عباس عبدی روزنامه نگار و تحلیلگر در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: انتشار نوار گفتوگوی آقای ظریف مثل هر پدیده دیگر در ایران به سرعت به انحراف کشیده شد و مفهوم اصلی اظهارات وی یا شنیده نشد یا آنکه به شکل نادرستی طرح شد. فارغ از اینکه هر فردی موافق یا مخالف این نکات باشد باید درباره محتوای آن نیز سخن گفت. در این یادداشت میکوشم که چند نکته درباره این گفتگو را توضیح دهم. اگر چه بخش مهمی از نکات مزبور در فضای عمومی و از گذشته گفته میشده، ولی، چون فعلا از زبان یک مقام مسوول ابراز شده بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
۱– آقای ظریف میکوشد که توضیح دهد در ایران دیپلماسی تابع میدان و در خدمت آن بوده است و نه برعکس. دیدم که برخی منتقدان ظریف خواستهاند بگویند که اتفاقا این درست است و باید هم چنین باشد و برعکس آن یعنی هنگامی که میدان در خدمت دیپلماسی باشد، نادرست است. متاسفانه این افراد اصلا به سخن آقای ظریف که بارها تکرار شد توجه نکردند.
وی معتقد است که دیپلماسی، اقتصاد، میدان یا نظامی، اطلاعات و سیاست داخلی، نه در طول بلکه در عرض یکدیگر و در خدمت تامین منافع ملی باید باشند. او درصدد تقدم دیپلماسی بر میدان نیست، همچنان که در مواردی از کمکهای میدان به دیپلماسی به نیکی یاد میکند. تاکید او این است که اینها در عرض یکدیگرند و باید در خدمت تامین منافع ملی باشند و هیچ کدام را نباید تابع دیگری تعریف کرد. این ایده روشن و درست است.
۲– نکته مهم دیگری که وی شرح میدهد، فقدان هماهنگی کافی در مساله سیاست خارجی و نیز دخالتهای زیانبار است. البته این فقدان هماهنگی را در اقتصاد و سیاست داخلی و فرهنگی و اجتماعی هم میبینیم، ولی آثار منفی آن در سیاست خارجی خیلی بیشتر است.
در مصاحبه اخیر آقای صالحی وزیر امور خارجه دولت قبلی این مساله روشنتر بیان شده است. وی معتقد است سیاست خارجی باید ملی باشد و رویکرد بینالمللی کشور؛ به یک امر ملی و تفاهمی تبدیل شود نه اینکه وقتی میرویم به فلان کشور تا پیام حسنهمجواری یا مودت ببریم، بلافاصله یک مقام غیرمرتبط حملات تندی را علیه آن کشور میکند. این نشان میدهد که سیاست خارجی از نوعی دخالتهای غیرمسوولانه و نیز ناهماهنگی در رنج است و چوب هر دو سیاست را میخورند، ولی نان هیچ یک از دو سیاست به دست نمیآید.
مشکل ایران این است که قدرت اعمال سیاست در جایی است، ولی مسوولیت آن متوجه وزارت امور خارجه است. این شکاف و سنگاندازیها ویرانگر است. در این گفتگو ظریف به اقدامات ایذایی و مکرر پیش از نهایی شدن برجام اشاره کرده است که بسیار تاسفبار است.
۳– متاسفانه مخالفان آقای ظریف میکوشند که سخنان وی را علیه مرحوم سلیمانی تبلیغ کنند، لذا دست به توییت شدند تا بلکه خودشان را به آن مرحوم بچسبانند، در حالی که ظریف جز تعریف چیز دیگری درباره سردار سلیمانی نمیگوید. اینکه او دیپلماسی را در خدمت میدان میخواسته، بدی او نیست، بلکه این تفاوت دیدگاهی است که توضیح داده شده است و منتقدان ظریف هم طرفدار دیدگاه مخالف او هستند. در واقع آنان میخواهند با منحرف کردن ماجرا، زمینه گفتگو درباره این نگاه را خراب کنند.
۴– درباره سیاستهای روسیه نیز منتقدان ظریف به یک نکته توجه نکردند. ظریف تاکید کرد که کاملا طرفدار گسترش روابط با روسیه و چین است و این سیاست درستی است. ولی برخی سیاستها فراتر از رژیمها و محصول موقعیت استراتژیک و جغرافیایی هستند و روسیه بهطور طبیعی علاقهای به بهبود روابط ایران و غرب ندارد، چه در آنجا یک حکومت کمونیستی باشد، چه یک حکومت دموکراتیک، چه استبدادی و حتی چه مذهبی! وظیفه حاکمان آنجاست که بر اساس منافع ملی خود حرکت کنند و ما نباید انتظار دیگری از آنان داشته باشیم. ولی نباید بیهوده خوشخیال شویم؛ زیرا حکومتها جز این را عمل کنند.
۵– پس از شنیدن این فایل شاید مهمترین برداشتی که هر مخاطبی از این گفتگو کرد، چیز دیگری بود که تاکنون به آن پاسخ داده نشده است. این گفتگو به نوعی با هدف ایجاد زمینه و تبلیغ برای حضور انتخاباتی آقای ظریف نیز بود. سخنان آقای لیلاز برای رسیدن به این هدف کاملا گویاست. ولی سخنان آقای ظریف به گونهای است که این هدف را نقض میکند.
اگر کسی تا این حد از مسائل کشور بیاطلاع است که اقدام مهمی مثل حمله به پایگاه امریکایی را چند ساعت دیرتر از نخستوزیر عراق مطلع میشود و اصولا او به عنوان عضو شورای امنیت ملی از آن بیاطلاع بوده یا درباره هواپیمای اوکراینی آنطور با او برخورد میکنند یا از اوضاع سوریه به کلی بیاطلاع است، در این صورت چرا تاکنون در آنجا مانده و اجازه داده که به نام او و به کام دیگران عمل شود؟ و از آن مهمتر چرا عدهای اصرار دارند که وی را وارد انتخابات کنند؟
خب بگذارید همان نیروهای اصلی که در پشت وزارت خارجه پیش برنده امور هستند، خودشان در روی صحنه نیز عهدهدار امور شوند، بلکه سیاستهای کشور از این تناقضات بیرون آید. این پیام ضمنی و ناخواستهای است که از این گفتگو دریافت میشود، ولی ظاهرا دوستانی که علاقهمند به شرکت در انتخابات هستند، متوجه آن نشدهاند. برای حضوری فعال در انتخابات باید پاسخ روشنی به این پرسش داد. چنین مدیرانی چرا تاکنون در مقام خود بودهاند؟ بنده اگر تاکنون امیدی داشتم که امکان مشارکت فعال فراهم شود به گمانم با این گفتگو باید در این ایده تجدیدنظر کلی کرد.