فراروـ قسمت سیزدهم سریال ملکه گدایان به کارگردانی حسین سهیلی زاده روز چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۴۰۰ وارد شبکه نمایش خانگی شد.
در خلاصه داستان این قسمت آمده است: بمب...!
البرز به خواسته پارسا تن میدهد و با درخواست یک دستیار و مقداری مواد اولیه بمب را تولید میکند. پارسا یک نفر را برای تست کردن این مواد میآورد که از خلوص این مواد او را مطمئن میکند. البرز که خودش را کمی قدرت یافته مییابد، برای تولید بیشتر این مواد شرط و شروطی را برای پارسا میگذارد که یکی از آنها دیدن پدر و مادرش است.
پارسا به خیال اینکه دستیار مزدورش کار تولید را یاد گرفته است، پیشنهاد او را رد میکند؛ اما آن موادی که او درست میکند، فرسنگها با ساخته البرز فاصله دارد. پارسا راضی میشود و خورشید و خسرو را به آزمایشگاه میآورد.
در آزمایشگاه البرز برای اولین بار لعیا، خالهاش را هم میبیند. بدون اینکه بداند او ملکه و عامل مشکلات اوست. شنتیا برای آوردن لعیا سیلی سختی به او میزند و لعیا با رسیدن پایش به آزمایشگاه چند برابر بدتر از آن ضربه را جبران میکند.
این سیلی به مثابه خط و نشانهایی است که پارسا و ملکه برای هم میکشند. پارسا با این کار کمی قدرتنمایی میکند؛ اما ملکه کسی نیست که به این سادگیها به کسی باج بدهد. افرا تنهاتر از قبل و با روحیهای خراب باید مفتآباد را کنترل کند. با حواس پرتیهای سهیل او در این راه تنها است و باید کارهایی را بکند که خلاف باور خودش است، کارهایی مثل فروختن مواد و ... . البرز اگرچه سعی میکند در مقابل پارسا و ملکه قد علم کند و در مقابل کارهایی که مجبور به تن دادن به آنهاست، از پارسا امتیازاتی بگیرد و پدر و مادرش را از اسارت آنها آزاد کند، به نظر نمیرسد در این راه توفیق زیادی کسب کند.
از سویی دیگر به نظر میرسد که تنها راه نجات البرز و کلید رهاییاش بیشتر دست همان کسی باشد که موجب این گرفتاری شد. داریوش بعد از صحبت با فریبا به هم ریخته و پشیمان است و با تحریک فریبا و برای جبران کارهایش شاید بتواند کاری کند و البرز را نجات دهد. او با نجات دادن البرز به سارا هم خواهد رسید.
روند ملکه گدایان اگرچه چندین قسمت است که به کندی گراییده است، در این قسمت اتفاقاتی میافتد که به نظر میرسد تعادل قدرت میان شخصیتهای داستان ملکه گدایان اندکی تغیر کند و کفه ترازو به سمت کسانی دیگر سنگینی کند.