغانستانیها را ذرهای تغییر داده است. اما در پشت این ظاهر زیبا، نکات و نقاط سیاه بسیاری نهفته است.
مانند محمدمسیح، افغانستانیهای زیادی در ایران داشته و داریم. کسانی که با وجود نشان دادن شایستگیها و توانمندیهایشان، همچنان مورد تبعیض بسیار هستند. محمدمسیح در گفتگو با روزنامه همشهری گفته که نگران آیندهاش است، چرا که با آنکه در ایران به دنیا آمده و بزرگ شده، همچنان یک مهاجر به شمار میآید و هر سال باید کارت اقامتش را تمدید کند و پس از دانشآموختگی نیز، نمیتواند در ایران عضو هیئت علمی یا حتی معلم شود. بنابراین گزینههایی همچون دانشگاههای امریکا و آلمان را دارد بررسی میکند.
در همین روزها، شوراهای شهر در فنلاند در حال ثبتنام کاندیداها برای شورای شهر دوره بعدی هستند. بسیاری از کاندیداها، جوانان مهاجر افغانستانی به این کشور هستند که البته اکنون شهروند آن کشور شده و برای به واقعیت پیوند زدن رویاهایشان، در فعالیتهای سیاسی آن کشور، همچون عضویت در شوراهای شهر، ثبتنام میکنند. احزاب قدیمی و ریشهدار فنلاند نیز از برخی از این کاندیداهای افغانستانی الاصل حمایت کردهاند. تقریبا بیشتر این کاندیدادهای افغانستانی الاصل، متولد و بزرگشده ایران هستند که پس از سالها زندگی در ایران و نا امیدی از دست یافتن به یک زندگی عادی در حد دیگر شهروندان ایرانی، آرزوهایشان را در جایی دیگر جستجو میکنند.
مریم منصف که اکنون جزو چهرههای سیاسی شناختهشده در کاناداست*، زاده ایران بود که چون خانوادهاش چشماندازی برای آینده خود نمیدیدند، به کانادا مهاجرت کردند. شخصا دوستی افغانستانی در ترکیه پیدا کرده بودم که متولد کاشان و دانشآموخته دانشگاه کاشان بود. اما بر پایه قانون عجیب تغییر نوع اقامت دانشجویان**، پس از دانشآموختگی مجبور به ترک خاک ایران شده و بنابراین به ترکیه آمده بود. اما در ترکیه با توجه به مدرک و توانمندیاش، بلافاصله استخدام شد و زندگی مرفه و خوبی را آغاز کرد. دوست ایرانی خودم هم که در رشته خودش نخبه بود، به محضی که دانشآموخته شد، توسط دولت ترکیه بهعنوان عضو هیئت علمی یکی از دانشگاههای مطرح آن کشور استخدام شد. مثالها در این زمینه بسیار است، اما از این همه تجربه، درسی نمیگیریم.
البته سختگیری در اعطای شهروندی به مهاجران، سیاستی است که جمهوری اسلامی از زمان محمدرضا شاه به ارث برده و حتی در دوره شاه، این سیاست در قبال مهاجران افغانستانی سختتر بود. اما باید توجه داشت که 1- در آن دوره مسئله مهاجران به گستردگی امروز نبود؛ نه در ایران و نه در جهان و 2- ایران تازه با بحث مهاجرت گسترده به داخل روبرو شده بود و تجربهای نداشت؛ اما اکنون که پنجاه سال از حضور مهاجران افغانستانی در ایران میگذرد، در بر همان پاشنه میچرخد و کسی مایل به بهروز رسانی قوانین در این زمینه نیست.
اسفبار اینکه هنگامی که درباره فرصتهای شغلی و آموزشی خوب برای افغانستانیها در کشورهای دیگر سخن میگوییم، عدهای میگویند «خب اگر این همه موقعیت دارند، چرا نمیروند؟». این جمله را نه تنها برخی مسئولین، بلکه بسیاری از شهروندان ایرانی نیز میگویند. اینها کسانی هستند که به جای در نظر گرفتن منافع و مصالح ملی، تنها از روی تعصب خام و کور سخن میگویند. در همه جای دنیا کشورها هزینههای هنگفت میکنند برای جذب نخبگان کشورهای دیگر (و شوربختانه اصلیترین کارکرد المپیادهای علمی در ایران، معرفی این نخبگان به دانشگاهها و کشورهای دیگر است برای جذبشان). اما در ایران دولت سالها هزینه آموزش عموما رایگان کودکان مهاجر را میدهد (دست کم در چند سال اخیر در مدارس)؛ اما همین که دانشآموخته شدند، از آنها میخواهد کشور را ترک کنند. سیاست عجیبی است و با هیچ منطقی نمیتوان آنرا درک و هضم کرد.
البته در چند سال گذشته، برخی موانع قانونی در برابر مهاجران افغانستانی در ایران برداشته شده است (همچون آموزش رایگان در همه مقاطع مدرسه، حتی برای کودکانی که بهطور غیرمجاز وارد کشور شدهاند؛ و یا اعطای شهروندی به کودکانی که مادرشان ایرانی و پدرشان افغانستانی است). امیدواریم هرچه زودتر موانع غیرمنطقی، غیراخلاقی و در تضاد با منافع ملی در جهت جذب نخبگان مهاجر نیز برداشته شود تا بتوانیم از توانمندیها و ظرفیت این افراد استفاده کنیم.
* او با آنکه جوان و 37 ساله است، تاکنون در چندین وزارتخانه مختلف در این کشور وزیر شده و همچنین رئیس شورای خصوصی ملکه برای کانادا بوده است.
** بر پایه این قانون عجیب، چنانچه فرزندان مهاجر بخواهند در دانشگاههای ایران تحصیل کنند، باید اقامتشان بهعنوان مهاجر را لغو کرده و اقامت دانشجویی بگیرند. پس از پایان دانشگاه دیگر نمیتوانند اقامت در ایران داشته باشند و باید خاک کشور را ترک کنند. این قانون عجیب بهویژه برای دختران افغانستانی در ایران بسیار دردسر ساز است؛ چرا که پس از پایان دانشگاه باید از خانواده دور شده و به تنهایی به افغانستان برگردند.