زلاتان ایبراهیموویچ ستاره سوئدی تیم فوتبال میلان در حالت عادی مستعد خبرسازی و جنجالآفرینی هست چه برسد به زمانی که فرصتی مانند ایفای نقش یک مجری یک رویداد بزرگ و ملی مانند فستیوال موسیقی «سنرمو» ایتالیا به او داده شود.
در یکی از حساسترین مقاطع فصل برای میلان، زلاتان که به دلیل مصدومیت این روزها نمیتواند روسونری را همراهی کند، سرگرم مجریگری در جشنواره موسیقی معروف ایتالیاییهاست و در این روزهای اخیر هم با اظهارات و اقداماتش بر جذابیتهای این رویداد افزوده است. جدیدترین اقدام او هم نشستن پشت ترک یک موتورسوار کاملاً غریبه برای فرار از ترافیک و به موقع رساندن خودش به برنامهاش بوده است. این حرکت او به خاطر خطراتی که برایش داشت به خصوص به دلیل فیلم گرفتن از خودش پشت موتور، با انتقاداتی همراه بوده اما ستاره 39 ساله میلان میگوید چارهای نداشت جز اینکه چند کیلومتر آخر مسیرش را با موتورسیکلت طی کند وگرنه باید قید اجرای خود در کنار دوست صمیمی خود سینیشا میهایلوویچ را میزد.
ایبراهیموویچ درباره این ماجرا گفت: بعد از هدر رفتن سه ساعت از وقتم در اتومبیل، به رانندهام گفتم که در خودرو را باز کند تا خودم مابقی مسیر را برم. یک موتوری را نگه داشتم و از او پرسیدم میتواند مرا تا سنرمو ببرد؟ میدانم که ممکن است غیرممکن به نظر برسد. به همین خاطر هم از خودم پشت موتور فیلم گرفتم چون اگر این کار را نمیکردم کسی حرفم را باور نمیکرد که من برای آمدن به این مراسم موتور گرفتهام.
زلاتان در واکنش به انتقادات از او به خاطر به خطر انداختن خودش هم گفت: ریسک کردهام؟ شاید همینطور باشد اما من از ریسک کردن نمیترسم، ضمن اینکه چارهای دیگری برای به موقع رساندن خودم به این مراسم نداشتم. فقط دو نفر شاهد موتورسوار شدن من بودند، یکی راننده موتور بود و نفر دیگر دوستم. آنها به من یک مکانیاب دادند تا موقعیتم را دنبال کنند و اگر موتورسوار مرا به ناکجاآباد میبرد، بتوانند مرا پیدا کنند.
در همین حال رادیو مونتکارلو هم با موتوسواری که ایبرا را به برنامهاش رساند و خودش را فرانکو معرفی کرد، مصاحبهای انجام داد. او که از قضا طرفدار پروپاقرص میلان هم هست، درباره اتفاقی که برایش رخ داد گفت: من داشتم به خانه برمیگشتم و در ترافیک گیر افتاده بودم. چشمم به یک ون سیاه افتاد که دو نفر داخل آن بودند. یکی از آنها شبیه ایبراهیموویچ بود. از خودم پرسیدم این واقعاً ایبراست؟ همان موقع راننده ون شیشه پنجرهاش را پایین آورد و به من گفت: «ایبرا میپرسد که آیا میتوانی او را به سنرمو ببری؟» من هم پاسخ دادم: «البته که میتوانم. او را میرسانم! هیچ مشکلی نیست. خوشبختانه یک کلاه ایمنی اضافه همراهم داشتم. به همسرم زنگ زدم و گفتم که دارم همراه با ایبراهیموویچ به سنرمو میروم. باورش نمیشد! من معمولاً فقط آخر هفتهها از موتور استفاده میکنم و قبل از این هم هرگز با موتور وارد بزرگراه نشده بودم. زلاتان میخواست خودش موتور را براند اما به او گفتم نه ایبرا خودم میرانم. من طرفدار میلانم. زلاتان هم گفتم که پیراهنش را برای من خواهد فرستاد.»